eitaa logo
دختران زینبــے|𝓓𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷 𝔃𝓮𝔂𝓷𝓪𝓫𝓲
1.3هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
178 فایل
『﷽』 به پاتوق دخترای موفق ایتاخوش آمدی🌚💕 ~جمعی صمیمی درکنار دختران گل دهه هشتادی ونودی🫂♥️~ +منبع تزریق حس وحال خوب وپست های دلی💘💉• وبخشی اززندگی مون همراه باروزمرگی هامون🐈☕^_^ جانم😍 https://daigo.ir/secret/11351119374 کپی؟فورقشنگتره🤝 روزمرگی؟اصلا❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍❤️🤍❤️🤍❤️🤍 _ من عالیم.بهتر از این نمیشم.حداقل تا ۳,۴ روز دیگه برمیگردم. + مطمئن باشم؟ _ مطمئن مطمئن + پس ما منتظرتیم. صدای خنده هاش از پشت تلفن میومد. لبخند محوی روی لبهام نشست. _ خانومم من باید برم.مواظب خودتون باشید.فعلا خداحافظ + طا..خداحافظ خواستم چیزی بگم که تلفن قطع شد. نمیدونستم بخندم یا گریه کنم. سعی کردم خودمو کنترل کنم و به کارام برسم. دوباره به اشپزخونه برگشتم. تکه های بزرگ بشقاب رو برداشتم و توی پلاستیک گذاشتم. جارو و خاک انداز برداشتم و تکه های ریز رو جارو کردم. غذای بچه هارو بردم تو اتاق و بهشون دادم. خوردن و ازم تشکر کردن. بالبخند گفتم ( خواهش میکنم نوش جون) و ظرفا رو برداشتم و رفتم اشپزخونه. ظرفا رو شستم و خشک کردم و توی کابینت چیدم. خودم اصلا میل غذا نداشتم. پس باقی غذاهارو گذاشتم تو یخچال و آشپز خونه رو تمیز کردم و بعد رفتم تو حال.