eitaa logo
نذر دو دقیقه
172 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
4.9هزار ویدیو
202 فایل
#نذر_دو_دقیقه یعنی👇👇 نذر کنید فقط دو دقیقه این محتواها را برای همه ارسال کنید.😊 ◀️اللهم عجل لولیک الفرج▶ ادمین کانال: @adib2660
مشاهده در ایتا
دانلود
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام، بعد از مدتی معطلی، بلاخره اتوبوس آمد، با خوشحالی سوار شدم نیم نگاهی به داخل آن انداختم، تعداد کمی مسافر داشت. چادرم را جمع کردم و تن خسته ام را روی یک صندلی خالی انداختم، بعد از چند دقیقه به ایستگاه دانشگاه آزاد رسیدیم، بخاطر تعطیلی کلاسها، مسافری در ایستگاه نبود. اتوبوس راه افتاد ولی ذهنم ناخودآگاه، خاطرات قبل از دوران کرونا را مرور کرد که معمولا همیشه این ایستگاه پر از دانشجوهایی بود که بلافاصله بعد از توقف اتوبوس به سمتش هجوم می آوردند تا بتوانند خودشان را درون آن جا بدهند و بعد از آن باید شاهد پوشش نامناسب و موهای بیرون ریخته و چهره‌های آرایش کرده‌ی دخترهای دانشجو باشم و از خودم می پرسیدم که اینجا دانشگاه است یا سالن مد و آرایش؟؟! و بعد از آن با خودم کلنجار می‌رفتم که آیا باید امر به معروف کنم یا شرایطش مهیا نیست و تأثیری ندارد و... ؟ توجیه هایی که از زیر این واجب فراموش شده، شانه خالی کنم. تک تک این فکرها در سرم موج می زد و از شیشه‌ی اتوبوس بیرون را تماشا می کردم که ناگاه نگاهم روی خانمی قفل شد😒 آرایش غلیظی روی صورتش داشت و شالی را آزاد روی سرش انداخته بود که موها و گردن و حتی گوشهایش را به تماشاگرانش نشان می‌داد، همان موقع از روی نیمکتی که نشسته بود، بلند شد و به قصد سوار شدن به سمت اتوبوس آمد. وقتی در ایستگاه متوقف شدیم، پا به داخل گذاشت و با غروری کاذب به آخر اتوبوس رفت و روی صندلی نشست، در این فکر بودم که چرا مثل بقیه ماسک ندارد تا حداقل نیمی از صورتش پنهان باشد، باز همان درگیری فکری به سراغم آمد و توجیه‌های همیشگی مانع تذکر دادن می‌شد.. اما وضع ظاهریش به گونه‌ای بود که نمی توانستم بی تفاوت باشم، سرم را به عقب برگرداندم فاصله‌اش با من زیاد بود پس صدایم به او نمی‌رسید و ماسک هم نمی گذاشت که بتواند با لب خوانی منظورم را متوجه شود، بنابراین مدت کوتاهی به او خیره شدم تا به من نگاه کند، وقتی نگاهش به من افتاد با اشاره‌ی کوتاه دستم به سمت سرم در حالی که به صورت پانتومیم شال فرضی را به جلو می کشیدم، به او فهماندم که حجابش را درست کند. او هم با لبخند ملیحی شالش را جلوتر آورد و گفت اینجوری خوبه؟ که البته نه با صدایش بلکه با لب خوانی متوجه شدم که چه می گوید، من که ماسک داشتم با باز و بسته کردن چشمم حرفش را تأیید کردم، بعد با خودم گفتم حجابش کمی قابل قبول شد کاش آرایش صورتش را هم می توانستم با یک پانتومیم دیگر، از صورتش محو کنم. با این فکرم خندیدم و برای هدایت و عاقبت بخیری خودم و همه‌ی جوان‌های پر شر و شور جامعه، دعا کردم☺️ https://eitaa.com/dodaghighe 🍁🌿🍁🌿🌹🍁🌿🍁🌿
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* تو واگن🚇 خواهران که بودم، با اینکه اکثریت، شل حجاب بودن، ولی یه خانومی که مقابل بنده بود و پشت بهم، کشف حجاب بود! خیلی تقلا کردم رهنمودش کنم، تو جزع و فزع بودم حسااااااابی، تا اینکه دو مرد👥 دستفروش وارد واگن ما شدند! یکی از سمت راست، دیگری از سمت چپ، فرصت رو غنیمت دیدم و دم گوشش گفتم: آقایون آمدن، روسری تو بنداز رو سرت، افتاده چپ و راست رو یه نگاهی انداخت و چند لحظه مکث و بی‌اعتنایی کرد و دیدم شالش روکشید رو موهاش. دوباره خم شدم تو گوشش گفتم درود👌 به اون شیری که مادرت داده از حرفم خوشش اومد😊 برگشت با لبخند رضایت گفت: چطور مگه؟ گفتم : برای اینکه محرم و نامحرم سرت میشه و تذکر روی جانت تاثیر داره، معلومه لقمه حلال خوردی . .💐 https://eitaa.com/dodaghighe 🍁🌿🍁🌿🌹🍁🌿🍁🌿
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام وقت بخیر، خداقوت، میخواستم از نهی از منکری که انجام دادم بگم شاید برای دیگران هم مفید باشه. رفته بودیم پارک، یک خانم داشتند تاب بازی میکردند و روسری شون هم افتاده بود و اصلا عین خیالشون هم نبود . . من با خواهرم رفتیم کنار تاب ایستادیم و گفتم خانم روسریتون افتاده! گفت: میدونم، منم گفتم خب بزارین سرتون و گفتن منتظر دستور شما بودم! ولی من چیزی نگفتم، ایشون هم از تاب پیاده شدن و روسریشون رو هم گذاشتن سرشون اولش با استرس رفتیم و ترسیدیم که دعوا بشه اما به لطف خدا همه چی خوب پیش رفت. تازه ایشون با لحن خوب گفتن: شما تاب بازی نمیکنین؟😊 گفتیم نه ممنون و از اونجا رفتیم. ما قرار نبود بریم پارک، قرار بود جای دیگه ای بریم، ولی رفتیم پارک و چند دقیقه بعد اون خانم رو دیدیم و تذکر دادیم بهش... حکمت خدا بود🌷 https://eitaa.com/dodaghighe 🍁🌿🍁🌿🌹🍁🌿🍁🌿
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام، داشتم از کلاسم برمی‌گشتم به خانه، در فاصلهٔ خیلی کمی از کلاسمون مسجد بود و شنیده بودم که اگه توی مسجد بریم و بشینیم و فکر کنیم، خیلی خوبه، چون توی محیط خیلی خوبی هم قرار گرفتیم. با اینکه خسته بودم، رفتم داخل و از پله ها بالا رفتم، شنیدم صدای روضه میاد، پس با شوق بیشتری رفتم به طبقه بالا رسیدم که متوجه شدم مراسم ترحیم هست (صلواتی برای سلامتی امام زمان (عج)، شادی روح ایشان) رفتم داخل و دو رکعت نماز خواندم و بعد اومدم بیرون که صاحب مراسم با اصرار به من گفتن که بسته بردارم، نمیخواستم، ولی چون اصرار کردن برداشتم و تشکر کردم توی راه برگشت به خانه،برای دیدن جایی از مسیری رفتم که هیچوقت نمی رفتم! که دیدم دختری که خیلی ازم دور بود، شال از سرش افتاده و حتی تی‌شرت تنش هست 😳 الحمدلله رفتم تا تذکر بدم چون میدونستم اگر جلوش گرفته نشه، روز به روز بیشتر میشه، با اینکه از من دور بود، دویدم و رفتم و صداش زدم که برگشت به سمتم! صلیبی دور گردنش بود و احتمال دادم شاید مسیحی باشه! با محبت بهشون گفتم: عزیزم حجابتون مناسب بیرون نیست ... اینجا کشور اسلامیه☺️ خیلی ناخودآگاه بسته رو دادم دستش، با اینکه تعجب کرده بود، ولی تشکر کرد و بسته رو گرفت و رفت😄 من هم برگشتم و متوجه شدم که همه اینها حکمت خدا بوده که من برم مسجد و بسته خوراکی رو بگیرم و از مسیر جدید برم و بتونم به ایشون تذکر بدم! من ۱۴سالم هست و گفتم تا جوونای همسن من بدونن که به اونها هم واجبه، پس شجاع باشن و نسبت به خواهر و برادرانشون بی تفاوت نباشن😊 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 https://eitaa.com/dodaghighe 🍁🌿🍁🌿🌹🍁🌿🍁🌿
╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ❁﷽❁ 🤩این طــرح بسیـار عالــی است👇🏻 من توی یکی از خیابانهای مرکز خرید بودم که همیشه از نظر زبانزد بود! یه حرکت بسیار خوب و موثّر👌 در مـورد امـر به معـروف و نهـی از منڪر دیدم که خوبــه اگــر در همهٔ محلات و شهرها اجرا بشــه🙂 🌿 در محله اشون، یک تیم امــر به معــروف، تشکیل داده بودند، متشکل از خانمهای محجبه (از گروه‌های سنی مختلف، از دختر ۱۰ ساله محجبه تا خانم های جوان و میانسال محجبه) و آقایان مذهبی (جوان و میانسال) به همــراه امام جماعـت مسجــدشون و یک پلیـس آقا و یک پلیـس خانم نیروۍ انتظامـی که مجموعا حدود ۱۵ نفرے میشدن! ✅ اینها راه افتاده بودند و یکی یکی به مغازه ها میرفتند و اول به فروشنده ها میدادند که حجابشون رو رعایت کنند و حتی میدادن که دفعه‌ۍ بعد اگر مراجعه کنند و فروشنده بدحجاب باشه، مغازه دار میشه و مغازه میشه! 🌱بعد هم به تک تک مشترے هاۍ بدحجاب تذکر میدادند که حجابشون رو رعایت کنن! 💫خیلی جالب بود، چون تعداد امــر به معــروف و نهــی از منڪر کنندگان زیاد بود، میدیدم که بدحجاب ها دیگه جرات فحاشی نداشتن و اکثراً خودشون رو جمع کردند!😁 و اون معدود افرادی هم که بی ادبی میکردند و میگفتند که شماها برین دزدا رو بگیرین و اختلاسها رو جمع کنین، بلافاصله اون آقا و خانم های محجبه که تیم همراهشون بودند، شروع میکردند به پاسخ‌ های مودبانه دادن و این جمله رو مرتب تکرار میکردند که شما هم دارین با بدحجابی رو زیرپا میگذارین و اینم نوعی دزدی حیا و عفت است مملکت اسلامی هست و همه موظف به رعایت موازین و قوانین شرعـی هستند و دیگه اون خانمهای بدحجاب چیزی نمیگفتند و اکثراً خودشونو جمع و جور میکردند! واااااقعا تاثیر رو حس میکردم، من که پشت سرشون بودم میدیدم که همه بد حجاب ها شروع کردن به جمع کردن و داخل کردن موهاشون و گرفتن جلوی مانتوهاشون!!!😃 🤲 ان شاءالله با اجراۍ این طرح‌ها بشه جلوی ولنگارۍ بدحجابها گرفته بشه. . https://eitaa.com/dodaghighe 🍁🌿🍁🌿🌹🍁🌿🍁🌿 ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام، به همراه تعدادی از دوستان، به صورت خانوادگی به فضای سبزی در خارج از شهر رفته بودیم، 🌳 فرشها را که پهن کردیم، آقایون روی یکی از فرشها نشستند و طبق معمول، مشغول کارشناسی مسائل اقتصادی و سیاسی کشور شدند و ما خانمها هم روی یکی دیگر از فرشها دور هم نشستیم و همانطور که مشغول درست کردن سالاد بودیم و مقدمات ناهار را آماده می کردیم، از در و دیوار و هر چیزی که