.
| ٱللَّٰهُمَّإِنَّالَانَعْلَمُمِنْهُإِلَّاخَيْرًا...🖤|
+برایشادیروحشونفاتحهوصلواتی
عنایتبفرمایید..
#آیتاللهفاطمینیا🥀
ببخشید که پارت نمیزارم واقعا سرم شلوغه امتحانات هم شروع شده میدونم درک میکنید
ناشناس مونه✨🌸
https://abzarek.ir/service-p/msg/585058
♥✨♥✨♥✨♥✨♥✨♥✨
✨♥✨♥✨♥✨♥✨♥✨
♥✨♥✨♥✨♥✨♥✨
✨♥✨♥✨♥✨♥✨
♥✨♥✨♥✨♥✨
✨♥✨♥✨♥✨
♥✨♥✨♥✨
✨♥✨♥✨
♥✨♥✨
✨♥✨
♥
#به_سمت_او
#پارت7
(راوی میدونم میدونم میخواید با دمپایی هاتون بکشینم ولی خب امتحانه دیگه بخدا اگه تابستون وقتم زیاد بود روزی دوپارت میزارم اینم جایزه 2تا پارت)
با شانس بد سعیده از بدبختی ش امیر محمد در خانه را باز کرد و ای وای که وقتی ماموران سوالی درمورد سعیده پرسیدند امیر محمد آن کینه قدیمی را به یاد آورد اما خودش خواست چیزی نگوید ولی مثل اینکه چیزی نمی گذاشت با غرور خود بجنگد و باید پشت به احساسات خود میکرد
گفت: زیاد نمی شناسمش اما... اگه یکی چپ بهش نگاه کنه ...میکشتش اتفاقا تمام اقوامش خلافکار هستند .. نمیدونم چجوری اومده پلیس شه که چی با کی بجنگه با فامیل خودش...هه
خودش هم باور نمی کرد این هارا میگفت انگار دست او نبود
واقعا دست او نبود
🔄⏩برگشت به زمان حال ✨
چند ساعتی قبل
امشب تولد عمو اسمان پدر امیر محمد است
سعیده درحال آماده شدن است که آیفون را میزنند
_بله کیه؟
+سلام منزل خانم خودکامه(راوی:فامیلی سعیده مختاری هست بعدا میفهمید)
_بله خودم هستم بفرمایید...
+چند لحظه دم در تشریف بیارید
_بله صبر کنید
چادرش را سرش کرد و از پله های ورودی پایین رفت به حیاتی سرسبز که درختان کاج و سرو با گل های رنگین و سبزی های خوش عطر و بو پر کرده اند ش می رسد..
نفس عمیقی میکشد و در را باز میکند بعد ازم سلام و احوالپرسی پستچی یک نامه به سعیده میدهد و امضا میگیرد و خدانگهدا...
روی پاکت نوشته بود که از طرف کیست بله مربوط به همان تحقیق است
سعیده با شوق آن را با ز میکند و...
#ادامهدارد...
نویسنده و ادمین#گمنام
برای ادامه پارت ها به کانال ما بپیوندید
@dokhpkjbbvdsryj🌸✨
♥✨♥✨♥✨♥✨♥✨♥✨
✨♥✨♥✨♥✨♥✨♥✨
♥✨♥✨♥✨♥✨♥✨
✨♥✨♥✨♥✨♥✨
♥✨♥✨♥✨♥✨
✨♥✨♥✨♥✨
♥✨♥✨♥✨
✨♥✨♥✨
♥✨♥✨
✨♥✨
♥
#به_سمت_او
#پارت8
آن را باز میکند اما باچیزی که میبیند شوکه میشود...
از زبان دوم شخص امیر محمد:
قرار بود بزای سوپرایز بابا تولد رو خونه عمو آیهان شون بگیریم رفتم داخل خونه که دیدم سعیده وایستاده وسط حیات رفتم جلو تر
رفتن من همانا و قطره اشکی که از روی گونه ش سر میخوره و روی برگه ای که دستش بود میچکه همانا...
یعنی چیشده رفتم جلو گفتم چیشده خوبی که افتاد یهو منم که نمیتونستم بگیرمش چون اگه میگرفتمش یکی باید منو از دست این میگرفت ولی خداروشکر افتاد روی تاب سریع برگه رو خوندم که وای قلبم تیرکشید هییی من... من مقصر... مقصر این اتفاقم چرا... چرا همون لحظه فکر نکردم.. به این موضوع ها... ای وای چرا
دیدم بغض ش ترکید با گریه میگفت::ای خدا... دیدی.. دیدی امیر... چه بلایی سرم اومد... من مگه چه گناهی کردم... امیر دیدیـ.. خوندی امیرمحمـــد (خوندیــــ)«با داد »
فقط صدای امیر گفتن هاشو میشنیدم روی برگه توشته بود با توجه به تحقیق محققان شما در این ازمون قبول نشدید وای دقیقا همون... همون بلای که من سرش اوردم گفت امیر محمد
چطور تونستم چطور وای الان من هیچ کاری نمیتونم بکنم ای وای
گفتم::
ببین مگه تو... تو همیشه نمیگفتی هیچوقت تسلیم نمیشی... مگه تونبودی که همیشه جلو روی همه وایمیستادی.. سعیده ازم انتظار نداری اما منم این حرفا رو بلدم سعیده قل میدم کمکا کنم قل میدم تا اخرش باهات باشم تا بلاخره بهش برسی اما... اما اینطوری اشک نریز(راوی غش😁خیلی شدید بود)
#گمنام
برای ادامه پارت ها به کانال ما بپیوندید
@dokhpkjbbvdsryj🌸✨
دوستان به خاطر امتحانات ترم
فعالیت کانال کم شده
و احتمالا کمتر میشه 😢
خواهش میکنم لفت ندید ❤️
اما اگر وقت آزاد داشتیم حتما فعالیت میکنیم انشالله در امتحاناتتون موفق باشید🌷🌷🌷🌷🌷
22.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[📽✨]
توهین به چادر😡؟
پخش کنید
لطفا تا جایی که امکان داره نشر بدین
استوری کنید
بفرستید برای دیگران
باید به گوش مسئولی، مدیری، کسی برسه.
تا کی باید سکوت کرد آخه؟
#حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمد رضا گلزار آمر به معروف شد
و امر به معروف میکنه
شما همچنان میخوای مقاومت کنی؟😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجاب و #حیا داشتن سخت است اما؟!
لحظـهٔقبـلازشهـادتبـهاوگفتنـد:
زنـدهای؟!✨
جـوابداد:هنـوزنـه،نفـسمیکشـم!🙂
+سیـدِاهـلقلـم!♥️
#شهیدانه
🖤͜͡🕯
سالروز شهادت حضرت حمزه
و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهماالسلام تسلیت...❥︎•
🖤✨'
‹☘🦋›
چـٰادُرَترابِتِڪـٰانشَھرغُبـٰارآلۅداَست••!
☘⃟🦋¦⇢ #چادرانہ •°
•┈••✾•✨🌸✨•✾••┈•