هدایت شده از 『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
【عاشقۍرایجنبودعباسآنرابابڪرداو
دودستشراڪنارعلقمھنذرسراربابڪرد🌱°】
🌸
♥️🌸
🌸♥️🌸
♥️🌸♥️🌸
🌸♥️🌸♥️🌸
♥️🌸♥️🌸♥️🌸
🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸
♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸
#رمان_جانم_میرود🌱
#پارت1
رژ لب قرمز را بر لبانش کشید و نگاه
دوباره ای به تصویر خود در آیینه انداخت با احساس زیبایی چند برابر خود
لبخندی زد شال مشکی را سرش کرد
و چتری هایش را مرتب کرد با شنیدن
صدای در اتاق خودش را برای یک
جروبحث دوباره با مادرش آماده کرد زود ک
یفش را برداشت و به طرف در خروجی خانه رفت
مهال خانم نگاهی به دخترکش کرد
کجا میری مهیا
ـــ بیرون
ـــ گفتم کجا
مهیا کتونی هایش پا کرد نگاهی به
مادرش انداخت
ـــ گفتم کہ بیرون
مهال خانم تا خواست با او بحثی کند
با شنیدن صدای سرفه هاے همسرش بیخیال شد
مهیا هم از فرصت استفاده کرد و از پله ها
تند تند پایین آمد
در خانه را بست که با دیدن پسر همسایه ای باالیی
نگاهی به آن انداخت
پسر سبزه ای که همیشه دکمه اخر
پیراهنش بسته است و ریشو هم هست نمیدانست چرا اصال احساس خوبی به
این پسره ندارد با عبور ماشین پسر
همسایه از کنارش به خودش آمد.
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌸
♥️🌸
🌸♥️🌸
♥️🌸♥️🌸
🌸♥️🌸♥️🌸
♥️🌸♥️🌸♥️🌸
🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸
♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸
#رمان_جانم_میرود🌱
#پارت2
به سرکوچه نگاهے انداخت با دیدن
نازی و زهرا دستی برایشان تکان داد و
سریع به سمتشان رفت
نازی ــ به به مهیا خانوم چطولے عسیسم
مهیا یکی زد تو سر نازی
ـــ اینجوری حرف نزن بدم میاد
زهرا هم سالم و احوالپرسی کرد
زهراتو اکیپ سه نفره اشان
ساکترین بود و نازی هم شیطون تر و شرتر
ــــ خب دخترا برنامه چیه کجا بریم ??
زهرا موهای طالیشو که از روسری
بیرون انداخته بود را مرتب کرد و گفت
ــــ فردا تولد مامان جونمه میخوام برم براش چادر نماز بگیرم
تا مهیا خواست تبریک بگه نازی شروع کرد به خندیدن
ــــ اخه دختره دیوونه چادر نماز هم شد کادو چقد بی سلیقه ای
زهرا ناراحت ازش رو گرفت
مهیا اخمی به نازی کرد و دستش
را روی شانه ی زهرا گذاشت
ـــ اتفاقا خیلی هم قشنگه بیا بریم
همین مغازه ها یی که پیش
مسجد هستن اونجا پیدا میشه
با هم قدم می زدند و بی توجه به بقیه می خندیدند و تو سر و کله ی هم می زدند
وارد مغازه ای شدند که یک
پسر بسیجی پشت ویترین
ایستاده بود که به احترامشون ایستاد
نازی شروع کرد به تیکه انداختن
زهرا هم با اخم خریدش را می کرد
مهیا بی توجه به دخترا به سمت تسبیح ها رفت
یکی از تسبیح ها که رنگش فیروزه ای بود نظرش را جلب کرد با دست لمسش کرد با صدای زهرا به خودش امد
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
لینک پارت اول👇🏿🌿
https://eitaa.com/dogtaranbehsti/25365
🌸
♥️🌸
🌸♥️🌸
♥️🌸♥️🌸
🌸♥️🌸♥️🌸
♥️🌸♥️🌸♥️🌸
🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸
♥️🌸♥️🌸♥️🌸♥️🌸
#رمان_جانم_میرود🌱
#پارت3
پسره مبارکه ای گفت و تسبیح زیبایی
را همراه چادر به عنوان هدیه در
کیسه گذاشت از مغازه خارج شدند چون
نزدیک اذان بود خیابان شلوغ شده
بود نازی هی غر میزد
ـــ نگا نگا خودشو مذهبی نشون میده
بعد تسبیح هدیه میده اقا ،اخ چقدر از اینا بدم میاد
زهرا با ناراحتی گفت
ــــ چی شد مگه کار بدی نکرد
مهیا حوصله ای برای شنیدن
حرفهایشان نداشت می دانست
نازی یکم زیادروی می کند ولی ترجیح
می داد با او
بحثی نکند به پارک محله رفتن که
خلوت بود و به یاد بچگی سرسره بازی
کردن و زهرا ان ها را به بستنی دعوت
کرد
هوا تاریک شده بود ترجیح دادن
برگردن هر کدام به طرف خانه شان
رفتن مهیا تنها در پیاده رو
شروع به قدم زدن
کرد که با شنیدن صدای بوقی برگشت با دیدن چند پسر مزاحم اهی کشید با خود زمزمه ڪرد
ـــ اخه اینا دیگه چقدر خزن دیگه کی میاد اینجوری مخ زنی کنه
بی توجه به حرف های چندش
آورشان به راهش ادامه داد ولی
انها بیخیال نمی شدند
مهیا که کالفه شده بود تا برگشت که چیزی تحویلشان بدهد با صدای داد
یک مردی به سمت صدا چرخید
با دیدن صاحب صدا شکه شد...
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
لینک پارت اول👇🏿🌿
https://eitaa.com/dogtaranbehsti/25365
ایـمـانداشتـهبـاش!
[خـداچـارهسـازه 👀♥️]
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
「✾͜͡🌪」
•
•
ماجرا؎ایندوشھیدهمنامڪنارهمازاین
قراراستڪہسال۵۹محمودمراداسڪندر؎
درجنگتحمیلۍعراقوایرانشھیدمۍشود..!
و۷سالبعدبرادرزادهاشڪہهمنامعمو؎
شھیدشبودبہدنیامۍآید...
وسال۹۴درسوریہشھیدمدافعحرممۍشود..
•
شھیدانمحمودمراداسڪندر؎📓"
〖🏴♡@dogtaranbehsti♡🏴〗
❥ . . 💔دخـ🖤ـتـران بـــ🌑ـهـــشتی
🔸 ڪـاهش بسترے بیماران ڪرونایے
باغرغره آب نمڪ 🔸
🔹طبق تحقیقات جدید توسط پزشڪان دانشگاه آگوستا در آمریڪا، شستوشوے بینے و حلق دو مرتبہ در روز با محلول سدیم ڪلراید (آبنمک)، باعث ڪاهش ۱۹ برابرے بسترے بیماران مبتلا بہ ویروس ڪرونا میشود.
#کرونا
#واکسن
|| @dogtaranbehsti
خوشحالے و شادابیتـ رو همیشه بروز بدھ💫
خیلیا با دیدنـ شادے کسے کہ دوسشـ دارنـ شاد میشنـ...🌸💕
پسـ لبخند بزنـ و ↯
دلیلـ لبخندها باشـ ! (。♥‿♥。)
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
•🌻💛•
تمامِ آرزوهای ما
بـه وقوع خواهند پیوست!
به شرطِ آنکـه شجاعتِ
پیگیری کردنِ آنها
را داشته باشیم!
🦋--------------------------------------🦋
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی