#دلشوره
#پارتبیستوششم
(رها)
صبح شده بود بیدار شدم و صدای زنگ گوشی توجه ام و به خودش جلب کرد
مایکل : زنگ زدم رها مجبور بودم گروگان بگیرمش تا بالاخره اطلاعاتی از محمد بگیرم😌
مایکل : hi
رها: سلام عمو😍
مایکل : میدونی فارسی ایم خوب نیست بعد فارسی حرف میزنی 😂
رها :نکنه میخواین بیاین اینجا؟
مایکل : ایندفعه تو باید بیای کار واجب دارم منتظرتم....
رها :خیلی ترسیده بودم 😢ناچار جواب دادم ولی بازهم کلی دلهره داشتم : اوکی 👋🏻
------------------------------------------------------
مایکل : خوش اومدی 😊
رها : سلام ممنون 😬
مایکل : بشین تا برات شربت بیارم😉
رها : ممنون 🙏
مایکل : بفرمایید🍹🍹
رها : تا شربت و خوردم احساس خستگی کردم
احساس میکردم دارم میخوابم😴
سیاهی مطلقققققق