#شهیدانه
خیلی عصبانی بود
سرباز بود و مسئول آشپزخانه اش کرده بودند
ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هرکس بخواهد روزه بگیرد، سحری بهش می رساند
خبر سحری دادن ها که به گوش سرلشکر ناجی رسیده بود
خودش را رسانده بود و دستور داده بود
همه سرباز ها به خط شوند و بعد یک لیوان آب به خوردشان داده بود که
«سرباز ها را چه به روزه گرفتن!»
پس از این جریان ابراهیم گفته بود:
اگر آن روز با چند تیر مغزم را متلاشی می کردند برایم گواراتر از این بود که با چشمان خود ببینم که چگونه این از خدا بی خبران فرمان می دهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینی مان را بشکنیم و تکلیف الهی را زیرپا بگذاریم!
ابراهیم بعد از بیست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه
بعد برگشت، با چند نفر دیگر
کف آشپزخانه را تمیز شستند و با روغن موزاییک ها را برق انداختند
سرلشکر ناجی که رسید،
در درگاه آشپزخانه ایستاد، نگاهی مشکوک کرد و وارد شد
اولین قدم را که گذاشت تا ته آشپزخانه کشیده شد و کارش به بیمارستان کشیده شد
همین شد که بچه ها تا آخر #رمضان با خیال راحت روزه گرفتند(:
#شهیدمحمدابراهیمهمت
『@dokht_hajiiii』