eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
10.6هزار دنبال‌کننده
554 عکس
70 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
زهر آمد و بر جوانه‌ی تاک افتاد بر پیرهن دل رضا چاک افتاد وقتی که اذان صبح سر می‌دادند خورشید غروب کرد و بر خاک افتاد @dobeity_robaey
هرچند که زیر آفتاب است تنت صد شکر که غارت نشده پیرهنت دیدند کبوتران تو را بر روی بام با گریه شدند سایبان بدنت @dobeity_robaey
سرو قدش ز داغ برادر نشد کمان انداختند سایه به جسمش کبوتران @dobeity_robaey
در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد مثل جدّت، لحظه‌ی آخر تو را لب تشنه کرد @dobeity_robaey
ای شبِ قدر رضا، قدر تو را نشناختند پیکرت را روی بام خانه‌ات انداختند @dobeity_robaey
کربلا بال کبوتر نیست، جانم را گرفت... ...بادِ داغ از یک طرف، زلفِ رها از یک طرف @dobeity_robaey
بر تنت آرامشِ بالِ کبوترهاست و زیر نعلِ هیچ اسبی پیکرت پامال نیست @dobeity_robaey
از یک غزل خدائی باز هم این غیرت کبوترها که مرهمی شده بر زخم جسم پرپرتان ** به روی بام به جسم تو سایه گستردند که لااقل نخورد آفتاب پیکرتان ✍ @dobeity_robaey
سلام بر تنِ بی احترام افتاده! به ماهِ تشنه‌ی بر پُشت بام افتاده@dobeity_robaey
در عــالــم جــــود، جـــاودان است جواد بر آل عـــلی، عــزیــز جـــان است جواد یا فــــــــــاطمه! گریه کن به حال پسرت جان داده به غربت و جوان است جواد ✍ @dobeity_robaey
در سینه دوباره ابتلا می‌آید غم باز به اُردوی ولا می‌آید دل‌های شکسته کاظمینی شده است اين‌جاست که بوی کربلا می‌آید ✍ @dobeity_robaey
در عالَم جود جاودان‌ست جواد بر آل علی عزیزِ جان‌ست جواد یا فاطمه گریه کن به حال پسرت جان داده به غربت و جوان‌ست جواد@dobeity_robaey
وَ هست از تنِ در آفتاب‌مانده خجل کبوتری که به‌ جسمِ تو سایه افکنده@dobeity_robaey
زهرا کنارش روضه‌های کربلا می‌خواند وقتی کبوترها برایش سایه‌بان بودند@dobeity_robaey
عجیب زهر بدی بود، شعله برپا کرد تمامیِ جگرت را که اِرباً اِربا کرد@dobeity_robaey
هزارشُکر که جسمِ تو نامرتب نیست هزارشُکر که بر بام، جای مَرکب نیست@dobeity_robaey
مثل جدّت، لحظه‌ی آخر تنت بی تاب شد تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب شد@dobeity_robaey
سایه‌سار پیکرت، بالِ کبوترهای شهر پیکر تو دفن شد مانند پیکر‌های شهر@dobeity_robaey
حالا کبوتران پَر خود را گشوده اند یک سایبان برای تنت دست‌ و پا کنند@dobeity_robaey
تا سایه‌بان شود به تن زهردیده‌اش خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد...@dobeity_robaey
تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد صحن این بام چه خوب است، کبوتر دارد@dobeity_robaey
آفتابِ لبِ بام است تنِ بی‌جانت ای خدا خیر دهد باز کبوترها را...@dobeity_robaey
از روی بام تا ته گودال رفته‌ایم در روضه‌‌های جدّ تو از حال رفته‌ایم@dobeity_robaey
لب‌تشنه ز عمق جگرش می‌گفت آه یک لحظه نشد شرار آهش کوتاه شد ورد لبش لحظه‌ی آخر ناگاه لا یَوم کیومکَ ابا عبدالله@dobeity_robaey
ما در غم و محنت تو گفتیم: حسین با گریه به غربت تو گفتیم: حسین وقتی که شنیدیم تو هم...لب تشنه... در اوج مصیبت تو گفتیم: حسین@dobeity_robaey