eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
10.4هزار دنبال‌کننده
554 عکس
67 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر طوفان غم‌ها بی‌امان است اگر صحرای غربت بی‌کران است چو دلگرمم به خورشید نگاهت چه بیمی از گزند این و آن است؟!@dobeity_robaey
کفریم، تو زنده کن به ایمان ما را عیبیم، تو رحم کن بپوشان ما را صبر تو کشانده‌ست به عصیان ما را اینقدر مخواه نامسلمان ما را کی می‌شود از مهر تو، شرمنده نشد یا بنده‌نوازیِ تو را بنده نشد؟ از خشم تو بندۀ گنه‌کار گریخت اما به کسی جز تو پناهنده نشد آن محرم چشمه‌های تسنیم، کجاست؟! آن سینۀ خالی از غم و بیم، کجاست؟! گیریم که بگذرد خداوند از ما ذوقی که بهشت را بفهمیم کجاست؟! ✍ @dobeity_robaey
برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای ارجعی پیچیده‌ست یا ایتهاالنفس! بیا برگردیم@hosseinieh_net@dobeity_robaey
بیراهه به جای راه رفتم یارب با پای خودم به چاه رفتم یارب من با چه زبان به تو بگویم العفو یک عمر پی گناه رفتم یارب@dobeity_robaey
رباعیات مرتبط با فرازهایی از ✔️ برخیز کمی سحر ابوحمزه بخوان با ناله و چشم تر، ابوحمزه بخوان بنگر که طریقتِ حقیقت اینجاست عرفان خواهی اگر، ابوحمزه بخوان :: اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِکَ هرچند فریب خورده‌ام از شیطان هر چند که غرق گشته‌ام در عصیان یا رب! به عقوبتت مفرما ادبم با لطف مرا به راه خود برگردان :: بِكَ عَرَفْتُكَ، وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِى عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إلَيْكَ، وَ لَوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ!  هرگز نشدی ز ما جدا، ای همه تو هستی همه‌جا، روم کجا؟ ای همه تو معلوم تر از تو نیست در هر دو جهان من با تو شناختم تو را، ای همه تو :: الحمدلله الَّذی یَحلُمُ عَنّی حَتّی کَاَنّی لاذَنبَ لی هر چند گذشته‌ی تباهی دارم عاصی‌ام و نامه‌ی سیاهی دارم بخشید و کریمانه بغل کرد مرا انگار نه انگار گناهی دارم :: وَأَنَّکَ لَاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَکَ از غفلت خود همیشه حیران ماندیم از ظلمت خود سخت پریشان ماندیم حاشا که جمالِ تو شود پوشیده ماییم که در حجاب عصیان ماندیم :: وَأَنَّکَ لَاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَکَ آبادی دل، خرابِ چشمانم شد شوری گُنه، سراب چشمانم شد محجوب نبوده‌ای تو از من امّا اعمال بَدَم حجاب چشمانم شد ::  إِذَا رَأَیْتُ مَوْلایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ آید چو گناهکاری‌ام در نظرم می‌ترسم از آنچه خواهد آمد به سرم در بخششت امّا به طمع می‌افتم وقتی که کرامت تو را می‌نگرم :: اَیْنَ سَِتْرُکَ الْجَمیلُ اَیْنَ عَفْوُکَ الْجَلیلُ اَیْنَ فَرَجُکَ الْقَریبُ اَیْنَ غِیاثُکَ السَّریعُ اَیْنَ رَحْمَتُکَ الْواسِعَهُ اَیْنَ عَطایاکَ الْفاضِلَهُ اَیْنَ مَواهِبُکَ الْهَنیئَهُ آن مهر و محبّت فراوانت کو؟! آن‌ موهبت بدون پایانت کو؟! من بد هستم قبول، اما یاربّ ستّاریت و رحمت و احسانت کو؟! :: لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا کشکول گدایی است در دستم و بس دل را به امید و رحمتت بستم و بس من تکیه نمی‌کنم به اعمال خودم دل‌گرم به فضل و بخششت هستم و بس :: فَتَجاوَز یا رَبِّ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدَنَا بِجَمِیلِ مَا عِنْدَکْ بر کرده‌ی ناصحیح، ستّاری کن هرچند شدم وقیح، ستّاری کن یارب ز گناهِ خلوتم می‌ترسم یا مَن سَتَرَ القَبیح! ستّاری کن ✍ (عاصی خراسانی) ↳ @dobeity_robaey
