#دلشوره
#پارتچهلوچهارم
رها : گوشیم زنگ خورد داداشم بوود😍 : جانم داداش 🙃
رادمهر : سر کوچه تون منتظرم بیا
رها : باشه
رفتم جلو تا از آقا محمد اجازه بگیرم که یهو گفت
محمد : برو عیبی نداره فقط زود برگرد ☺️
رها : ممنون بابا😍
محمد : راستی صبر کن
اینم سرت کن
رها : چطوری ؟😳من بلد نیستم
محمد : خودم انداختم سرش
رها : ممنون 😍حالا برم؟
محمد : مراقب خودت باش
__
ساعت ۱۲ شب بود همه شون خواب بودن ولی خیلی خوش گذشت ولی گشتیم و شام خوردیم و کلی کیف کردیم تا در و باز کردم
رسول : یه سیلی بهش زدم 😡: الان وقت خونه اومدنه ؟
رها : 😭😭😭چرا میزنی حااالاااا💔مگه چیشده
رسول : زدم که یاد بگیری تا این وقت شب بیرون نباشی صدات ام ببر همه خوابن 🤬
رها : نشستم رو زمین و فقط گریه میکردم اون شب تا خود صبح گریه کردم