eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
10.8هزار دنبال‌کننده
565 عکس
70 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
کوفه به نامردی از یسار و یمین ریخت بر سر مشکت قمر به مکر کمین ریخت آب شدی ساقی از خجالت قولت! ای به فدای سرت که آب زمین ریخت کودک شش ماهه میل آب ندارد دل خوری از مشک تو رُباب ندارد چشم به راهت نشسته تا که بیایی عشق رقیه به تو حساب ندارد می‌رسد از خیمه‌ها صدای رقیه «عَمی العباس» آشنای رقیه چهره‌ی درهم شکسته‌ات خبرم کرد! دل نگران گشته‌ای برای رقیه بغض بدی مانده در گلوی حسینت گریه نکن مرد! روبروی حسینت حرمله با هلهله به سمت حرم رفت در خطر افتاده آبروی حسینت شاهِ غریبت ببین سپاه ندارد رفتن من بی تو خیمه راه ندارد چاره بیندیش چاره‌ساز دو عالم این حرم محترم پناه ندارد یک تنه یک لشکری برای حسینت بعد تو پاشیده شد قوای حسینت من که پس از تو رسیده‌ام دمِ گودال وای بر احوال خیمه‌های حسینت ✍ @dobeity_robaey
(ابیاتی از یک مربع ترکیب) گر شرف با عزت و لطف و وفا گردد عجین عشق معنا می‌شود با واژه‌ی ام البنین :: دُر در آغوش صدف آری چو گوهر می‌شود دامن ام البنین عباس‌پرور می‌شود :: تیر بر مشکش زدند و مثل مشک از تاب رفت ایستاد و قطره قطره پیکر او آب رفت :: نه فقط عباس از شرمندگی بی تاب شد از خجالت مادرش ام البنین هم آب شد ✍ @dobeity_robaey
خودم جاروکشِ کوی حسینم ولی شرمنده‌ی روی حسینم چهارتا نه چهل تا مثلِ عباس فدای تاری از موی حسینم درِ این خونه زحمت می‌کشیدی کنیزی کرده، منت می‌کشیدی مگه دست و سری بود و ندادی؟ که از زینب خجالت می‌کشیدی ✍ @dobeity_robaey
خوشی را در نگاه من نجویید گلی دیگر به باغ من نرویید پسر در بر ندارم، آی مردم! به من ام البنین دیگر نگویید همیشه من پی بوی حسینم همیشه من دعاگوی حسینم پسرهای مرا کشتند انگار فدای تاری از موی حسینم تمامش کن دگر این گفتگو را حسینم کو؟ بگو راز مگو را به چشمم نیست آرام و قراری «گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را» ✍ @dobeity_robaey
شده تسبيحِ باران: يا اباالفضل نوای چشمه ساران: يا اباالفضل اگر که تشنگی جان بر لبت کرد بگو با کام عطشان: يا اباالفضل@dobeity_robaey
روزِ محشر دست‌هايش دستگيری می‌كند دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت ✍سروده گروه با خطِ خانم @dobeity_robaey
یه مادر داره از احساس میگه داره از روضه‌ی حساس میگه گمونم روضه‌خون ام البنیه داره از قامت عباس میگه: قد و بالای عباسم نظر خورد به چشم شیر من تیر سه پر خورد خودِ من از بشیر اینو شنیدم عمود آهن دشمن به سر خورد شنیدم کوفیا دورش رسیدن شنیدم دست عباس و بریدن شنیدم بچمو شرمنده کردن شنیدم مشکشو تیرا دریدن تا وقتی روضه خون ام البنینه ربابم گوشه‌ی مجلس می‌شینه تا وقتی حرف مشک پاره می‌شه رو لب گل می‌کنه داغ سکینه: همین قد میگم از داغ زیادم نگاهِ مهربونش مونده یادم الا ام البنین! شرمنده‌ام من خودم دستِ عموجون مشک دادم شدیم آواره با زخم و تب و درد سر ما نعره می‌زد شمر نامرد پایینِ نی رد خونو می‌دیدم عمو بالای نی خون گریه می‌کرد میگه ام البنین، غم بی حسابه جلو چشمام یه مشکِ پاره قابه می‌سوزه قلبمو آروم نمی‌شم دلیل شرم من اشکِ ربابه خدایا پُر اگه پیمونه می‌شد علیِ اصغرم گریون نمی‌شد حسینِ من با طفل شیرخوارش میون هلهله حیرون نمی‌شد همین که روضه میره سمت گودال رباب و زینب‌ان که میرن از حال امون از تیغ و تیر و سنگ و نیزه امون از غارت پیراهن و شال چرا تشنه تو رو کشتن حسینم سرت رو روی نی بردن حسینم همه رفتن... یه گوشه دم گرفته: حسینِ من، حسینِ من، حسینم... ✍ @dobeity_robaey
عباس جان... اگر چه مانده‌ام با ناله و آه اگر چه هست دستم از تو کوتاه همین‌که کشته‌ی راهِ حسینی هزاران مرتبه الحمدلله ✍ @dobeity_robaey
به تیغی حیف گیسویت گسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند بهارم را چه سان پاییز کردند دلم را از غمت لبریز کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز کردند غمت راهِ نفس بر سینه بسته ترک بر چهره‌ی آیینه بسته زِ بسکه خاکْ بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته ✍ @dobeity_robaey