رباعیات مرتبط با فرازهایی از ✔️  یَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِیكَ أَمَلاً طَوِیلاً كَثِیراً إِنَّ لَنَا فِیكَ رَجَاءً عَظِیماً عَصَیْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا وَ دَعَوْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا پوشاندی و من خراب کردم یا ربّ خود را هدفِ عذاب کردم یا ربّ در حشر بیا و آبروداری کن روی کرمت حساب کردم یا ربّ :: أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِی رَفَعْتَهُ  خط از طومار مؤمنینم مزنی ننگ ابدی را به جبینم مزنی پیش همه آبرو به من بخشیدی بالا بردی مرا، زمینم مزنی :: أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیتُ، وَ سَتَرْتَ عَلَی فَمَا اسْتَحْییتُ مهلت دادی، دعا نکردم یا رب خود را ز گنه جدا نکردم یا رب از لطف و کرامتت، گناهانم را پوشاندی و من حیا نکردم یا رب :: وَ مِنْ عُقُوبَاتِ الْمَعَاصِی جَنَّبْتَنِی حَتَّی کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنِی آری منم و گناه، خرمن خرمن آلوده شدم اگر چه دامن دامن امّا ز عقاب باز دورم کردی انگار که تو حیا نمودی از من :: فَمالي لا اَبْكي اَبْكي لِخُروُجِ نَفْسي اَبْكي لِظُلْمَةِ قَبْري اَبْكي لِضيقِ لَحَدي بر زشتی اعمال بدم می‌گِریَم بر وحشت راهِ ابدم می‌گِریَم قبر است تجلی همین قلبِ خراب بر تنگی قبر و لحدم می‌گِریَم :: إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بالعفو؟! هرگز نشود جدا، دل ما از تو رحمی نکنی به بنده؟! حاشا از تو رحمانی و رحمتت رسیده به همه بر بخششِ بنده کیست اولی از تو؟ :: واغْفِرْ لي ما خَفِي عَلَي الاْدَمِيينَ مِنْ عَمَلي وَ اَدِمْ لي ما بِهِ سَتَرْتَني من بد بودم ولی تو احسان کردی هر بار به من لطف فراوان‌ کردی غفار! بیا و باز نادیده بگیر آن را که ز چشم خلق پنهان کردی :: سَیِّدِی لا تُعَذِّبْنِی وَ أَنَا أَرْجُوکَ هر چند بدم ولی جوابم نکنی پیش همه سیدی! خرابم نکنی امّید ندارم به کسی غیر خودت من دل به تو بسته‌ام، عذابم نکنی :: سَيِّدى اِنْ کُنْتَ لا تَغْفِرُ اِلاّ لاِوْلِيآئِكَ وَاَهْلِ طاعَتِكَ؛ فَاِلى مَنْ يَفْزَعُ الْمُذْنِبوُنَ؟! آن‌روز که‌ ماییم و هزاران، چه کنیم؟! از شرم به‌ پیش چشم‌ یاران‌ چه کنیم؟! غفرانت اگر فقط به خوبان برسد ما طائفه‌ی گناه‌کاران چه کنیم؟! ✍ (عاصی خراسانی) ↳ @dobeity_robaey
شدم بی‌بال و پر بین قفس‌ها اسیر نَفْس مانده این نَفَس‌ها پناه آورده‌ام سوی تو امشب من از دست هواها و هوس‌ها ✍ @dobeity_robaey
غم بی‌انتهایم مانده، ای ماه! فرازی از دعایم مانده، ای ماه! چرا از آسمانم رو گرفتی؟ هنوز از بغض‌هایم مانده، ای ماه! @dobeity_robaey
فقیر و بی‌نوا، اَشکُو اِلیکَ اسیر و مبتلا، اَشکُو اِلیکَ نشد از خوف تو پُر اشک، هیهات ز چشم بی‌حیا، اَشکُو اِلیکَ ✍ @dobeity_robaey
