دُخٺــࢪاݩفـٰاطـمـے❤️💫
🔴 مراسم اربعین بزرگترین چالش علیه ارزش های لیبرالیسم 🔹اساس تفکر لیبرالیسم بر پایه ارزش های شیطانی م
پس دوستان عزیزم
منتظر عکس ها و فیلمهای قشنگتون هستم .
به کوری چشم دشمنان 💪
مرگ بر آمریکا
مرگ بر اسرائیل
مرگ بر منافق
به این آیدی عکسهای زیبای پیاده روی هاتون رو بفرستید 👇👇👇
@Sarbazane_jang_narm
#حسینم
از همه کس رمیدهام با تو در آرمیدهام
جمع نمیشود دگر هر چه تو میپراکنی
نایب الزیاره همه درکربلای معلی
تشکر از فاطمه خانم
#پاتک_در_رسانه
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سخنرانی مهدویت توسط خانم فاطمه صادقپور
برای پاکستانی ها وایرانی ها درمسجد مقدس جمکران اربعین 1402
تشکر از فاطمه خانم صادق پور
#پاتک_در_رسانه
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نایب الزیاره همه درپیاده روی کربلای معلی
تشکر از زینب رسول آوا
#پاتک_در_رسانه
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فصل یازدهم🌹
🍃برگ سی ودوم
نتوانستم لبخند بزنم. هنوز از وحشت،زانوهایم می لرزید.از آن همه هوش و شیطنتی که در قنواء بود،مبهوت مانده بودم. حاکم برخاست و به من نزدیک شد. در اطرافم چرخی زد. خوب وراندازم کرد. به نشانه رضایت،سر تکان داد. زن ها ایستادند و دورم حلقه زدند. حاکم حلقه زن ها را شکافت و به طرف در حرکت کرد .
حکومت کار سختی است. احساس و عاطفه در آن جایی ندارد. این نمایش کوچک،باعث تفریحم شد. امیدوارم امروز چیزی خاطرم را مکدّر نکند!
حاکم بیرون رفت و در را پشت سرش بست. زن ها پس از چند دقیقه،به همراه همسر حاکم و خواهران قنواء که هنوز می خندیدند و ادای او را در می آوردند،رفتند. قنواء روی سکو نشست و دست ها را به پشت تکیه داد. خسته شده بود. امینه مشغول مرتب کردن اتاق شد. بلاتکلیف ایستاده بودم.
بهتر است بروم. به اندازه کافی باعث سرگرمی تان شدم.
از این نمایش خوشت نیامد؟
به اشاره قنواء امینه رفت جلوی در ایستاد و دست ها را در هم انداخت. از پنجره بیرون را نگاه کردم.
همیشه دوست داشتم دارالحکومه را ببینم. امروز به اندازه کافی دیدم. برای هفت جدم بس است.
این جشنی به افتخار تو بود،وگرنه ما برای هر کسی اینقدر خود را به زحمت نمی اندازیم.
نمی خواهم با من بازی کنید.
خمیازه ای کشید و به خودش کش و قوس داد.
گاهی کمی تفریح لازم است تو با تفریح و سرگرمی مخالفی؟مرا آورده اید برای تفریح؟
به خاطر تو،امروز بعد از نماز نخوابیدم و ترتیب این نمایش را دادم. سعی کن قدران باشی!
من یک زرگرم،نه یک دلقک!
به هرحال،حق الزحمه ات محفوظ است.
به چنین پولی نیاز ندارم.
ایستاد و به من نزدیک شد. انگار هنوز بازی ادامه داشت.
به بهای جواهراتی که از مغازه ابونعیم خریدیم چی؟ متوجه نمی شوم.
فکر کردی برای چه به مغازه شما آمدیم و آنقدر خرید کردیم؟
آمد کنارم ایستاد و به دور دست چشم دوخت.
من یک بازی را شروع کرده ام که باید تمام کنم،وگرنه ابونعیمِ بیچاره به این سادگی ها نمی تواند بابت جنسی که فروخته،پولی دریافت کند.
حق دارم بدانم این بازی چیست.
به تو مربوط نیست.
نمی خواهم در این بازی،قربانی ام کنید.
تو برای این نقش،انتخاب شدی. صدمهای نمی بینی.
نقشم چیست؟
کسی که من به او علاقه دارم. بیشتر از این توضیح نمی دهم. رفت سرجایش نشست و به امینه اشاره کرد کنار برود.
این ریحانه دیگر کیست؟
یادم آمد که از او حرف زده بودم.