به ذهنمان می رسید، ایده و نظر می دادیم. در همین موقع با صدای بلندِ آهنگی، از جا پریدیم، به اطرافمان نگاهی انداختیم تا اینکه منبع صدا را پیدا کردیم، آن آهنگ متعلق به سیستمِ صوتیِ بی‌نقصِ یک ماشینی بود که دورتر از ما کنار درختی متوقف شد و از داخل آن تعدادی از پسرهای جوانِ پر شر و شوری، پیاده شدند و در حال خندیدن و شوخی کردن، وسایلشان را از صندوق عقبِ ماشین بیرون می آوردند. زمزمه های خانمها هم شروع شد که بهتر است از اینجا برویم، همسر من از جایش بلند شد و به سمت آن ماشین رفت، یکی از خانمها بلافاصله به من گفت : « چرا نشستی؟ سریع برو جلوی شوهرت رو بگیر» گفتم:« برای دعوا که نمی رود فقط به آنها تذکر می دهد» یکی دیگر از خانمها هم با نگرانی گفت : « برای آنها که تذکر و دعوا فرقی نمی‌کند، ممکنه چاقویی یا قمه‌ای داشته باشند، خیلی خطرناکه» با تعجب گفتم : « چرا این اتفاق ساده رو جنایی می‌کنید؟ امر به معروف واجبه و من در این مواقع بجای اینکه جلوی شوهرم رو بگیرم، مشوقِ او هم هستم» نگاه بقیه هم نشان می داد که اُمیدی به نتیجه‌ی کار همسرم ندارند و حتی با نگرانی منتظر اتفاق ناخوشایندی هستند، اما مدت کمی بعد، صدای موزیک قطع شد و همه با چشمهای گشاد شده از تعجب، به آن صحنه‌ی دور از انتظار که دست دادن و خداحافظی همسرم با آن جوانان بود، خیره شده بودند و او با همان آرامشی که رفته بود، گام برمی داشت و به ما نزدیک می شد. وقتی روی فرش کنار آقایون نشست، یکی از آنها که زودتر از بقیه از شوک درآمده بود، پرسید : « به آنها چه گفتی که اینقدر زود قانع شدند و آهنگ را قطع کردند؟» با لبخندی که لبهایش را زینت داده بود و مرواریدهای سفید دندانش را به نمایش می گذاشت، گفت : « آهنگ رو که قطع نکردند فقط صدایش را پایین آوردند تا ما اذیت نشویم» یکی دیگر از آنها پرسید : « خب همین هم دور از انتظار ما بود چگونه حاضر شدند که صدای موزیک را کم کنند؟» همسرم جواب داد : « فقط گفتم که برای رفع خستگی یک هفته کار کردن و کسب آرامش و شارژ مجدد بدن، به اینجا آمده ایم، اما این صدای بلند سیستم صوتی شما، مانع است، الان حتی اگر شما مداحی را هم با صدای بلند می گذاشتید، مزاحم آسایش ما بود، لطفا مراعات حال ما را هم بکنید. 🌿با شنیدن این حرف، همه سکوت کردند شاید با خودشان فکر می‌کردند که چرا اینقدر در ذهنشان، این واجب فراموش شده را، سخت تصور می کنند در حالی که در بیشتر مواقع به آسانیِ آب خوردن است. https://eitaa.com/dodaghighe 🍁🌿🍁🌿🌹🍁🌿🍁🌿 ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* خاطره‌ۍ یه هموطـن از امـر به معـروف با روۍ خوش: 🌱یکی از دوستان میگفت داشتم میرفتم خانه، توۍ راه دیدم از یه مغازه یه خانم مانتویی با ظاهر نامناسب با دختر و پسرش از یه مغازه بیرون اومدن. لباسی ڪه تن دختــر خانم ۱۰، ۱۱ ساله اش بود، جوراب شلواری توری زنبوری مشکی با یه پیراهن کوتاه آستین توری مشکی که این لباس رو الان توی عروسی‌ها، خانمها میپوشن و موهای بلند دخترشون که از بالا دم اسبی کرده بودند.