eitaa logo
دوبیتی های روضه ای
1.4هزار دنبال‌کننده
380 عکس
5 ویدیو
3 فایل
🔹ابیات ناب دهه محرم. فاطمیه. مناسبت ها 🔹منبع دوبیتی های روضه ای! 🔹سبک هایی که تو اوج روضه اجرا شده با متن. 🔹تلفیقی از متن مقاتل مرتبط با دوبیتی ها... ارتباط با ادمین @Amiryhoseynon
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 همه مشغول چراغانیِ بین الحرمین با بقیعِ تو و با قبر ِ خرابت چه کنیم؟
لیله ی القدر مقدر بنما یا الله اربعین پای پیاده حرم ثارلله سحری راه بیفتیم ز ایوان نجف همگی رو بسوی صحن اباعبدلله @dobytyhayroze
مرغ دل من گشته گرفتار بقیع قربان بقیع و اشک زوار بقیع شبها که در بقیع را می بندند من گریه کنم به پشت دیوار بقیع ای ماه متاب آفتابست اینجا آیینه ی جان بوتراب است اینجا آهسته گذر کن از شبستان بقیع آرام دل علی به خواب است اینجا با بی‌کسی و غربت و غم می‌سازيم با شيون و آه دم‌به‌دم می‌سازيم سوگند به آن چهار آقای غریب يک روز در این خاک، حرم می‌سازيم ای که محبت تو شده بهترین عمل آخرشبی ضریح تو را میکنم بغل پایین پات لحظهءبوسیدن ضریح مردن برای ماشود احلی من العسل گر‌چه از دست محبان این زیارت دور ماند قبرشان ویران شد و آوازشان مشهور ماند آنچه مانده در جهان حبِ علی وآل اوست خاک را بر نور پاچیدند اما نور ماند گفتم رخ تو گفت به مهتاب ببین گفتم سخنت گفت که در آب ببین گفتم که دلم گفت چه خواهد از من گفتم که "مدینه"گفت در خواب ببین من بقعه لاله های خشک و زردم سوزد دل آسمان زآه سردم امروز اگر چهار قبرم خاکی است بر چادر فاطمه تأسی کردم @dobytyhayroze
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی هر جا گذری، حکایت از نور کنی تو باب حوائجیّ و ما حاجتمند ما را نکند ز درگهت دور کنی با آمدن ستاره باران آمد گفتند که مورها; سلیمان آمد با ذوق امامزاده ها میگفتند در اصل پدربزرگ ایران آمد ویرانی دل اگر که خواهی آباد باید «حرمین کاظمین» آری یاد درگاه جواد و بارگاه موسی کاین باب حوائج است و آن باب مراد آنان که عاشق علی و فاطمه شدند مدیون خانواده ی موسی بن جعفرند ای چشم و چراغ کاظمین! ادرکنی ای فاطمه را نور دو عین! ادرکنی ای خفته به خاک غربت! آیند مدام پابوس تو زوّار حسین، ادرکنی بر خنده ی خورشید مشارق صلوات بر آینه ی جمال خالق صلوات از مکه و از مدینه گل می بارد بر دسته گل امام صادق صلوات طور من است مرقد ِ موسای کاظمین قربان آن دو گنبد ِ زیبای کاظمین بعداز غدیر و جلوه مستانه نجف تعظیم می کنیم به آقای کاظمین این حرف بینِ مردمِ این خاک رایج است چشمانِ ما به سفره یِ باب الحوائج است در ساحل سخاوت دریای کاظمین... مائیم و خاک پای مسیحای کاظمین با دست‌های خالی از اینجا نمی‌رویم ما سائلیم... سائل آقای کاظمین! جهان ز نور خدائي منور است امشب‏ شب نشاط و سرور مکرر است امشب‏ بگو به حضرت صادق دلا مبارک باد شب ولادت موسي ابن جعفر است امشب قاضی‌الحاجات بودن شان خدام شماست با نگاهت عالمی باب الحوائج می شود رشته‌ی دلهای عاشق پشت این در بسته شد بار ما از خانه‌ی موسی ابن جعفر بسته شد تا خبر آمد غروب از خانه بیرون می‌زند با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم مشت مسکین درش با کیسه‌ی زر بسته شد بر ساحت کاظمین دائم صلوات بر جود جواد و حلم کاظم صلوات در محضر معصومه مداوم بفرست نذر فرج امام قائم صلوات یک جرعه از آن نگاه لازم داریم درسینه فقط حبِ اعاظم داریم آن‌روز که بندگان همه حیرانند روزی‌ست که ما امامِ کاظم داریم شهری که شبش به عشق پر نور شده بر آن دو نگین رکاب ، منظور شده از بس ز امام آن کرامت دیدند آن خاک به کاظمین مشهور شده تنها نه بهشت روی تو، دیدن داشت عطر خوش انفاس تو، بوئیدن داشت بوسید اگر ،تو را امام صادق گل بوسه، ز رخساره ی تو چیدن داشت دراین حرمی که قبله گاه دل هاست مانند گلستان جنان ،روح فزاست تبریک ولادت پدر بر فرزند با ذکر سلام و صلواتی زیباست 💐 @dobytyhayroze
