eitaa logo
🍃•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی•🍃
2هزار دنبال‌کننده
23.7هزار عکس
12.3هزار ویدیو
155 فایل
˼ بِسۡـم‌ِرَب‌ِالْحُ‌ـسِی‍ـنۡ...˹🫀 هَمیـن‌چآدرےڪِہ‌برسَـرتُوسـت، دَر‌ڪَربلا،حتّـۍبا‌سَخـت‌گیرےهـٰاے یَزیـد‌،از‌سَـر‌زیـنَـبۜ‌نیوفـتـٰاد 🍃 ⩥ مدیر کانال💫: @Amamzmanaj ادمین تبادلامون💬: @Sadatnory تولد کانال✨ : ۱۴۰۱/۱/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍بھـٰاࢪ عـٰاشقۍ‌🤍 لبخند مصنوعی میزنم _نه به من نگفت هوا تاریک شده بود و ساعت حدود 6 غروب بود ریحانه لباس هایش را پوشیده و آماده رفتن است متعجب میپرسم:کجا به سلامتی؟ +فردا امتحان دارم کتابامو نیاوردم میرم خونمون. از روی مبل بلند میشوم _پس میرسونمت. به سمت در خروجی میروم که با صدای ریحانه میاستم +نه خودم میرم نگاهم را به چهره ی مضطربش میدوزم ترس بزرگی را در چشمانش میبینم که دلیلش را نمیفهمم! توجه ای به حرف او نمیکنم _جلوی در منتظرتم. هنوز هیچ حرفی بین ما رد و بدل نشده که سکوت را میشکنم _چرا میخواستی تنها بری؟ به دستان لرزان و گره خورده اش خیره میشوم با تته و پته می گوید: خب نمی خواستم به دردسر بندازمت _مطمئنی همین بود؟ +یعنی فکر میکنی دروغ میگم؟ نگاهم را از ریحانه به روبه رو میدوزم و سکوت میکنم با دیدن سکوت من دلخور میشود و سرش را به شیشه ماشین تکیه میدهد بغض کرده سکوت را میشکنم _ناراحتی از دستم؟ بدون نگاه کردن به من پاسخ میدهد +مگه فرقی میکنه واست؟ _خیلی فرق میکنه +چرا نسبت به من بی اعتمادی تا حالا بهت دروغ گفتم؟فکر نمیکردم یه روز بخوای بازخواستم کنی! _من دوست دارم ریحانه نگرانت میشم اینو بفهم. +دوستم داری که بهم شک کردی؟ دستی به صورتم میکشم و کلافه می گویم _من بهت شک نکردم +شک کردی. _تمومش کن.. تا پایان راه هیچ حرفی نزد جلوی در خانه ماشین را متوقف میکنم خداحافظی آرامی میگوید و پیاده میشود! با کلید در را باز میکند وارد خانه میشود ماشین را روشن میکنم که بعد از چند دقیقه ریحانه را میبینم از خانه خارج میشود و با عجله قدم برمی دارد. با ماشین به دنبالش حرکت میکنم به من دروغ گفته بوده؟ نویسنده: سرکارخانم‌مرادی