ز چشمان سکینه شرمگین بود فرات اشک‌هایش آتشین بود شبیه مشکِ آبِ تیر خورده دل صد پاره‌ی ام البنین بود@dobeity_robaey
نوایی آتشین دارد دل ما چه آوایی حزین دارد دل ما کشیده چار سویش صورت قبر غم ام‌البنین دارد دل ما@dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در دفتر عشق کز سخن سرشار است هر چند قصیده و غزل بسیار است از امّ بنین چهار گل پرپر شد این ناب‌ترین رباعی ایثار است ✍ @dobeity_robaey
بشیر از کربلا تازه رسیده با گریه ماجرا رو شرح می‌ده شنیدم روضه‌شو از هوش رفتم بمیرم واسه‌ی زینب که دیده! غم زینب یه عالم گریه داره اسیری با قد خم گریه داره نپرسیدم ازش «حالت چطوره؟» آخه دیدم سؤالم گریه‌داره! یه چشمم اشکه و یک چشم خونه نگام هر شب به ماه آسمونه که داره با زبون بی زبونی برا عباس من روضه می‌خونه نپرس از من برا چی بی‌قرارم چرا گریه شده هر روز کارم الا ای آسمونِ پرستاره! قمر داری تو اما من ندارم خزون اومد، درختم بی‌ثمر شد دیگه اُم پسرها بی پسر شد الهی من بمیرم واسه‌ت عباس بنی هاشم پس از تو بی قمر شد کبوتر دیگه بال و پر نداره به من گفتن حسینم سر نداره به جای فاطمه، هی گریه کردم آخه مردم! حسین مادر نداره فدای تو همه دار و ندارم تو را تا عمر دارم شرمسارم حسین جانم فقط غصه‌م همینه که من چار تا پسر بیشتر ندارم! بنا شد روز و شب دورت بگردن خدا را شکر بدعهدی نکردن به عباس و برادرهاش سپردم بدون تو مدینه برنگردن به اون چیزی که می‌خواستم رسیدم پیش زهرا و زینب روسفیدم زیاده مادر اما من خوشم که حالا که مادرم، مادر شهیدم :: دعا کن خالی از ایمان نباشیم کویر خشک بی‌باران نباشیم به غم‌های تو مروان گریه کرده دعا کن کمتر از مروان نباشیم ✍ @dobeity_robaey
یکدم دل او تهی ز آداب نشد جز بهر حسین زار و بیتاب نشد می‌سوخت از اینکه پسرش سقا بود اما پسر فاطمه سیراب نشد :: مثال کوه، ایثار و وفا داشت از اول انس با آل عبا داشت وجودش بس که سرشار از ادب بود ز نام فاطمه شرم و حیا داشت :: اگر چه جز غم دلبر ندارد اگر چه جز دو چشم تر ندارد به زیر لب نوایش این چنین است حسین بن علی مادر ندارد ✍ @dobeity_robaey
نظر رو سوی باغ یاس داریم ز بس‌که بهر گل احساس داریم همه دست توسل بهر حاجت به سوی مادر عباس داریم ✍ @dobeity_robaey
زان روز که جامه‌ی شرف پوشیدی از کوثرِ نابِ معرفت نوشیدی بر فاطمه کردی اقتدا، ام بنین بر پیروی از امام خود کوشیدی ✍ @dobeity_robaey
سرشته از غم زهرا گِلش بود نگاه تار زینب قاتلش بود... نیفتاد از لبش نام حسینش اگر چه داغ سقا بر دلش بود...@dobeity_robaey
اگر از دست غم‌ها دلغمینم اگر صد مشکل است اندر کمینم ندارم در دلم یک ذره غم، چون کنار سفره‌ی ام البنینم@dobeity_robaey
خالی شده از حضور ما خلوت صبح فیضی نگرفته‌ایم از صحبت صبح شب طول کشیده، ما به وجد آمده‌ایم از بس‌که غریبه‌ایم با «حضرت صبح» @hosseinieh_net@dobeity_robaey
بهاران رفت و دل تنهاست بی تو زمستان از زمین برخاست بی تو «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» همه شب‌های ما یلداست بی تو! ✍ @hosseinieh_net@dobeity_robaey
آدينه‌ی انتظار سر مى‌آيد موعود غدير، از سفر مى‌آيد پايان شب بلند يلدا، آن مرد با سيصد و سيزده قمر مى‌آيد@hosseinieh_net@dobeity_robaey
بیا که فلسفه‌ی این شب دراز این است که یک دقیقه تو را بیشتر نگاه کنم...@dobeity_robaey
روزم ز غمت چون شب یلدا...آقا چشمم شده از هجر تو دریا...آقا توفیق اگر رفیق راهم باشد... تا صبح صدایت کنم آقا...آقا @dobeity_robaey
ای شب‌زده را ماهِ دل آرا، برگرد خورشیدِ سحرگاهیِ دنیا، برگرد تنها نه شبِ اولِ دِی، نه مولا... ای هر شبِ بی تو شبِ یلدا، برگرد @dobeity_robaey
دوری تو را بهانه کردن خوب است شِکوِه ز غم زمانه کردن خوب است از دیده به جای اشک، خون می‌گریم یلداست... انار دانه کردن خوب است@dobeity_robaey
پاییز من امشب شده بارانی‌تر از اشک من آسمان، چراغانی‌تر در دیده‌ی من که از تو دورم، یلدا رنجی‌ست که یک دقیقه طولانی‌تر@dobeity_robaey
ندارد لذتی دنیای بی‌تو هراسانیم از فردای بی‌تو تمام آرزویم امشب این است؛ که باشد آخرین یلدای بی‌تو@dobeity_robaey@hosseinieh_net
والفجر که نوبت ظفر خواهد شد از شام و عراق، جلوه‌گر خواهد شد با معجزهٔ خون شهیدان، آخر یلدای مقاومت، سحر خواهد شد@dobeity_robaey