سی روز به میهمانی‌ات خو کردیم گل‌های بهشتی تو را بو کردیم عیدانه‌ی خویش را گرفتیم ز تو وقتی به نماز فطر، ما رو کردیم@dobeity_robaey
صدشکر که غرق نور ایمان شده‌ایم مستوجب آمرزش یزدان شده‌ایم سی روز تو میزبان ما بودی و باز بر سفره‌ی عید فطر، مهمان شده‌ایم@dobeity_robaey
وعدهٔ عاشقِ خسران زدهٔ ماهِ خدا عصرِ روزِ عرفه، صحنِ حسین، کرببلا@hosseinieh_net
ای ماه تنزل ملائک! بدرود نور ملکوتِ جان سالک! بدرود ای خواهش عارفان، بهار قرآن! ای مطلع فجر «َامرِ رَبِّک»! بدرود :: ما را به تبسم دعا بردی تو تا روشنی فرشته‌ها بردی تو ما را ز فریب اهرمن کوچاندی تا حضرت دوست، تا خدا بردی تو :: ای ماه عزیز! حق نگهدارت باد خورشید، فدای چشم بیدارت باد ای لیلۀ قدر! در دل بیداران تا صبح وصال، شوق دیدارت باد :: ای فرصت ناب عشق‌بازی با او تفسیر فصیح آیه‌ی " الّا هو " حقا که فراق جانگدازی داری ای ماه عزیز! مژدۀ وصل‌ات کو؟! :: ای سورۀ دل‌نواز! نشناختمت ای مایۀ سوز و ساز! نشناختمت سی روز شکوه «رَبَّنَا» را دیدم یک ماه گذشت و باز نشناختمت! :: یک ماه، فرشته همنشین ما بود آیینه و نور، سرزمینِ ما بود از خویش تهی و از خدا پُر بودیم اخلاص، رفیق نازنین ما بود :: سی روز تمام، با خدا خوش بودیم با شوق تبسم دعا، خوش بودیم در لیلۀ قدر، زیر سقف توبه با هلهلۀ فرشته‌ها خوش بودیم :: سی روز به شهر جان، غزل‌خوان گشتم دنبال ظهور نور انسان گشتم در ظلمت جسم، من پریشان بودم در پرتو روزه، من پریشان گشتم :: سی روز خدا ز بام و در، گل می‌ریخت با دست فرشته، در گذر گل می‌ریخت با تکیه کلام: "من تو را بخشیدم" از باغ تبسم سحر گل می‌ریخت :: یک ماه تمام، بندگی می‌کردیم افطار و سحر، پرندگی می‌کردیم بر سفرۀ نور، معرفت می‌خوردیم با روزی روزه، زندگی می‌کردیم :: در لیلۀ قدر، بیکران را دیدیم در جسم زمین، نزول جان را دیدیم با چشم فرشته سی بهارستان از، زیبایی ماه رمضان را دیدیم :: با ظلمت نَفس، با هوس جنگیدی با هر چه که «من»، نَفس نَفس جنگیدی سی روز تو آسمان تبسم کردی ای روح پرنده! با قفس جنگیدی :: "هو" گفتم و جانِ من شد از تن خالی از حیلۀ رنگ رنگ دشمن خالی سی روز فضای سینه پُر شد از دوست از همهمه و هی هی «من، من » خالی :: در ماه خدا، خانه تکانی کردیم همپای فرشته، مهربانی کردیم جان را که اسیر تخته‌بند تن بود در فرصت روزه، آسمانی کردیم :: بر سفرۀ روزه، ما مُکرم گشتیم در خلوت اُنسِ دوست، مَحرم گشتیم از دخمۀ نَفس، سر برون آوردیم در مکتب صبر روزه، آدم گشتیم :: بیداری ماه رمضان رفت، دریغ این آینه از دست جهان رفت، دریغ جان بود به جسم مُردۀ این دنیا ای دلشدگان! جان جهان رفت، دریغ@hosseinieh_net@dobeity_robaey
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
از این رمضان نمانده الا امشب بر بندهٔ خود عفو بفرما امشب هرچند که آلودهٔ عصیان هستیم یارب! به «حسین» بگذر از ما امشب @hosseinieh_net
دعای ۴۵ صحیفه سجادیه با موضوع : السَّلَامُ عَلَيْكَ مَا كَانَ أَمْحَاكَ لِلذُّنُوبِ، وَ أَسْتَرَكَ لِأَنْوَاعِ الْعُيُوبِ هرچند که زخم سینه کاری شده بود حال دل ما باز بهاری شده بود معصیتِ من، سنگِ سرِ راه ولی احسان تو رود بود و جاری شده بود@dobeity_robaey