کسی است که به او علاقه دارم. همین. به هیچ سؤال دیگری هم درباره اش جواب نمی دهم. لحظه ای در سکوت گذشت. امینه جواهرات را آهسته و بی صدا به صندوقچه برمی گرداند. قنواء پرسید:《شما که گوشواره زیاد دارید،چرا یکی به او نمی دهید؟هر چند وقتی عروسی کردید،او صاحب بهترین جواهرات می شود. راستی چرا جوان زیبا و ثروتمندی مثل تو،به یک دختر فقیر و گلیم باف،علاقمند شده؟چرا عروسی نکرده اید؟
نگاهم به پُل بود. بین من و ریحانه،رودخانه ای بزرگ فاصله بود،بی آنکه پُلی وجود داشته باشد تا از آن بگذریم و به هم برسیم.
او هرگز حاضر به زندگی با من نخواهد شد. شوخی میکنی،شاید ابونعیم راضی به این وصلت نیست. هرچه باشد تو جوان متشخصی،و او دخترکی فقیر.
#رویای_نیمه_شب
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ؛
پس به سوى خدا بگريزيد، كه همانا من از سوى او براى شما هشداردهندهاى آشكار هستم.»
✅نکته: نتيجه فرار به سوى خدا، فرار از ظلمات به نور، از جهل به علم، از دلهره به اطمينان، از خرافات به حق، از تفرقه به وحدت، از شرك به توحيد و از گناه به تقوا و پرهيزگارى است.
✅پیام ها:
۱. انسان محدود، در برابر هزاران مسئله مادى و معنوى و در ميان تمايلات حق و باطل كه از خود يا ديگران بر او عرضه مىشود، به پناهگاهى محكم نيازمند است و بهترين پناهگاه خداست. «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»
۲- انسان، چارهاى جز حركت و گريز به سوى خدا ندارد. «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»
۳- مطالعه در هستى بايد سبب توجّه انسان به خداوند و بندگى او گردد. «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خسته ست😍❤️
#اربعین
#فرزندآوری
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 #داستان زندگی من و شما
🔻مردی غمزده و نومید از زندگی، از بالای یک ساختمان بیست طبقه خودش را به پایین پرتاب کرد.
🔹همینطور که داشت #سقوط می کرد، از پنجره به داخل خانه ها نگاه می کرد.
▫️به دلخوشی های کوچک همسایه ها. به عشق های زیبا و آرام و بی صدا،
▫️به ظرافت انگشت های یک زن وقتی با قاشق قهوه را هم می زد،
▫️به جدیت یک مرد وقتی جدول روزنامه را حل می کرد و انگار اگر یک خانه جدول را پر نمی کرد او را می بردند دادگاه!،
▫️به لبخند زیبای یک کودک که آرام خوابیده بود،
▫️به چین های برجسته پیشانی پیرمردی که داشت از تلویزیون فوتبال نگاه می کرد و جوری فریاد می زد که انگار اگر تیم محبوبش پیروز می شد، او را دوباره به جوانی برمی گرداندند و ...
🔺سقوط می کرد و چیزهایی را می دید که هیچوقت توی آسانسور یا پله های آپارتمان ندیده بود.
▫️درست وقتی که به آسفالت خیابان خورد، انگار فهمید #مسیر_اشتباهی برای خارج شدن از زندگی انتخاب کرده است.
▫️در آن لحظه آخر حس کرد، #زندگی ارزش زیستن را داشت اما دیگر دیر شده بود!
🔴 .... پیش از آنکه به آسفالت خیابان برسیم یادمان بیاید که همین #دلخوشی_های کوچک ارزش زيستن دارد،ارزش #شادی و #امیدواری
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون/ مسیر پیاده روی نجف به کربلا
#پاتک_در_رسانه
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#حدیث_زندگی
یک نفر خدمت آقای بهجت (ره)
عرض می کند :
میخواهیم که گناه نکنیم ،
اما نمی شود
ایشان در پاسخ میفرمایند :
روغن چراغ کم است
روغن چراغ یعنی چه ؟!
یعنی معرفت ما به خدا کم است.
چگونه باید معرفت به خدا پیدا کنیم؟!
باید در قدرت و عظمت خدا فکر کنیم.
چگونه فکر کنیم ؟!
خدا را همیشه حی و حاضر و ناظر ببینم .
بعد آن چه می شود؟!
