eitaa logo
دوبیتی های روضه ای
1.4هزار دنبال‌کننده
380 عکس
5 ویدیو
3 فایل
🔹ابیات ناب دهه محرم. فاطمیه. مناسبت ها 🔹منبع دوبیتی های روضه ای! 🔹سبک هایی که تو اوج روضه اجرا شده با متن. 🔹تلفیقی از متن مقاتل مرتبط با دوبیتی ها... ارتباط با ادمین @Amiryhoseynon
مشاهده در ایتا
دانلود
از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست کافی است بزم سوختگان را شراره ای سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر در دست زینب است گریبان پاره ای با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای جایش به روی صورت من درد می گرفت میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان جز آستین پاره نداریم چاره ای @dobytyhayroze
تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم.. گمان به نیزه و شمشیر و سنگ میبردم ولی به کندی خنجر! گمان نمیکردم! همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد ولی ز چکمه ی لشکر گمان نمیکردم @dobytyhayroze
این ابر بهار است؟نه!چشمِ ترِ اوست این سوخته چیست ای خدا معجرِ اوست؟ یک عمر ندیده سایه اش را احدی حالا فقط آفتاب سقف سرِ اوست @dobytyhayroze
سرت در طشت ، پا به پای من سوخت چو گیسویت ، به این یلدای من سوخت به قربان لبت ، این رسم عشق است تو خوردی خیزران ، لبهای من سوخت @dobytyhayroze
اگر همیشه ببارند ابرهای جهان نمی‌رسند به آن اشک‌ها که زینب ریخت... @dobytyhayroze ‌‌
بدنت را به جراحات معطل کردند بغضشان تا شود اثبات، معطل کردند خواهرت را جلوی چشم حرامی ها نیز پشت دروازه ی ساعات معطل کردند... @dobytyhayroze
کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من! وای از شام که بغض پدرم را دارند.. سرهرکوچه معطل شده ام،خسته شدم! چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند! سر بازار که رفتیم سرم داد زدند... ای ابالفضل بیا! نیت دعوا دارند! جگرم سوخت زمانیکه رقیه می‌گفت عمه جان!اینهمه دختر همه بابا دارند @dobytyhayroze
حسین از دست ما می‌رفت اگر زینب نمی آمد ... نوا از نینوا می‌رفت اگر زینب نمی آمد @dobytyhayroze
.... من نیمه جان زِ داغِ تو در این سفر شدم یک اربعین گذشته و من پیرتَر شدم من آب رفته‌ام! تو مَرا می‌شناسی‌اَم؟ من زِینبم! اگر چه کَمی مختصر شدم آن زینبم که بی تو نکردم شبی سحر چون شَمع، آب، بی تو به شام و سحر شدم سنگین‌تَرین مُصیبتم این بود، بَعدِ تو با قاتِلانِ سَنگ‌دِلَت، همسفر شدم از کوچه‌های شام چه گویم برای تو؟ آماجِ سَنگ و طَعنه‌ی هَر رهگذر شدم هَر جا که تازیانه به اَطفال می‌زدند با یادِ مادرم، تنشان را سپر شدم @dobytyhayroze
چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام @dobytyhayroze
آمدم! زانو زدم گریان؛ کنار پیکرت تازه شد داغ بلایایی که آمد بر سرت ردّی از خونِ تو بر خاک و هنوز افتاده است؛ نیزه هایی سرشکسته...سنگ ها...دور و برت مانده حسرت بر دلم ایکاش برمیداشتم از قفایت نیز چندین بوسه مثلِ حنجرت میسپردی کاش با دستِ خودت دستِ رباب... تا نمی افتاد دستِ دیگری انگشترت @dobytyhayroze