حسین جان... حکم زکات فطره‌ی نوکر چه می‌شود؟ امسال قوت غالب او غُصه‌ی تو بود... @dobeity_robaey
گفتی دلمان در آرزویت باشد چشمان امیدمان به سویت باشد عید رمضان هم آمد اما ای ماه! عید دل ما رؤیتِ رویت باشد@hosseinieh_net@dobeity_robaey
یک سال اگرچه در زمین گِل بردیم غفلت زده، بار کج به منزل بردیم! مجنون خدا شدیم اما یک ماه سی روزِ تمام ، از خدا دل بردیم :: سی روز گذشت و سی صنم را کُشتیم با ذکر «صمد»، منم منم را کُشتیم اهریمن نَفس را زمین کوبیدیم «من رستم پیل افکنم !» را کُشتیم :: هر چند هبوط، جان انسان را سوخت عصیان و گناه، روح ایمان را سوخت در لیله‌ی قدر، چون به حق برگشتیم بیداری ما، دماغ شیطان را سوخت :: سی روز «خلوص» را تبسم کردیم در محضر دوست، خویش را گم کردیم گفتیم خدا و دل بریدیم از خاک با لهجه‌ی آسمان، تکلم کردیم :: سی روز گذشت، سی شب نورانی بر خوانِ فرشته، سی سحر مهمانی سی فرصت ناب از برای توبه تا حضرت نَفس! را کنی قربانی :: سی روز گذشت و سی گلستان دیدیم نقشی ز جمال حضرت جان دیدیم از خویش برون زدیم و «یا هو» گفتیم در آینه‌ی صیام، انسان دیدیم :: سی روز گذشت و عشق را فهمیدیم از حکمت آب و آینه پرسیدیم در لیلۀ قدر، ذکر «یاهو» گفتیم در آینه‌ی سحر، خدا را دیدیم :: در مشهد عشق، گرم «یاهو» بودیم مهمان عزیز سفرۀ او بودیم افطار به ذکر «یا رضا» وا کردیم ما دلشدۀ «ضامن آهو» بودیم :: سی روز گذشت و عید فطرت آمد بوی خوش همدلی و وحدت آمد خندید خدا و شد گلستان دنیا ای دل شدگان! بهار رحمت آمد :: سی روز گذشت و سی سحر آیینه در پرتو روزه، صیقلی شد سینه شد روزه و جمعه آمد و عید آمد ای خوب! ظهور کن در این آدینه ✍ @dobeity_robaey
با تو، شب و تردید چه معنی دارد؟ بی لطف تو، امید چه معنی دارد؟ ای چشم تو آفتاب فروردینم بی جلوه‌ی تو، عید چه معنی دارد؟ :: عید آمد و رفت، بخت بیدار نشد چشمی روشن به دیدن یار نشد از شوق زدیم ابرها را به کنار ماه رُخَت ای دوست! پدیدار نشد :: ای پاسخ ضجه‌ها و زاری‌هایم پایان تمام بی قراری‌هایم ای ماه تمام آخرین ماه ولا ای مزد تمام روزه‌داری‌هایم :: عید است و خریدار تو باشم ای ماه لب تشنه‌ی دیدار تو باشم ای ماه سی روز دعا کرده‌ام و خواسته‌ام همسُفره‌ی افطار تو باشم ای ماه! @dobeity_robaey
عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا یک ماهِ تمام میهمانت بودیم یک روز به مهمانی این خانه بیا @dobeity_robaey
با یاد خدا به لشکر فیل زدیم ما در دل طوفان به دل نیل زدیم در سرخط اخبار بگویید که ما زلزال و کروز و قدر و سجیل زدیم@dobeity_robaey
این تازه شروع قصه‌ی ما و شماست نابودی هر چه ظلم، برنامه‌ی ماست پایان خوش قصه ظهور است، ظهور "سالی که نکوست از بهارش پیداست" ✍ @dobeity_robaey
با مشت آهنین به دهان ستم زدی آری معادلات جهان را به هم زدی@dobeity_robaey
؛ امروز سر دشمن ما پایین است والله که پیروزی حق شیرین است از سختی انتقام ما فهمیدند آن وعدۀ صادقی که گفتیم این است ✍ @dobeity_robaey
؛ از بیشه برون نیامده شیر هنوز نشنیده کسی صدای تکبیر هنوز ترسیده‌ای؟ از چه؟ از رجزخوانی ما؟ بیرون نکشیده‌ایم شمشیر هنوز ✍ @dobeity_robaey