😒 منکه دیدم خیلی دلم آشوب بود، این دختر با این وضع😔 یه مردی ببینتش و کلی فکر و خیال🤭 حدود پنجاه، شصت متر ازشون دور شدم، توی این مدت چندبار برگشتم نگاهشون کردم، ولی همش فکرم مشغول اونها بود😕 تا اینکه تصمیم گرفتم برم دنبالشون😊بدو بدو رسیدم بهشون وارد کوچشون شدن، منم دنبالشون رفتم، قلبم تند تند میزد... توی دلم توسل کردم یا خانم فاطمه زهرا(س) یا خانم فاطمه زهرا(س) کمکم کن، صدا زدم : خانم ...خانم ...✋🏻 برگشت عینک آفتابیشو داد بالا و گفت: بله😎 فرصت ندادم، با روی خوش گفتم سلام، دختر شماست؟😍 گفت: بله، گفتم: ماشاالله چه خوشگله😍 گفت: ممنونم😊 گفتم: خدا براتون نگهش داره، به این خوشگلی، مواظبش باشین، اینجور نیارینش بیرون😊 بپوشونینش😊 بپوشونینش🙃 و برگشتم و از کوچه اشون خارج شدم😉 توی دلم میگفتم اگه دوستای محجبه‌ۍ من هر کدوم که این موارد رو میبینن، اگه توی مسیر رفت و برگشت این خانم چندین بار تذکر با زبون و روی خوش بشنون، حتی اگه خوششون هم نیاد ولی حداقل بیرون اومدنی میگه این لباسهارو نپوش همش گیر میدن!!😐 نظر شما چیه؟ اگه هر کدوم از ما این واجب رو به خودمون بقبولونیم و مثل نماز بهش پایبند باشیم قبح خیلی از گناهان نمیریزه!. دوست من، من و تو فردای قیامت مسئولیم و باید جوابگو باشیم، پس روش صحیح امر بمعروف رو یاد بگیریم. https://eitaa.com/dodaghighe 🍁🌿🍁🌿🌹🍁🌿🍁🌿 ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎
17.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀خاطرات امــر به معــروف در شمـال🍀 💥اتفاق مهمی در راه است 📣 بی‌خبر نباشید و همه را باخبر کنید. ♨️در پی حادثۀ خونین حرم احمد بن موسی علیه السلام 🎙سومین تبیین ۴۱ دقیقه‌ای استاد ‼️همه گوش کنند؛ بویژه کسانی که ترس به دلشان افتاده. 🎧 حتما تا آخر گوش کنید و نشر بدید... 👆👆نذر دو دقیقه یعنی نذر کنید فقط دو دقیقه این محتوا را برای همه ارسال کنید.👆👆 https://eitaa.com/dodaghighe 🍁🌿🍁🌿🌹🍁🌿🍁🌿
‌ داشتم از یه جایی بر میگشتم ؛ دیدم ی دختر محجبه داره این کاغذ و میده به یه دخترخانم که روسریش افتاده بود کاغذ و داد و رفت... دختره باز کرد و خوندش دیدم بعد چند دقیقه بعد یه لبخند زد و روسریش رو سرش کرد، خیلی کنجکاو شدم رفتم جلو گفتم: ببخشید خانم میشه ببینم تو اون کاغذ چی نوشته؟ این و داد دستم و رفت. 👈👈نذر دو دقیقه یعنی نذر کنید فقط دو دقیقه این محتوا را برای همه ارسال کنید.😊 https://eitaa.com/dodaghighe 🍁🌿🍁🌿🌹🍁🌿🍁🌿
🥀دیشب این زن نیمه مکشفه اینطوری وارد حرم حضرت معصومه شده است 🔸 اولاً چون وارد حرم شدند و ثانیاً چون طبق کلام‌ رهبر انقلاب اسلامی ، ضعیف الحجاب هستند پس بی دین یا مــرتد نیستند خیلی خوب ! حالا آیا در مواجهه با او که این جرم را انجام داده و در برابر چند تذکر لسانی هم مقاومت کرده و از فسق خودش تصویر گرفته و منتشر کرده الان باید با او چه کرد ؟ 🌸 قبول او نه بی دین است نه کافر نه ضد انقلاب 🌴 📗 🌴 اما بالاخره با این مسلمان طرفدار انقلاب اسلامی! که مجرم یا متخلف است چه باید کرد ؟؟؟ 