#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم
#پنجم_صفر
از این پنجاه سال تو سه سالش قسمت ما شد
یک امشب را نمیخواهی پدر جان خودم باشی
#علیاكبرلطیفیان
سرت را وقت قرآن خواندنت بر طشت کوبیدند
تو باید بعد از این قاری قرآن خودم باشی...
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
از راه رفتنم تو تعجب نکن که من
طعم بَدِ شکستن پهلو چشیده ام
پاهای من همه پر تاول شده ببین
خیلی به روی خار بیابان دویده ام
#محمدبیابانی
خسته ام از بس که بوسیدم تو را از راه دور
قامت نیزه بلند و قلب دختر سوخته
#مهدی_مقیمی
اي پَركشيده آسمان ها در هوايت
اي نذرهاي عمه زينب ها برايت
بابا كه آمد از سفر جانِ رقيه
چيزي نگو، عمه به قربانِ صدايت
بابا كه آمد روسري ات را سرت كن
تا گم شود رنگِ كبودِ شانه هايت
شيري ست دندانت دوباره در مي آيد
اينقدر دستت را نكش بر لثه هایت
#علی_اشتری
یک بوسه از سر پدر و ... جان که بر لب است
داغ سهساله اول غمهای زینب است
#یوسف_رحیمی
این چه رفتار با یتیمان است ؟
نزنش بی حیا , مسلمان است ...
لشکری که گرفت جانش را
پدرش را برادرانش را
لشکری که زد عمه جانش را
لکنت انداخته زبانش را ...
مثلا یک نفر از آن "زجر" است
علت لکنت زبان , زجر است
#حمیدرضامحسنات
چه روزها که شمردم نیامدی بابا
چه غصه هاکه نخوردم نیامدی بابا
ز دست طعنه وزخم زبان مردم شام
هزار مرتبه مُردم نیامدی بابا
#علی_ساعدی
چه قدر بد دهن شده این شمر
حرمله هم شده شبیه به او
مُردم از دست زجر و سیلی هاش
خسته ام عمه جان عمویم کو
#امین_فرخی
سخت است روضه وصف دختری باشد
حالا تصور کن بدستش هم سری باشد...
#قاسم_صرافان
خدا را شکر چشمان تو را بستهست ردّ خون
نمیبینی به روی صورتم جای کبودی را
به اهل شام گفتم زود می آیی به دنبالم
مرا با خود ببر، تعبیر کن قیدِ «به زودی» را
#نفیسهسادات_موسوی
نامت آوردم و زد بر سرِ من داد پــدر
به دهانـم زد و دندانِ من افتــاد پــدر
گرچه خوردم لگد از شمر ولی در فکرم
که چرا چکمهی او بویِ تو میداد پــدر
#هانیه_علی_نیا
رفتی و دنیا برایم تیره چون شب شد عمو
نوبت درماندگــیِ عمـّه زینب شد عمو
حال تنها پرسشی دارم اگر پاسخ دهی
جسم بابایـم چگونه نامرتب شد عمو؟
#هانیه_علی_نیا
کار دنیارا ببین من ساکتم زیر کتک
نیزه دار از این حیای من شکایت میکند
#سیدپوریاهاشمی
تکامل دل زار من از کمال گذشت
سه سال طفل تو بودن,هزار سال گذشت
به غارت حرم تو عروسکم گم شد
پس از تو بازی من بین قیل و قال گذشت
#محمد_سهرابی
در گوشهى خرابه كنار فرشتهها
با ناخنى شكسته ز پا خار مىكشد
دارد به ياد مجلس نامحرمان صبح
بر روى خاك عكس علمدار مىكشد
#علیاکبرلطیفیان
افتاد نگاهِ چَپِ اَغیار به عمه
خورده است لگد های پُر آزار به عمه
این حرمله، بابا تو نبودی که ببینی
یک بـار به من میـزد و ده بار به عمه
#علیعلیبیگی
رفتی و دنیا برایم تیره چون شب شد عمو
نوبت درماندگــیِ عمـّه زینب شد عمو
حال تنها پرسشی دارم اگر پاسخ دهی
جسم بابایـم چگونه نامرتب شد عمو؟
#هانیه_علی_نیا
با آنهمه چشم انتظاری باورش سخت است
سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد...
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
آﺷﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ﭼﻮ ﯾﺎﺩ ﺍﺯ ﻏﻤﺶ ﮐﻨﯿﻢ
ﺍﺯ بسﮐﻪ ﺯﻟﻒِ ﺩﻟﺒﺮِ ﻣﺎ ﺳﺨﺖ ﺩَﺭ ﻫَﻢ ﺍﺳﺖ
#علیاكبرلطیفیان
در خون کشید قافیهها را، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
#سیدحمیدرضابرقعی
#یکنفربایددوباره_غسل_یک_زهرا_کند
#السلام_علیک_یا_فاطمةبنتالحسین
@dobytyhayroze