🍃
پاییز
فصل برگریزونه 🍁
فصل ریختن برگهای زرد و خشکیدهی درختها؛
پاییز با همین برگریزون زیبا، پادشاه فصلهاست✨
اگه
محبّتهای پاک هم
میتونه درخت روحمون رو از زردیها دور کنه،💫
پس
هر سال و هر ماه
میشه بـارها و بـارها
پاییز زیبا رو دید و تجربه کرد 💛💚💛
#محبت_اهل_بیت 💕
#پادشاه_فصلها #پاییز
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
دوستانتان را به صفحه دخترونه رضوی دعوت کنید💜
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
#خاطره_عاشورایی
🍃 #خاطرههای_عاشورایی
یادش بخیر
آن سالها، زمان عزاداری برای امام حسین (ع) که میشد،
مادر با زبان ساده و شیرین برایم از عاشورا و ماجراهایش میگفت ⛅
بعضی روزها، با چند تا قربانصدقهاش،
با آن لباس مشکی زیبایی که برایم دوختهبود،
با هم راهی روضه میشدیم و
چقدر خوشطعم بود همان چایی روضه که مادر
برایم در نعلبکی میریخت و دستم میداد ☕
معنی خیلی از شعرهای روضه رو خوب متوجه نمیشدم
اما اشکهای مادر که روی چادرش میریخت،
من هم به گریه میافتادم 🍁
چقدر شیرین بود نذریهای مادر که برایم در یک
کاسه کوچک چینی میریخت؛
همانها چندتا بشقابش را با هم برای همسایهها میبردیم 🍲
چقدر خوبند
خاطره روزهای کودکی من؛
خاطره روزهایی که مادر، من را
با حسین (ع) و روضههایش آشنا کرد 💔
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#محبت_اهل_بیت💚
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
#محبت_پیامبر
💌 #یک_صفحه_کتاب #حتتما_بخوانید🌙
هشت ساله بود که
محمد او را از ابوطالب گرفت.
از آن تاریخ، علی در خانهی محمد زندگی کرد،
در نوازش و مهربانیهای او و عنایات خدیجه بزرگ شد. ⛅
در همان هشت سالگی،
خواندن و نوشتن آموخت.
شبها خدیجه و محمد، از رفتار و اخلاق پسندیدهای که در
کارهای جزیی او میدیدند با هم صحبت میکردند. 💚
هرچه علی بزرگتر میشد،
مهر و محبت او در دل محمد و خدیجه افزون میگشت. ✨
به دنبال همین علاقهی محمد به علی بود که
سالها پس از بعثتش، به ابی لیلیالغفاری،
یکی از یاران خود گفت:
«بعد از من... دست به دامان علی دراز کنید؛
زیرا او نخستیــن کســی است که در
روز رستــاخیز، مرا خواهد دید.
او بزرگترین راستگـویان، و
امیر مومنان است» 💕
📗 پیامبر. زین العابدین رهنما. صص ۲۵۶- ۲۵۹
#محبت_اهل_بیت
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
دوستانتان را به کانال دخترونه حرم رضوی دعوت کنید 💙