eitaa logo
دوبیتی های روضه ای
1.4هزار دنبال‌کننده
380 عکس
5 ویدیو
3 فایل
🔹ابیات ناب دهه محرم. فاطمیه. مناسبت ها 🔹منبع دوبیتی های روضه ای! 🔹سبک هایی که تو اوج روضه اجرا شده با متن. 🔹تلفیقی از متن مقاتل مرتبط با دوبیتی ها... ارتباط با ادمین @Amiryhoseynon
مشاهده در ایتا
دانلود
اگرچه تشنه روی خاک بر زمین افتاد غم رضا همه را یاد یک نفر انداخت حسین در ته گودال، جای تنگی داشت به صورتش لگد چکمه ها اثر انداخت حسین شد نفسش تنگ و شمر، وزنش را به روی سینهء ارباب، بیشتر انداخت حسین، دل نگران کشته شد کنار حرم ز بسکه نیمه نگاهی به دور و بر انداخت @dobytyhayroze
اگردُنیا‌جوابم‌کرده، دُنیایِ‌جوابی‌تو که‌این‌دارالشفاء، ‌ازدرددرمان‌بیشتر‌دارد🖤 ..! @dobytyhayroze
قربان سرکوی حبیبی که به بویی دیوانه‌ی خود کرده تمام عقلا را @dobytyhayroze
صفر رفت و نیامد از سفر ماهم چرا به شوق دیدنت بگذشته هر گاهم چرا برای ما که نه ، بنگر که مادر خوانده است نمیایی جواب ناله و آهم چرا بیا ای منتقم شد چاره ی حیدر عبا به زیر دست وپا در بین درگاهم چرا هنوز از سینه ی بشکسته ام خون می چکد کجا ماندی نمیایی تو خونخواهم چرا (عبدالمحسن) @dobytyhayroze
پشت درب خانه ات از بس نشستم خسته ام بس که در هجران تو توبه شکستم خسته ام هر چرا که من شکستم ساختی با خون دل من بریدم من شکستم من گسستم ، خسته ام @dobytyhayroze
منم همان که به عصیان، شکست پیمانش همان که جهل، کشیده به سمت کفرانش از آسمان نگاهت، مرا گناه انداخت کشید و برد در اعماق چاه خسرانش مرا نخواست کسی و نبود خواهانم خوشا کسی که تویی خواستار و خواهانش بیا و حال خوشی را که رفته از دستم به یک دعای سحرگاه، بازگردانش @dobytyhayroze
ای با تو ظهور عدل ممکن برگرد وی ذکر دعای هرچه مومن برگرد یک سوم سادات جهان را کشتند ای منتقم حضرت محسن برگرد آن فرقـه کـه زهـرای جـوان را کشتند نامـوس خدای مهربان را کشتند ای وای که با کشتن محسن پسرش یک سوم سادات جهان را کشتند خدایا گنج با گنجینه ام سوخت میان شعله ها آیینه ام سوخت چنان مسمار در قلبم فرو رفت که محسن گفت مادر سینه ام سوخت آن غنچه که سوخت لاله‌سان جان و تنش خون، آب و، شراره‌های در شد چمنش صد جلدِ قطور، بازخوانی نکند یک برگ ز پروندۀ پرپر شدنش! رفت با مادر خود پشت در و ثابت کرد محسن فاطمه همچون پدرش غیرت داشت پدر نار به سوی پدر خاک شتافت غافل از مادر آبی که از او نفرت داشت گل و آهن نتوانند بسازند به هم میخ با شاخه ایی از یاس چه سنخیت داشت؟ عدد ابجد زینب به همه ثابت کرد شصت و نه روز عزا داری ما حکمت داشت مظلوم ترین یار ولی را کشتند سبط نبی لم یزلی را کشتند غافل نشوید اول ماه ربیع با ضرب لگد طفل علی را کشتند خونِ محسن!دامـنِ شیخین را خواهـد گرفت...!! "در کفِ گلچین ز گلشـــن، خـــار می ماند به جا" @dobytyhayroze
یک تن برای تسلیت اینجا نیامده آه از عزای طفل به دنیا نیامده بعد از حسین غصه ی محسن رسیده است یعنی خوشی به حضرت زهرا نیامده @dobytyhayroze
در جمع ملائک مقرب هستی از روز ازل فاطمه مذهب هستی شد محو جمال کبریایی جانت محبوب دل حسین و زینب هستی ای دختر بی قرینه‌ی ثارالله آرام و قرار سینه‌ی ثارالله در صبر و شکوه و استقامت، یکتا آئینه‌ی حق! سکینه‌ی ثارالله با ناله‌ی یا حسین بی تاب شدی از داغ لب تشنه او آب شدی با زمزمه های «... أو سَمِعتُم بِغَریب ...» یک عمر تو روضه خوان ارباب شدی دل شود از این روایت آبِ آب گفته اربابم سخن چون دُرِّ ناب: دوست دارم خانه ای را که در آن میرسد صوتِ سکینه و رباب... ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من بر سوز دلت سوخت دلِ مركب من از بابِ جگر سوخته ات بوسه مخواه ترسم كه بسوزد رُخ تو از لبِ من در جمع ملائک مقرب هستی از روز ازل فاطمه‌مذهب هستی شد محو جمال کبریایی جانت محبوب دل حسین و زینب هستی بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن از تیر نشسته بر گلو حرف بزن بانو! دم آخری کمی آب بخور از خاطره ی دست عمو حرف بزن ....... از سایه سنگ رد شده لشگر من زنجیر نشسته روی زخم پر من این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد: تشت و سر و چوب و گریه ی خواهر من ...... چوبی که به لب اشاره می کرد آن روز از عمه جگر پاره می کرد آن روز ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه... وقتی که مرا نظاره می کرد آن روز ...... در باغ عزای کربلا تاک شده آیینه ی لبهای عطشناک شده جَرّوهَا عِدّ‌‌ةٌ مِن اَعراب امّا انگار سکینه با پدر خاک شده ...... چشم تو پر از صحنه ی درگیری بود یک قافله دست و پای زنجیری بود فکرش دل سنگ را شکست ای بانو تیری که به سینه خورد عجب تیری بود پریشان خاطر و قامت کمان بود برای داغِ بابا روضه خوان بود بمیرم! قاتل جانِ سکینه صدایِ ضربه های خیزران بود! 🥀 @dobytyhayroze
👈 طعنه‌ ی آزاردهندهٔ «اولی» بعد از شهادت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، خطاب به صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها... مرحوم شیخ مفید نقل می‌کند بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله: 🥀 وَ أَصْبَحَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهاالسَّلامُ تُنَادِي «وَا سَوْءَ صَبَاحَاهْ» ✋فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها در آن روز ندا سر می‌داد: «چه روز ناخوشایندی!» ابوبکر گستاخانه، در جواب آن حضرت گفت: 🥀 إِنَّ صَبَاحَكِ لَصَبَاحُ سَوْءٍ! ✋«این روز تو است که ناخوشایند است!»😭 📚الارشاد، ج۱، ص۱٨۹ @dobytyhayroze
اگر با غصه وغم هم ندیمی غبار غم رسد با هرنسیمی بیا همراه با مهدی بگوئیم «یتیمی درد بی درمان یتیمی» گُواهم هَست چَشمانِ تَرِ من رسیده لحظه های آخَرِ من اگرچه سوختم در آتشِ زَهر نرفت امّا در آتش هَمسرِ من بگذار که خاک زیر پایت باشیم وز مِهر چو ذرّه در هوایت باشیم ما را به گدایی درِ خود بپذیر بگذار گدای سامرایت باشیم کتیبه بر در و دیوار بستند دل آیینه رویان را شکستند عزای سامرا داغ مدینه است حسن ها داغدار کوچه هستند ...... ز گلبرگ دو چشمش یاس افتاد دلش در آتش احساس افتاد میان کاسه ی آبش چه میدید که یاد حضرت عباس افتاد ...... عزایش رستخیز روضه ی ماست عطش هم اشک ریز روضه ی ماست امام از کودک خود آب میخواست همین جمله گریز روضه ی ماست ....... دلش لرزید پای دستهایت نمی داند عزای دستهایت گدا از سامرا با دست پر رفت دعا کرد از برای دستهایت ...... دل و جان در عزایت گریه کردند فراوان در عزایت گریه کردند کریم سامرایی ای حسن جان کریمان در عزایت گریه کردند فاطمه  امشب  گُهَر  از  دست داد هادی امّت   پسر   از   دست   داد سامره  خاموش  و  سیه پوش  شد حضرت مهدی پدر از دست داد لبان تشنه اش وقتی تکان خورد عطش برحنجر و براستخوان خورد به لبهای تو ظرف آب ميخورد لبِ ارباب چوب خیزران خورد! از زهر تمام پیکرش می لرزید پیوسته ز پا تا به سرش می لرزید افتاد حسن یاد حسن وقتی که در کوچه به یاد مادرش می لرزید قربان آن سری که به زانو نهاده است امشب امام ما پدر از دست داده است @dobytyhayroze