✨✨✨
#شهیدانه🕊⚘
◽️سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد نه زینت دکورها و طاقچههای منزلتان ..
#شهید_سیدمجتبی_علمدار❤️
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
.
به توکل نام اعظمت
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام صبحتون بخیر 🪴
"صبح" به ما میآموزد🍀
که "خوشبختی" با عبور از 🌹
"سختی ها" معنا میدهد...
هرگاه حس کردید
سختی ها و مشکلاتتان
غیر قابل تحمل شدهاند،
به یاد آورید پس از
"تاریک ترین" ساعات شب،
نوبت "طلوع آفتاب" است....
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌸 می دانید چرا نیلوفر در مرداب گل می دهد؟
🌿 برای اینکه به همه ثابت کند که در بدترین شرایط هم
👌می شود #خوب بود
👌می شود #زیبا بود
👌می شود #شاد بود
👌می شود #زندگی بخشید
👌می شود #قوی بود
👌می شود #امیدوار بود
🌸 نیلوفر مقاوم و وفادارترین گل در جهان است
🌿 کمی از او درس بگیریم و برای زیبا، شاد، قوی و موفق بودن شرایط را بهانه نکنیم!
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
یه جایی یه متن قشنگی خوندم میگفت :
هروقت که نمازت قضا شد و نخوندی ،
در این فکر نباش که وقت نماز خوندن نداشته باشی .. بلکه!
فکر کن چه گناهی رو مرتکب شدی
که خدا نخواست در مقابلش بایستی!
#شهـــیدنواب_صفری
✍عارفی به شاگردانش گفت:
بر سر دنیا کلاه بگذارید
(دنیا را فریب دهید)
پرسیدند : چگونه؟
فرمود:
نان دنیا را بخورید
ولی برای آخرت کار کنید.
عصرتون بخیر🍃🍂
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌹فصل ۲
🌱برگ ۱۰
بر خلاف آنچه در اغلب نسخههای خطی دیده بود که نام نویسنده و تاریخ ثبت در پایان کتاب نوشته می شد،در این کتاب نویسنده و سال کتابت را بالای صفحه نوشته بودند:
شروع کتابت:سال ۳۹
کاتب:عمروعاص
کشیش سعی کرد این نام را در زوایای تاریک تاریخ عرب ها و مسلمانان بیابد،اما عمروعاص نامی نبود که او حتی یک بار در جایی آن را شنیده یا در کتابی خوانده باشد.
صفحه ی اول را با آهستگی و با دقت بیشتری خواند. گاهی حروف،کم رنگ و ناخوانا بودند.می دانست که بزودی بر مطالعه کتاب تسلط خواهد یافت.نثر کتاب مثل نثر بسیاری از کتاب های قدیمی،فاخر و پُر از الفاظ مستهلک نبود.عمروعاص هر که بود،بر نثر و زبان عربی تسلط خوبی داشت.شاید او یکی از نویسندگان بزرگ تاریخ عرب بوده باشد.
کشیش باید مطالعه ی کتاب را ادامه می داد تا پرده از ابهامات بیشماری که داشت کنار می رفت.لذا شروع به خواندن کرد.
فصل ۳
...شب سیاه است و قیر گون و مذاب،و من انگار در حفره ای سیاه نشسته ام. کتف ها فرو افتاده و تن خسته و دل،دو دل بود که چه کنم با نامه ی دوست دیرینه ام معاویه و آن همه حوادث کوچک و بزرگ که در اندک مدتی چون صاعقه فرود می آمد و مرا که پیر و فرتوت شده بودم و گمان می کردم از هیچ بادی نلرزم و با برق صاعقه ای و کوبش رعدی به امید بارانی برای خود نباشم،اینک با نامه معاویه به《چه کنم چه کنم 》افتاده بودم. معاویه نوشته بود:
》پیک علی پیش من آمده و می خواهد برای علی بیعت بگیرد.نفسم را حبس کرده ام تا تو بیایی.》
آیا شب حیاتم آبستن حوادثی بود؟آیا هشتاد و اندی زیستن کافی نبود تا خواندن چنین نامه ای و چنان تقاضایی دل آشوبم نکند؟!
وسوسه ها نباشد و عطای معاویه به لقایش بخشیده شود؟!فکر می کنم وقت آن است باقی عمرم را در این عُزلتکده سر کنم و پیک مرگ را به انتظار بنشینم و پیک معاویه را باز گردانم با نامه ای که در آن نوشته باشم:
》برادرم معاویه!تو امیر شامی و به دنبال تخت و تاج شاهان ایران و رومی.مرا دیگر آن سوداها از سر گذشته،حتی رمقی چندان برای کشیدن دست و سر و گوش دخترکان ماهروی و کنیزکان خورشیدوَش نمانده،چه رسد به مشاورت تو که بهتر می دانی طوفان علی در راه است و بنیان حکومت تو لرزان گردیده و از من چاره سازی برای حفظ تاج و تخت خود نتوانی ساخت.》
اما نه!معاویه زیرک است؛توان این را دارد که بر حکومت نوپای علی غلبه کند.هر چند او اینک خلیفه است و حکومت حجاز و ایران و مصر در دست های اوست؛اما شام با وجود معاویه و خاندانش بنی امیه لقمه ای نخواهد بود که علی بتواند آن را به راحتی هضم کند.من اگر در کنار معاویه باشم،کار برای علی دشوارتر خواهد شد و چه بسا شام بر کوفه غلبه کند.بعید نیست که روزی معاویه را در کسوت خلافت ببینم و خود در کنار او باشم و خلعت حکومت ایران یا مصر را بر تن کنم.بهتر است همین امشب پیک معاویه را با نامه ای راهی کنم که در آن نوشته باشم:《آغوش بگشا برادر،روباه می آید.》
اما آتش تردید،در برزخم انداخته است. باید با پسرانم مشورت کنم.گفتم محمد و عبدالله بیایند.آمدندونامه ی معاویه را خواندند. پرسیدم:《رأی شما چیست؟》
عبدالله که بزرگتر بود،گفت :《نروید پدر! معاویه در مردابی افتاده و برای نجات خود دست و پا می زند.او تو را نیز به این مرداب فرو خواهد کشید.با به قتل رسیدن عثمان،اینک علی خلیفه ی مسلمین است. اگر معاویه با او بیعت کند یا نکند،علی او را از امارت شام خلع خواهد کرد و معاویه از حکم علی،سر باز خواهد زد.تردید نکن که علی برای سرکوب معاویه،با همه ی توان به شام حمله خواهد کرد.》
محمد گفت:《حمله ی علی سودی نخواهد داشت؛مردم شام به تحریک معاویه تشنه ی انتقام از قاتلین عثمان هستند،پس شام لقمه ی راحتی برای حلقوم علی نخواهد بود.بهتر است به نزد معاویه بروی و او را همراهی کنی.》
عبدالله رو به محمد گفت:《اما خودت هم می دانی که این حرف ها دروغ است. عثمان به دست عدهای از مصریان به قتل رسید.حتی علی سعی کرد جلوی آنها را بگیرد.از سویی،پدر خواهان به قتل رسیدن عثمان بود.همه می دانند پدر از مخالفان عثمان بوده است. حال چگونه می تواند در خونخواهی قتل عثمان در کنار معاویه قرار گیرد؟!》
بعد رو به من پرسید:《پدر!مگر شما دشمن عثمان نبودید؟از وقتی شما را از امارت مصر برکنار کرد،بارها شنیدم که او را دشمن خود می خواندید.آیا درست است که در خونخواهی عثمان با علی بجنگید؟
معاویه پسر عموی عثمان است و فرق چندانی با او ندارد.وقتی از هوش و تجربه و زیرکی تو بهره جست،تو را مثل هستهای تلخ،تف خواهد کرد.بارها شنیدم که می گفتی معاویه هم چون فیلی است که خرطومش برای جلب منافع شخصی اش دراز است.پس بدان که دعوت او از تو بوی دین خواهی و حق جویی نمی دهد.او تو را می خواهد تا از این مهلکه ای که درست کرده،نجات یابد و ممکن است تو را نیز با خود ساقط کند و ...🍂
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