عجیب تیر سه شعبه شبیه خیاطی ست که دوخت هر دو بدن را شدید در گودال 😭 کوچیکترین ستاره ای از نسل آلِ ماه سوسو زده است در دِل گودال قتلگاه بگذارید «حسن» بودن او جلوه کند  حبس در خیمه شدن بر ضرر مردان است  گرچه «ابنُ‌الحسنم»؛ پُر شدم از ثارالله  بنویسید مرا «یابنَ‌اباعبدالله»  او که طلایه دار خیام یتیم هاست نذرِ"حسن" برای "حسین" از قدیم هاست او حاضرست جان خودش را فدا کند نذرِ قدیمیِ پدرش را ادا کند کیست این طفل که در کودکی اعجاز کند قدرت فاطمی اش بُرده به بابا حَسَنش یَابنَ الدَعی مکن همه جا نیزه را فرو پهنایِ نـیـزه را بــه گلو جــا نمی کنند جسم عبدالله آویـزان شـده بـر جسم تـو حرمله قطعاً به فکر دوختن افتاده است 🥀فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فِي حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ🥀 ✋حرملة بن كاهل تيرى انداخت و گلوى پسر را كه در آغوش عمويش بود گوش تا گوش دريد. 📚لهوف ص ۱۷۳ @dobytyhayroze
دست وپا میزد ولی جان بینِ سینه مانده بود عالمی را ریخت بر هم ناله هایِ آخرش زیرِ سُمِ اسبها با هر نفس قد میکشید باز می شد ذره ذره استخوانِ پیکرش نعل هایِ کهنه کم کم پیکرش را نرم کرد پخش می شد هرنفس با هرتکان خاکسترش مثلِ مویش دنده هایش هم گره خورده بهم هیچ کاری بر نمی آمد زدست یاورش 💔 @dobytyhayroze
🥀از زبان بنی اسد یکی گفت با گریه این جسم کیست بهم خورده با رمل صحرا یکیست یکی گفت از بس بهم ریخته تکانش مده قابل دفن نیست یکی گفت سر نه لباسش کجاست چرا بند بند تن از هم جداست یکی گفت این زخم های هلال گمانم که جای سم اسب هاست بزرگ قبیله گلو را که دید عبای خودش روی حنجرکشید صدا زد به والله بد کشتنش گلو را نباید به ضربه برید @dobytyhayroze
تمام حاجتم این است با دلی پر درد تورا به حق اسیریِ عمه ات  بر گرد... @dobytyhayroze
امام زمانم ♥️ در گوشه‌ای نشسته‌ام و گریه می‌کنم جانا بیا سری به دلِ مضطرم بزن .. ... دیده را بردیدنےهای جهان بستم،ڪه نـیـست بی تودرچشمانِ خیسم اشتیـاقِ‌دیدنی تو که ترجمان صبحی، به ترنم و ترانه لب زخم‌دیده بگشا، صف انتظار بشکن می‌رسد بوی تو اما خبری نیست زتو یوسفا چاره‌ی این شام پُر از ماتم کن به‌جان، تحمّل‌بارِ‌فراق‌خواهم‌کرد که‌دیده‌را‌به‌وصالِ‌تو‌احتمالی‌هست 🫀 بار فراقت را به دوش دل کشیدیم سنگین تر از بار جدایی ماتمی نیست ♥وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ خدایا باظهورش او را پناهگاهی برای ستمدیدگان قرار ده @dobytyhayroze
♥️ در گوشه‌ای نشسته‌ام و گریه می‌کنم جانا بیا سری به دلِ مضطرم بزن .. ... دیده را بردیدنےهای جهان بستم،ڪه نـیـست بی تودرچشمانِ خیسم اشتیـاقِ‌دیدنی تو که ترجمان صبحی، به ترنم و ترانه لب زخم‌دیده بگشا، صف انتظار بشکن می‌رسد بوی تو اما خبری نیست زتو یوسفا چاره‌ی این شام پُر از ماتم کن به‌جان، تحمّل‌بارِ‌فراق‌خواهم‌کرد که‌دیده‌را‌به‌وصالِ‌تو‌احتمالی‌هست ....🫀 تا کی به تو از دور ســــلامی برسانم جان بی تو به لب آمده، ای پاره ی جانم بار فراقت را به دوش دل کشیدیم سنگین تر از بار جدایی ماتمی نیست ... @dobytyhayroze
🌹 هر ڪس دلش بہ زلف ڪسے میخورد گِره ما هم اسیر موی جواد الائمہ ایم... @dobytyhayroze
گر مدال فاطمه از میخ در بر سینه بود خون پیشانی مدال افتخار زینب است گفتم به پیر دلی؛ روضه‌ای بخوان با اشک گفت "زینب" و آرام دور شد...   يك‌زטּ، ولی‌بہ‌هيبتِ‌مردانۂ‌علی روحِ‌علی‌بہ‌كالبدِ‌اوست‌مُنجَلی! نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من که می‌آمد صدای ناله‌های پنج تن از من از آنجایی که وابسته است جان من به جان تو جدا کردند سر از تو، جدا کردند تن از من میان معرکه هم زخم، هم جان باختن از تو میان خیمه‌ها هم سوختن، هم ساختن از من دلم خوش بود با پیراهنت، آن هم به غارت رفت پس از تو رخت بر بسته است شوق زیستن از من همه با دست پُر از كَرب‌وبَلا مى رفتند غير زينب كه همه زندگى اش غارت شد @dobytyhayroze