کم کم بساطِ گناه جمع می شود
و به خدا معرفت پیدا خواهیم کرد
و آنگاه ،
گشایش هایی رخ میدهد
که فقط هر نفسِ پاکی آن را می بیند🖤
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
باز در جان جهان یکسره غوغاست حسین
این چه شوری ست که از یاد تو برپاست حسین
این چه رازی ست که صد شعله فرو مرد و هنوز
روشن از داغ تو ظلمت کده ماست حسین
◼️فرا رسیدن اربعین حسینی علیه السلام بر شما تسلیت باد
باز در جان جهان یکسره غوغاست حسین
این چه شوری ست که از یاد تو برپاست حسین
این چه رازی ست که صد شعله فرو مرد و هنوز
روشن از داغ تو ظلمت کده ماست حسین
◼️فرا رسیدن اربعین حسینی علیه السلام بر شما تسلیت باد
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💠💠 ثوابی فوق العاده برای تأمین کننده هزینه سفر اربعین زائر امام حسین(ع)
✍️هشام: "از امام صادق(ع) پرسیدم:
کسی که خودش به واسطۀ بیماری یا مشکلی نتواند به زیارت امام حسین(ع) برود و در عوض شخصی دیگر را روانه کند (هزینههایش را بدهد)، چه اجری دارد؟
🌺 امام صادق(ع) فرمودند:
به ازای هر درهمى که خرج کند، خداوند همانند کوه اُحد برایش حسنه مینویسد؛ چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمیگرداند! بلاهایى را که فرود آمده تا به او برسد، از او میگردانَد و از وى دور میکند و مالش حفظ میشود."
📚کامل الزیارت، ص۱۲۹
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
12-maddahi.362.mp3
7.34M
مداح:اهلبیت امیرکرمانشاهی
حق داری آقا...
ببینم چقدر دلت میگیره😭
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فصل یازدهم🌹
🍃برگ سی وسوم
به طرفش چرخیدم. سیبی برایم انداخت. آن را گرفتم.
او شیعه است.
خندید.پس بهتر است فراموشش کنی. شک ندارم که هر کدام از دختران دل فریب حلّه،آرزو دارند شوهری مثل تو داشته باشند.
پدربزرگم همین را می گوید،اما چطور می توانم او را فراموش کنم!
آهی کشید.
کسانی که ثروت و قدرت ندارند،خیال
می کنند اگر این دو را داشته باشند،به هر چیزی می توانند دست پیدا کنند. اشتباه می کنند. نمونه اش عشق است. گاهی یک دختر و پسر فقیر عاشق هم می شوند و با هم عروسی می کنند و عمری را به خوشی می گذرانند که پادشاهان و شاهزادگان از این سعادت،بی بهره اند.
به طرف در رفتم.
من هم آرزو داشتم یک شاگرد زرگر معمولی باشم،اما بتوانم با کسی که دوستش دارم زندگی کنم!
فردا می بینمت.
دقیقه ای بعد داشتم از باغ دارالحکومه می گذشتم. مطمئن بودم که قنواء از کنار پنجره دارد نگاهم می کند. می توانست همان طور مرا زیر نظر داشته باشد تا به پل فرات برسم. هوس کرده بودم از بالای پل،جریان آب را تماشا کنم.
فصل ۱۲
ماجرای آن روز را برای پدربزرگ تعریف کردم.
کاش نُعمان را به جای من به دارالحکومه فرستاده بودید!گرفتاری ام کم بود،این یکی هم اضافه شد.
عجله نکن. بالأخره کارت را شروع می کنی. زن های دارالحکومه کارشان همین است. به دنبال بهانه ای می گردند تا تفریح کنند و سرگرم شوند. از مُشتی آدم بیکار که از قضا ثروت و قدرت دارند،چه انتظاری داری!من هم نمی خواهم به آنجا بروی،اما می ترسم اگر نروی،بلایی به سرمان بیاورند. بیشتر از خودم نگران تو هستم.
بعدازظهر به حمام رفتم. ابوراجح در رخت کن نبود. مسرور لبه سکو نشسته بود. گرفته و عصبانی به نظر می آمد. جواب سلامم را نداد. نتوانستم حدس بزنم از چه چیز ناراحت است. معلوم بود حوصله ام را ندارد.
ابوراجح در اتاق خودش مطالعه می کرد. اتاق کوچکی بود در پاگرد پله هایی که به پشت بام می رفت. کنارش نشستم،کتاب را بست و روی طاقچه گذاشت. پس از احوالپرسی گفتم:《خوش به حالتان که گوشه دنجی برای خودتان دارید و فارغ از گرفتاریهای دنیا،مطالعه می کنید!》
من به چنین اتاقکی دل خوشم؛به شرط آنکه دارالحکومه بگذارد.
