#دلشوره
#پارتپنجاهوسوم
رسول : رها اومد خوونه؟؟؟؟؟
فاطمه : 😭😭😭😭حالت خوبه پسرم؟
آخه کجا پاشدی رفتی
محمد : رفتم جلو رسول و در آغوش کشیدم : آقا رسول میدونی بدون تو یه ستون خونه کمه بعد پا شدی رفتی ؟؟؟داشتیم ؟؟؟
رسول : ببخشید عصبی تصمیم گرفتم 😓
فقط بگید رها اومد خونه یا نه؟؟؟؟
محمد : نه پشت سر تو اونم اومد فکر کردیم باهمید
ریحانه : خداروشکر از دستش راحت شدیم دیگه گورش و گم کرد رفت 😂
فاطمه : دست شما درد نکنه ریحانه خانم 🤨
رسول : هوووی حرف دهن تووو بفهممم
ریحانه : آره عمه ام بود دیر وقت اومده بود خونه سیلی زد بهش عمه ام بود لگد زد به قلب اش عمه ام بود از خونه بیرونش کرد 😒
محمد : ریحانه تمومش کن
رسول : من شماره اش و ندارم خب زنگ بزنید بهش
ریحانه : الان چیشده دلت بهش سوخته؟ 😏رفته دیگه بزار راحت زندگی مونو کنیم
رسول : ریحانه یه کلمه دیگه حرف بزنی من میدونم و توووو 😡دو دقیقه لال شووووو