eitaa logo
دخٺࢪان زینبـے|𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷 𝔃𝓮𝔂𝓷𝓪𝓫𝓲
1.2هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
177 فایل
『﷽』 به پاتوق گل دختران ایتا خوش آمدے🌚💘 اینجآ؟ +اکیپ دهه هشتادیاوکنج دلی ازاحوالاتمون🫂♥️🤌🏻 ومنبع تزریق حس و حال خوب🪐💕💉 تنهاچنلے که عاشقآباپستاش عاشق ترمیشن🦦💞🖇 بگوشیم زیبآ💁🏻‍♀https://daigo.ir/secret/2672158086 کپی؟روزی³پست✔️ روزمرگی؟لا✖️
مشاهده در ایتا
دانلود
دخٺࢪان زینبـے|𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷 𝔃𝓮𝔂𝓷𝓪𝓫𝓲
آںٖچہ‌امࢪوز‌گذشٺ↻ ݪف‌ندھ‌بمونۍقشنگ‌ټࢪھ🫀🌚 شࢪمندھ‌خستتون ڪࢪدیمツ🍭 فࢪدا‌باڪݪۍ‌فعاݪیټ‌بࢪمیگࢪدیم💪🏻🍃 ۅضۆیادټۅں‌نࢪھ🖇🥺 اݪتماس‌دعاۍ‌شہادٺ🖐🏼🪄 شݕݓۅن مہدۅ؎🌒🌟 ┈┉┅━❀🌒❀━┅┉┈ 「⃢🌚¦➺@dokhtaran_zeynabi ┈┉┅━❀🌒❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعا برای ظـــــهورش چه لذتــی دارد غلام درگه مهـــــدی چه عزتـــی دارد... بمان همیشه منتظر و بی قرار دیدارش که انتظـار ظــــهورش چه قیمتی دارد..‌. 𝐣𝐨𝐢𝐧↠┈┉┅━❀🌿✨❀━┅┉┈ 「⃢✨¦➺@dokhtaran_zeynabi ┈┉┅━❀🌿✨❀━┅┉┈ 🧕🏻دختـــــــــران زینبے🧕🏻 ═✧❁✨السلام علیک یا سید النساء العالمین✨❁✧┄ .
هرزمان (عج) رازمزمه‌کند همزمان‌ (عج)‌ دست‌های‌‌‌‌‌مبارکشان‌‌‌‌‌رابه سوی‌آسمان‌بلندمیکنندو‌برای‌آن‌جوان‌ میفرمایند؛ چه‌خوش‌سعادت کسانی‌که‌حداقل‌روزی یک‌بار را زمزمه می‌کنند؛)♥️🌱! "بخونیم‌‌‌‌‌باهم " ┈┉┅━❀🌿✨❀━┅┉┈ 「⃢✨¦➺@dokhtaran_zeynabi ┈┉┅━❀🌿✨❀━┅┉┈ 🧕🏻دختـــــــــران زینبے🧕🏻 ═✧❁✨السلام علیک یا سید النساء العالمین✨❁✧┄ .
توے‌ماه‌رجب. . . سقف‌آسمون‌خیلی‌کوتاه‌میشـہ یہ‌کم دستـتودراز‌‌کنی سریع‌دستـتو‌میگیرن ┈┉┅━❀🦋❀━┅┉┈ 「⃢🫂¦➺@dokhtaran_zeynabi ┈┉┅━❀🦋❀━┅┉┈
داشتم‌جدول‌📰حل‌‌مےکردم✍🏻، یکجا‌گیر‌کردم🧐 "حَلّٰال‌مشکلات‌است؛ سہ‌حرفی" پدرم👨🏻💼گفت: معلومہ‌، «پول💸» گفتم: نه،جور‌در‌نمیاد🤷🏻♂ مادرم🧕🏻گفت: پس‌بنویس «طلا💎» گفتم: نہ‌،‌بازم‌نمیشہ . .😕 تازه‌عروس مجلس‌گفت: «عشق❤» گفتم : اینم‌نمیشہ😊 دامادمون🤵🏻گفت: «وام📨» گفتم : نہ . داداشم‌کہ‌تازه‌ازسربازی👮🏻♂آمده‌گفت: «کار👨🏻🔧» گفتم : نُچ🙄 مادربزرگم‌ گفت: ننه،بنویس«عُمْر» گفتم: نه، نمیخوره هرکسےدرمانِ💊💉دردِ‌خودش‌را‌میگفت، یقین‌داشتم‌درجواب‌این‌سؤال، ▪پابرهنه‌میگوید «کفش👟» ▪نابینا‌می‌گوید «نور☀» ▪ناشنوا‌میگوید «صدا🗣» ▪لال‌میگوید «حرف💭» ▪و . . . 🔺 اما‌هیچ‌کدام‌جواب‌کاملےنبود :)💔! جواب«فَرَج»بودوماهنوزباورمان‌نشده: تا‌نیایی‌گِره‌ از کار بشر وا نشود ✋🏼 اَللّھُم‌عَجِّل‌ݪِوَݪیِڪ‌اݪّفَࢪَج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🎋 ┈┉┅━❀🦋❀━┅┉┈ 「⃢🫂¦➺@dokhtaran_zeynabi ┈┉┅━❀🦋❀━┅┉┈ 🧕🏻دختـــــــــران زینبے🧕🏻 ═✧❁💙السلام علیک یا سیده زینب💙❁✧┄ .
سلام انشالله که حالتون خوب باشه ببخشید دیروز نتونستم پارت بزارم اما جبران میشه
🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍 هدیه داشت گریه میکرد و اشکهاش بند اومدنی نبود.فاطمه هم سعی داشت ساکتش کنه ولی نمیشد. سریع ناهارمو خوردم و رفتم هدیه رو از فاطمه گرفتم تا اونم بره غذاشو بخوره. بعد ناهار فاطمه و ریحانه میزو مرتب کردن و ظرف هارو شستن. دو ساعت بعدش مامان گفت آماده بشید بریم خرید... <هشت ماه بعد...> چندین ماه از اون روزا میگذره و من هرلحظه بیشتر احساس آرامش میکنم. تو این هشت ماه دوستامو خوب شناختم.همشون بهم پشت کردن و ازم دور شدن،ولی الان شکرخدا یه رفیق دارم شاه نداره. امروز قراره برام خواستگار بیاد.من دوست نداشتم بیان به خاطر همین ندیده و نشناخته جوابمو دادم.ولی مامان و بابا اصرار کردن بیان تا آشنا بشیم. طبق گفته خانواده،ایشون دوست میثم و محسن هستند.پدرشون همکار بابان و مهدی هم میشناستشون و گفته پسر خوبیه. من تازه ۲۱ سالم بود و دوست داشتم تمرکزم رو درس باشه تا ازدواج. به اجبار مامان خانوم رفتم کمکش.تا ساعت ۵ و خورده ای بهش کمک کردم.بعدش رفتم نماز خوندمو،حاضر شدم.قبل اینکه مهمونا بیان رفتم تو آشپزخونه و نشستم. مهدی و میثم با خانواده هاشونم اومده بودن.ریحانه باردار بود.و بچش دو ماه دیگه به دنیا میومد.