چرا مسرور اینقدر کلافه بود؟جواب سلامم را نداد.
آهی کشید و گفت:《یادت هست که از ریحانه خواستگاری کرده بود؟》
خون به مغزم فشار آورد.
بله خودتان به من گفتید.
موضوع را به ریحانه گفتم. چه گفت؟
جوابش یک کلمه بود:《نه》
خیالم راحت شد. خدا را در دل،شکر کردم. خبر خوبی بود. به مسرور حق دادم ناراحت باشد.
#رویای_نیمه_شب
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فصل یازدهم🌹
🍃برگ سی وچهارم
به ریحانه گفتم،پس از مهلتی که تعیین کرده ام،اگر خوابت تعبیر نشد،باید روی خواستگاری مسرور،جدی تر فکر کنی. خطر هنوز کاملا رفع نشده بود. باز هم اضطراب به سراغم آمد،اما همین قدر که فهمیدم ریحانه،مسرور را به خواب ندیده،خوشحال شدم. اگر ریحانه،مسرور را به خواب دیده بودم،پاک از او ناامید می شدم. مسرور در شأن ریحانه نبود. به خودم فکر کردم. آیا من در شأن ریحانه بودم؟صرف نظر از زیبایی ام و ثروت پدربزرگم،چه امتیازی داشتم؟
از همسرم شنیدم که قرار است مدتی در دارالحکومه کار کنی.
معلوم می شد امّ حباب راست می گفت که در این باره چیزهایی به ریحانه و مادرش گفته بود.
همسرتان چطور خبردار شده ؟
پیرزنی که گویا از همسایههای شماست به آنها گفته.
آنچه را آن روز در دارالحکومه اتفاق افتاده بود،برایش تعریف کردم. نظر پدربزرگم را هم گفتم.
ارتباط تو با دارالحکومه می تواند مفید باشد؛به شرط آنکه به گناه نیفتی. اجازه نده تو را آلت دست خودشان قرار دهند و مثل یک اسباببازی با تو بازی کنند. اگر تسلیم آنها بشوی،ازت سواری می گیرند و تحقیرت می کنند. اگر وقار خودت را حفظ کنی،آنها هم مجبور می شوند به تو احترام بگذارند.
وقتی نمی خواهم با قنواء ازدواج کنم، چطور ممکن است ارتباط با دارالحکومه برایم مفید باشد؟
به نقطهای خیره شد.
تو شیعه نیستی،اما خوب می دانی که گروهی از بهترین و درست کارترین مردمان حلّه،تنها به جرم شیعه بودن،در سیاه چال های مرجان صغیر زندانی اند. خبر آورده اند که حال بعضی از آنها وخیم است. یکی از دوستانم به نام 《صَفوان》و پسرش 《حَماد》مدتی است زندانی اند. به بهانه دیدن جاهای مختلف دارالحکومه،از قنواء بخواه که به نگهبان ها بگوید شما را به سیاه چال راه دهند. اگر بتوانی خبری از آنها بیاوری،مرا مدیون خودت کرده ای.
حاضر بودم برای خشنودی او،هرکاری بکنم دلم میخواست بگویم این کار را به شرطی می کنم که بپذیری ریحانه با من عروسی کند و یا اینکه اهمیت آن کار را گوش زد کنم،پرسیدم:《کار خطرناکی نیست؟ممکن است حاکم خبردار شود و مجازاتم کند.》
نمی خواهم تو را به چنین کاری وادارم. اختیار با خودت است. از خدا کمک بخواه و هوشت را به کار بگیر. امیدوارم امام زمان یاورت باشد!
به یاد ماجرای شفا یافتن اسماعیل هرقلی افتادم.
اگر می خواهید مطالعه کنید،بروم.
خندید و گفت:《می دانی که تو را دوست دارم و صحبت با تو برایم شیرین است. احساس می کنم چیزی را می خواهی بگویی،اما تردید داری.》
دلم می خواست اعتراف کنم که ریحانه را دوست دارم،ولی در آن لحظه می خواستم موضوعی را بپرسم که مدت ها فکر مرا مشغول کرده بود و برایش جوابی نداشتم. درست فهمیدم. چرا من نمی توانم با دختری شیعه ازدواج کنم؟مگر همه ما مسلمان نیستیم؟چرا مسلمانی نمی تواند با مسلمانی ازدواج کند؟شما حتی یک بار هم نپرسیدید او کیست. شاید بشود کاری کرد.
#رویای_نیمه_شب
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