💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
#یادی_از_شهیدان
🍃 #یادی_از_شهید #حتتما_بخوانید🌙
۲۵ سالش بود که به خواستگاریام آمد.
یک افسر جوان بود و میدانستم زندگی با یک
فرد نظامی آنهم سادهزیست خیلی سخت است 🍁
اما بخاطر پاکی و نجابتش،
پدرم از بین همهی خواستگارهایم با علی بیشتر موافق بود.💌
برای من هم تقوای علی خیلی مهم بود؛
اینکه به هیچ دختری نگاه نمیکرد و نماز و روزهاش
در سختترین شرایط ترک نمیشد.🍀
علی، مرد رزم و جنگ بود، امّا
قلبی مهربان داشت و برایش مهم بود فرزندانش دلی
خدایی داشته باشند؛ برای همین به مریم و مهدی یاد داده
بود هر کاری را با وضو انجام دهند و برای خدا کار کنند.❤
یادم است آن روزهای آخر،
خواب دیده بود یکی از دوستان شهیدش آمد و او را
با خود بُرد. خوابش را که برایم تعریف کرد، قلبم بیتاب شد؛
مگر میشد من باشم و علی نباشد؟
مگر زندگی بی او معنا داشت...؟!⛅
بعد از آن خواب،
یک ماه بیشتر نگذشته بود که
مرد زندگی من در برابر چشمهامان،
هدف تیرهای منافقین قرار گرفت و
به شهادت، یعنی همان آرزوی دیرینهاش رسید💚
#یادش_گرامی
* خاطرهای به نقل از همسر شهید #صیاد_شیرازی 💜
دخترونه نورالهدی
@dokhtar_razavi
💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
#شهید_حججی
💌 #شهید_حججی #یادی_از_شهید
پرسید «چیکار کنم شهید بشم؟»
دست زدم روی شانهاش و با خنده گفتم:
«ان شالله ویژه، شهید شی!» 💚💜
مرتب گوشزد میکردم که
رفیقی از جنس شهدا ❤ داشته باشید.
این حرف را از زمانی که تازه وارد موسسه شهید کاظمی شده بود، تکرار میکردم
...و مدام از سیرهی شهید کاظمی خاطراتی تعریف میکردم. 🍀
گذشت تا اینکه خیلی از بچهها ازدواج کردند.
جلسه متاهلین با موضوع خانواده آغاز شد. 💫
همیشه محسن،
ابتدای جلسه، حدیث کساء 🍏 میخواند.
نمیگذاشت کار لنگ بماند. اگر کسی بانی نمیشد،
جلسه را میانداخت خانهی خودش. 🌙
خانهاش طبقه چهارم یک مجتمع بود و
آسانسور هم نداشت.
دفعه اول که رفتم دیدم تمام پلهها رنگآمیزی شده.🎨
خیلی خوشم آمد.
گفت:
«خودم این پلهها رو رنگ زدم که
وقتی خانومم میره بالا،
کمتر خسته بشه . . .» 🌸🍃
#یک_صفحه_کتاب
📙 #سربلند. روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی.
به قلم محمد علی جعفری
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi