eitaa logo
دُخٺــࢪاݩ‌‌فـٰاطـمـے❤️💫
3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
27 فایل
📣 بࢪا؎ عضویٺ دࢪ گࢪوه به عنوان مࢪبے یا دختࢪان فاطمے و یا اطݪا؏ از بࢪنامهـ ها با ادمین کاناݪ، دࢪ اࢪتباط باشید 📲 «گروه تبلیغی جهادی رشد🌱» ارسال تصاویر و ویدئوها: @aghayari12 ادمین: @Mirzaei1369 @SarbazAmad
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَهْدِيَّ اَلْأَرْضِ وَ عَيْنَ اَلْفَرْضِ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که حقیقت دین از قلب نازنین تو می تراود... سلام بر تو و بر روزی که از جانب خدا به سوی اسرار زمین هدایت می شوی! 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨✨ 🕊⚘ ◽️سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد نه زینت دکورها و طاقچه‌های منزلتان .. ❤️ ‌‎‌‌‌‎دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم سلام صبحتون بخیر 🪴 "صبح" به ما می‌آموزد🍀 که "خوشبختی" با عبور از 🌹 "سختی ها" معنا میدهد... هرگاه حس کردید سختی ها و مشکلاتتان غیر قابل تحمل شده‌اند، به یاد آورید پس از "تاریک ترین" ساعات شب، نوبت "طلوع آفتاب" است.... ‎‌‌ دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 می دانید چرا نیلوفر در مرداب گل می دهد؟ 🌿 برای اینکه به همه ثابت کند که در بدترین شرایط هم 👌می شود بود 👌می شود بود 👌می شود بود 👌می شود بخشید 👌می شود بود 👌می شود بود 🌸 نیلوفر مقاوم و وفادارترین گل در جهان است 🌿 کمی از او درس بگیریم و برای زیبا، شاد، قوی و موفق بودن شرایط را بهانه نکنیم! دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
یه جایی یه متن قشنگی خوندم میگفت : هروقت که نمازت قضا شد و نخوندی ، در این فکر نباش که وقت نماز خوندن نداشته باشی .. بلکه! فکر کن چه گناهی رو مرتکب شدی که خدا نخواست در مقابلش بایستی!
✍عارفی به شاگردانش گفت: بر سر دنیا کلاه بگذارید (دنیا را فریب دهید) پرسیدند : چگونه؟ فرمود: نان دنیا را بخورید ولی برای آخرت کار کنید. عصرتون بخیر🍃🍂 دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🌹فصل ۲ 🌱برگ ۱۰ بر خلاف آنچه در اغلب نسخه‌های خطی دیده بود که نام نویسنده و تاریخ ثبت در پایان کتاب نوشته می شد،در این کتاب نویسنده و سال کتابت را بالای صفحه نوشته بودند: شروع کتابت:سال ۳۹ کاتب:عمروعاص کشیش سعی کرد این نام را در زوایای تاریک تاریخ عرب ها و مسلمانان بیابد،اما عمروعاص نامی نبود که او حتی یک بار در جایی آن را شنیده یا در کتابی خوانده باشد. صفحه ی اول را با آهستگی و با دقت بیشتری خواند. گاهی حروف،کم رنگ و ناخوانا بودند.می دانست که بزودی بر مطالعه کتاب تسلط خواهد یافت.نثر کتاب مثل نثر بسیاری از کتاب های قدیمی،فاخر و پُر از الفاظ مستهلک نبود.عمروعاص هر که بود،بر نثر و زبان عربی تسلط خوبی داشت.شاید او یکی از نویسندگان بزرگ تاریخ عرب بوده باشد. کشیش باید مطالعه ی کتاب را ادامه می داد تا پرده از ابهامات بیشماری که داشت کنار می رفت.لذا شروع به خواندن کرد. فصل ۳ ...شب سیاه است و قیر گون و مذاب،و من انگار در حفره ای سیاه نشسته ام. کتف ها فرو افتاده و تن خسته و دل،دو دل بود که چه کنم با نامه ی دوست دیرینه ام معاویه و آن همه حوادث کوچک و بزرگ که در اندک مدتی چون صاعقه فرود می آمد و مرا که پیر و فرتوت شده بودم و گمان می کردم از هیچ بادی نلرزم و با برق صاعقه ای و کوبش رعدی به امید بارانی برای خود نباشم،اینک با نامه معاویه به《چه کنم چه کنم 》افتاده بودم. معاویه نوشته بود: 》پیک علی پیش من آمده و می خواهد برای علی بیعت بگیرد.نفسم را حبس کرده ام تا تو بیایی.》 آیا شب حیاتم آبستن حوادثی بود؟آیا هشتاد و اندی زیستن کافی نبود تا خواندن چنین نامه ای و چنان تقاضایی دل آشوبم نکند؟! وسوسه ها نباشد و عطای معاویه به لقایش بخشیده شود؟!فکر می کنم وقت آن است باقی عمرم را در این عُزلتکده سر کنم و پیک مرگ را به انتظار بنشینم و پیک معاویه را باز گردانم با نامه ای که در آن نوشته باشم: 》برادرم معاویه!تو امیر شامی و به دنبال تخت و تاج شاهان ایران و رومی.مرا دیگر آن سوداها از سر گذشته،حتی رمقی چندان برای کشیدن دست و سر و گوش دخترکان ماهروی و کنیزکان خورشیدوَش نمانده،چه رسد به مشاورت تو که بهتر می دانی طوفان علی در راه است و بنیان حکومت تو لرزان گردیده و از من چاره سازی برای حفظ تاج و تخت خود نتوانی ساخت.》 اما نه!معاویه زیرک است؛توان این را دارد که بر حکومت نوپای علی غلبه کند.هر چند او اینک خلیفه است و حکومت حجاز و ایران و مصر در دست های اوست؛اما شام با وجود معاویه و خاندانش بنی امیه لقمه ای نخواهد بود که علی بتواند آن را به راحتی هضم کند.من اگر در کنار معاویه باشم،کار برای علی دشوارتر خواهد شد و چه بسا شام بر کوفه غلبه کند.بعید نیست که روزی معاویه را در کسوت خلافت ببینم و خود در کنار او باشم و خلعت حکومت ایران یا مصر را بر تن کنم.بهتر است همین امشب پیک معاویه را با نامه ای راهی کنم که در آن نوشته باشم:《آغوش بگشا برادر،روباه می آید.》 اما آتش تردید،در برزخم انداخته است. باید با پسرانم مشورت کنم.گفتم محمد و عبدالله بیایند.آمدندونامه ی معاویه را خواندند. پرسیدم:《رأی شما چیست؟》 عبدالله که بزرگتر بود،گفت :《نروید پدر! معاویه در مردابی افتاده و برای نجات خود دست و پا می زند.او تو را نیز به این مرداب فرو خواهد کشید.با به قتل رسیدن عثمان،اینک علی خلیفه ی مسلمین است. اگر معاویه با او بیعت کند یا نکند،علی او را از امارت شام خلع خواهد کرد و معاویه از حکم علی،سر باز خواهد زد.تردید نکن که علی برای سرکوب معاویه،با همه ی توان به شام حمله خواهد کرد.》 محمد گفت:《حمله ی علی سودی نخواهد داشت؛مردم شام به تحریک معاویه تشنه ی انتقام از قاتلین عثمان هستند،پس شام لقمه ی راحتی برای حلقوم علی نخواهد بود.بهتر است به نزد معاویه بروی و او را همراهی کنی.》 عبدالله رو به محمد گفت:《اما خودت هم می دانی که این حرف ها دروغ است. عثمان به دست عده‌ای از مصریان به قتل رسید.حتی علی سعی کرد جلوی آنها را بگیرد.از سویی،پدر خواهان به قتل رسیدن عثمان بود.همه می دانند پدر از مخالفان عثمان بوده است. حال چگونه می تواند در خونخواهی قتل عثمان در کنار معاویه قرار گیرد؟!》 بعد رو به من پرسید:《پدر!مگر شما دشمن عثمان نبودید؟از وقتی شما را از امارت مصر برکنار کرد،بارها شنیدم که او را دشمن خود می خواندید.آیا درست است که در خونخواهی عثمان با علی بجنگید؟ معاویه پسر عموی عثمان است و فرق چندانی با او ندارد.وقتی از هوش و تجربه و زیرکی تو بهره جست،تو را مثل هسته‌ای تلخ،تف خواهد کرد.بارها شنیدم که می گفتی معاویه هم چون فیلی است که خرطومش برای جلب منافع شخصی اش دراز است‌‌.پس بدان که دعوت او از تو بوی دین خواهی و حق جویی نمی دهد.او تو را می خواهد تا از این مهلکه ای که درست کرده،نجات یابد و ممکن است تو را نیز با خود ساقط کند و ...🍂 دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂انگار انتظار به پایان نمی رسد درد فراق یار به درمان نمی رسد... 🍂تقویم پیش میرود اما بدون تو فــصلی بجز خزان و زمستان نمیرسد... دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{﷽} هر کسی با شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت...💚 دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋کتاب خواندن مهم نیست کتاب خوب خواندن مهم اسـت🦋 ۲۴ آبان مــاه روز کتاب، کتاب خوانی و کتابدار و آغاز هفته کتابخوانی مبارک 🌼🌸🌼
⚠️ ای‌انسان؛ یادت‌باشد؛ اگر وارد دوزخ‌شدۍ🌋 از‹تلخے عذاب› به خداشڪایت‌نڪن🚫 این‌هـمان...👇🏻 " شیرینے گناهی" است‌ڪه‌دردنیا ازآن لذت‌میبردی..!!‼️—
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محجبہ‌بودن‌مثل‌زندگۍبین‌ابرهایۍست‌ ڪہ‌ماھ‌ رافقط‌براےخدایش‌ نمایان‌مےڪند⛅️..! ـ ــ ـــ ـــــ᯽ـــــ ـــ ــ ـ ˼چادرانه˹🖤❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🌹فصل ۳ 🌱برگ ۱۱ معاویه اُریب نگاهم کردو دستی به محاسن جو گندمی اش کشید.سرش را تکان داد،منگوله های زمردین آویخته بر عمامه اش به حرکت در آمدند.لب زیرینش را با زبان سرخش خیس کرد و گفت:《ای مکار تو را چه به طعمه شدن در دهان شیر!تو شیرها را تشنه بر لب چاه می بری و باز می گردانی!می دانم که بوی حکومت به مشامت خورده است...بگو اگر بر علی پیروز شدیم حکومت کجا را می خواهی؟ مصر کافی است یا به کاخم در شام رضایت می دهی؟》 پوزخندی زدم و گفتم:《حکومت و خلافت در شام از آن تو...حال بگو از کوفه چه خبر؟علی چه می کند و قصد دارد چه وقت حمله کند؟》 معاویه آهی کشید و مکث کرد.حمله ی علی به شام،کابوسی بود که با مرگ عثمان ،معاویه را در بر گرفته بود.معاویه می دانست حتی اگر با علی بیعت کند، صاحب حکومت یک دِه هم نخواهد شد. دست شستن از حکومت شام و رفتن از کاخی که جانش به آن بسته بود، آسان نبود و او حالا می خواست به هر شکل ممکن،حکومت خود را حفظ کند. گفت:《با روی کار آمدن علی،تلخی مرگ عثمان دو چندان شد.می دانی که پس از رحلت پیامبر،تلاش های زیادی صورت گرفت تا علی جانشین او نشود و بیست و پنج سال این تلاش ادامه داشت. دست علی به حکومت نرسید؛هر چند او گفته بود تا مردم او را نخواهند،او خلعت خلافت بر تن نخواهد کرد.اما علی اینک با همان اندیشه و سیاست دوران پیامبر، حکومت را به دست گرفته،همه ی فرماندهان دوران عثمان را از کار بر کنار کرده است. به من هم پیغام داده بود تا با او بیعت کنم.می دانم که چه بیعت کنم و چه نکنم،او حاضر نیست من حتی ساعتی بر این مسند حکومت کنم.》 گفتم:《آنچه گفتی از دل آشوبی و نگرانی های خودت بود؛پرسیدم از کوفه چه خبر؟ از جنگ خونین بصره که جسته و گریخته چیزهایی به گوشم رسیده است. 》 گفت:《این حرف ها باشد برای بعد...علی چندین نامه برای من نوشته که پاسخ آنها را داده ام. نه او حاضر است دست از سرم بردارد و مرا به حال خود بگذارد و نه من حاضرم با او بیعت کنم.》 گفتم:《پس جنگی در راه است و تو مرا خواسته ای تا راه پیروزی را در جنگ با علی نشانت دهم.》 گفت:《بله،جنگ با علی اجتناب‌ناپذیر است. علی قدرتمندتر از ماست،اما ما قدرتی داریم که علی ندارد و آن خدعه و نیرنگ است؛ابزاری که در جنگ با علی بسیار به کار می آید.》 پرسیدم:《علی در نامه هایش چه نوشته است؟دقیقا بگو چه جملاتی به کار برده است.از متن نامه های او می توان به اندیشه هایش پی برد و مقصودش را شناخت. 》 معاویه از جا برخاست،از تخت فرود آمد، از صندوقچه ی کنار تختش،نامه های نوشته شده بر پوست آهو را به طرفم گرفت و گفت:《این نامه ها را با خودت ببر و با دقت بخوان.فردا به من بگو از آنها چه فهمیده ای و مقصود نهایی علی چیست؟》 نامه ها را از او گرفتم.معاویه دستور داد کنیزکان شراب و میوه بیاورند.ساعتی بعد هر دو مست بودیم و من از اینکه پس از آن، چه کردیم و چه گفتیم چیزی به خاطر نمی آورم. اینک که این مکتوب را می نویسم،شب از نیمه گذشته است. نامه های علی در اطرافم پراکنده است‌.برخی از آنها را چند بار خوانده ام.برخی از آنها در واقع جواب نامه های معاویه است و معاویه چقدر خود را خوار نموده که با نوشتن نامه به علی پاسخ هایی گزنده و کوبنده دریافت کرده است. او خود را با کسی برابر دانسته که در قلب پیامبر جای داشت؛در حالی که فراموش کرده پدر و اقوامش و نیز خودش، جزء آخرین کسانی بودند که با فتح مکه توسط محمد ایمان آوردند. علی در جایی از نامه اش،با اشاره به همین نکته نوشته است:《نامه ی شما رسید. در آن نوشته اید خداوند،محمد را برای دینش برگزید و با یارانش او را تأیید کرد. به راستی که روزگار چه چیزهای شگفتی از تو بر ما آشکار کرده است!تو می خواهی ما را از آنچه خداوند به ما عنایت فرموده آگاه کنی و از نعمت وجود پیامبر باخبرمان سازی؟!داستان تو داستان کسی را ماند که خرما به سرزمین پر خرمای《هجر》می برد یا استاد خود را به مسابقه دعوت می کند...ای مرد!چرا در جایگاه واقعی ات نمی نشینی؟و کوتاهی هایت را به یاد نمی آوری؟و به منزلت عقب مانده ات باز نمی گردی؟!برتری ضعیفان و پیروزی پیروزمندان در اسلام،با تو چه ارتباطی دارد؟!تو همواره در بیابان سرگردان و از ما، راست روی گردانی...کار ما با عثمان به یادآوری؛کدام یک از ما،دشنمی اش با عثمان بیشتر بود و راه برای کشندگانش فراهم آورد؟آن کسی که به او یاری رساند و از او خواست جایگاه خلافت رسول الله را حفظ کند و به کار مردم برسد،یا آنکه از او یاری خواسته شد و دریغ کرد؟و به انتظار نشست تا مرگش فرا رسد؟...نوشته ای که بین من و تو جز شمشیر نیست؛در اوج گریه،انسان را به خنده وا می داری!فرزندان عبدالمطلب را در کجا دیدی که پشت به دشمن کنند و از شمشیر بهراسند؟!من در میان سپاهی از بزرگان مهاجران و انصار و تابعان،به سرعت به سوی تو خواهم آمد. دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣سلام_امام_زمانم❣ 📖 السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام... 🌱 سلام بر تو ای مولایی که صفای آمدنت، زمستان دلها را بهار خواهد کرد و طراوت مهربانیت روزگار را نو. 🌱سلام برتو و بر بهار آمدنت ‎‎‌‌‎‎دختران فاطمی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