🗡🌸 اگه فردا کانادائی های عرقخور و کافر 🔹 برادرخاوری! 🔹 را تحویل ایران دهند و ایشان صادقانه بگوید که من مسلمانم و قلباً هم طرفدار جمهوری اسلامی ام ( چون بالاخره روزی رئیس بانک ملی این نظام بوده ام ) ، باید با او چه کرد ؟ آیا بخاطر جــرمِ اختلاس، نباید دیگر محاکمه و مجازات شود ؟ 👈👈نذر دو دقیقه یعنی نذر کنید فقط دو دقیقه این محتوا را برای همه ارسال کنید.😊 https://eitaa.com/dodaghighe 🍁🌿🍁🌿🌹🍁🌿🍁🌿
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام، من راستش اصلا فکر نمیکردم امر به معروف و نهی از منکر واجب باشه حتی بهش فکر نمیکردم😔 تا اینکه یک روز تو مدرسه یکی از کادرهای دفتر داشتند با دوستم صحبت می‌کردند و منم حرف هاشون رو شنیدم بعد گفتن یه آقای تقوی هستند که امر به معروف آموزش میدن من خیلی دوست داشتم بدونم مگه امر به معروف آموزش هم داره و چه جوریه؟؟🤔 به خاطر همین همون روز وقتی برگشتم خونه زدم تو اینترنت آقای تقوی امر به معروف، خب اولش نتونستم آدرسشون در ایتا رو گیر بیارم ولی از کسایی که فکر میکردم شاید ایشون رو بشناسن سوال کردم بعد از چند روز یکی از دوستام تو مدرسه گفتن که من دارم😃 بعد از این طریق تو کانال اصلی شون عضو شدم و دیدم که آموزش هم دارن نمیدونم چه چیزی منو آنقدر جذب کرد، تو کلاسها شرکت کردم و خیلی زیبا بود و دقیق مطالب استاد رو توضیح میدادن👌 بعد از اینکه📜 گواهیم رو گرفتم به همون دوستم گفتم تو شرکت کردی؟ گفت نه و همونی که استاد رو به من معرفی کرد من اون رو به دوره‌های آموزشی استاد دعوت کردم😏 الان خیلی راضیم و از تمام زحمات استاد و شما متشکرم💐 اون کادر دفتری که من رو آشنا کرد طرح امین مدرسه مون بود (نمیدونم در جریانید یا نه ولی هر مدرسه ای یه نفر رو داره که بچه ها باهاش دردودل می کنند یه حالتی مثل مشاوره داره ولی یکم فراتر از مشاوره) انشاءالله هممون احیاء کننده این دو واجب فراموش شده باشیم و بتونیم راه رو برای فرج آقا فراهم کنیم🤲🏻 👈👈نذر دو دقیقه یعنی نذر کنید فقط دو دقیقه این محتوا را برای همه ارسال کنید.😊 https://eitaa.com/dodaghighe 🍁🌿🍁🌿🌹🍁🌿🍁🌿
👇 🔴از کتاب خاطرات ....: امروز سردار حاجی زاده میگفت من چندین ساله که گوشی همراه ندارم چند سال پیش از این گوشی‌های ساده داشتم وقتی پهباد آمریکایی رو زدیم، حاج قاسم به من زنگ زد گفت این چه کاری بود کردید؟ شما دستور دادین؟ من گفتم نه اون منطقه فرمانده محلی داره که طبق وظایف خودش عمل کرده و زده! بعداً منابع آمریکایی گفتند و در کتاب جان بولتونم نوشته شد که ایرانیا برای زدن اون پهپاد در سطوح بالای حاکمیتی با همدیگر هماهنگ نبودند! و زدن پهپاد با تصمیم قبلی نبوده! اونجا بود که فهمیدم این مطلب رو از روی "شنود" همون چند دقیقه مکالمه من با حاج قاسم از طریق همون گوشی ساده متوجه شدند.". اشراف فنی آمریکا و اسرائیل؛ در این سطحه.. اکثرا اطلاعات آنها از شنود موبایل و تلفن و جمع آوری از شبکه های محازی است یعنی جمع آوری فنی است... @dodaghighe