eitaa logo
♥️دختران حاج قاسم♥️
622 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
484 ویدیو
41 فایل
❀{یازهـــــرا﷽}❀ 🌸بانوی ایرانی.🌸 غرب تو را نشانه رفته است. چون خوب میداند تو قلب یك خانواده ای {پس #علمدار « #حیای_فاطمی» در #جبهه_هاےجنگ_نرم باش} #ڪپے_با_ذڪر_صلوات_براے_سلامتۍ #آقا_امام_زمان(عج)💚
مشاهده در ایتا
دانلود
اسلام آمد که با طاغوت بجنگد رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی در قرآن مکرراً از «ارسال رسل» تعبیر شده به «بعثت» و «برانگیختن». جهت این برانگیختگی اولاً «عبودیت خدا» است و ثانیاً «اجتناب از طاغوت»طاغوت، همه‌ی ظالمان و پادشاهان خبیث و در مِثل امروزی همه‌ی رؤسای جمهور آمریکا و بعضی کشورهای دیگر است. بعثت انبیا، برای ایجاد یک جامعه‌ی فاضله و تمدن است. در تمدن، همه چیز هست؛ هم علم، هم اخلاق، هم سبک زندگی و هم جنگ. این‌جور نیست که بگوییم اسلام آمد جنگ را از بین ببرد؛ نه! اما جهت جنگ مهم است. جنگ با چه کسی؟ طواغیت عالَم برای قدرت‌طلبی‌های خودشان می‌جنگند؛ سال‌هاست صهیونیست‌ها برای مقاصد خبیث می‌جنگند. اما در مقابل آن‌ها مجاهدان فلسطینی و حزب‌الله هم می‌جنگند. ملت ما هم در ۸ سال جنگید. این جنگ، ممدوح است و برای اهداف الهی است. مؤمن قتال می‌کند اما برای اهداف الهی. ۹۸/۱/۱۴ https://eitaa.com/dokhtaranchadorii
چ مثل💓چادر💓 👇👇👇 _بیمارستان از مجروحین پر شده بود… حال یکی خیلی بد بود… رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت… . _وقتی دکتر مجروح را دید به من گفت بیاورمش اتاق عمل!!!دکتر اشاره کرد را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم!! . _مجروح که چند دقیقه ای بود که به هوش امده بود... گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و گفت: من دارم میروم تا تو چادرت را در نیاوری…😞 ما برای این چادر میرویم!!😊 چادرم در مشتش بود که شد…😓😔 _از ان زمان به بعد در بدترین و سخت شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم....😭😌 💞💞💞 (راویی خانم موسوی یکی از پرستاران ) @dokhtaranchadorii
6⃣5⃣1⃣1⃣ 🌷 💠کتاب 🔰شوق داشت، به ویژه ازچندماه مانده به ؛ اما این چیزی نبود که یک شبه در او ایجاد شده باشد❌ علی رغم اینکه درجمهوری اسلامی، دوست و دشمن😈 این همه توی سر تبلیغ از وجنگ وگفتن ونوشتن از دفاع مقدس📝 می زنند 🔰به عنوان برادرِمحمودرضا👥 می گویم: که او هرچه داشت، از دفاع مقدس داشت.شخصیت محمودرضا حاصل اُنس💞 باهمین ها وفیلم ها🎥 و ها وگفتن ها ونوشتن ها از شهدای دفاع مقدس🌷 بود. 🔰دانش آموز بود که با پروین قدس در تبریز رفاقتی به هم زده بود. مرتب برای دیدن آرشیو🎞 عکس هایش سراغش می رفت. اولین ریشه های به فرهنگ جبهه وجنگ راحاج بهزاد در او ایجاد💖 کرده بود. 🔰کتابخانه ای📚 که از او به جامانده، تقریباً تمام کتابهای منتشرشده در حوزه دفاع مقدس در چند سال گذشته را در خود گنجانده است. مثل همه ی بچه های ، به یاد ونام وتصاویر📸 سرداران شهید دفاع مقدس، به ویژه تعلق خاطر داشت. 🔰این اواخر پیگیر محصولات جدید ادبیات بود. گاهی ازمن می پرسید فلان کتاب راخوانده ای⁉️ واگر میگفتم نه✖️ نمیگفت بخوان، می خرید وهدیه🎁 میکرد. اواخر، چندتا کتاب را توصیه کرد که بخوانم. ازبین این کتابها📚کوچه نقاش ها، دسته یک، همپای صاعقه وضربت متقابل یادم مانده💬 است. 🔰مجموعه سیری درجنگ ایران وعراق💥 را که ازکتابخانه ی خودش به من کرد، هنوز به یادگار دارم. یک بار هم رُمانی را که براساس زندگی نوشته شده بود، ازتهران برایم پست کرد📬 که بخوانم. 🔰یادم هست باهم در مراسم این کتاب📙 شرکت کرده بودیم. سردار هم درآن مراسم حضورداشت. به سردارسعیدقاسمی وموسسه فرهنگی میثاق هم علاقه مند💖 بود و بدون استثنا، هرسال بارفقایش درمقتل شهدای فکه🌷 که سردار حضور می یافت، حاضر می شد. چند بار هم به من گفت که عاشورا بیا . هربار گفتم می آیم ولی نمی رفتم😔 به روایت: برادر بزرگوار شهید 🌷
چ مثلِ ♡•چــاڋر•♡ 👇👇👇 _بیمارستان از مجروحین پر شده بود… حال یڪۍخیلۍبد بود… رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزے شدیدے داشت… _وقتۍ دڪتر مجروح را دید به من گفت بیاورمش اتاق عمل! دڪتر اشاره ڪرد را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا ڪنم!! _مجروح ڪه چند دقیقه اے بود ڪه به هوش امده بود... گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و گفت: من دارم میروم تا تو چادرت را در نیاورے…😞 ما براے این چادر میرویم!!😊 چادرم در مشتش بود ڪه شد…😓😔 _از ان زمان به بعد در بدترین و سخت شرایط هم چادرم را ڪنار نگذاشتم....😭😌 💞💞💞 (راوے خانم موسوے یڪۍ از پرستاران ) @dokhtaranchadorii
💎 گنجینه عظیم 🏵 این گنج بزرگ امروز در اختیار شماست 🗓 به مناسبت آغاز هفته #دفاع_مقدس 💥 #59_67 ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
شهید عزیز : خاطراتی آموزنده ودلنشین از شهید مدافع حرم، محمود رادمهر #شهید_عزیز #مصیب_معصومیان #انتشارات_شهید_کاظمی #دفاع_مقدس #جوان ✏️بریده کتاب می گفت پدر و مادر امامزاده های سیار هستند. ☺️ 🙏هر وقت حاجت دارید، بروید پیششان و عرض حاجت کنید. آنها که دعا کنند، حتما مستجاب می شود. صفحه۹۰ ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
🔰 #دفاع_مقدس، طرحی از #عاشورا 🔺 رهبرانقلاب: حادثه‌ی عاشورا، در انقلاب و جنگ به صورت درخشان و نمایان اثربخش بوده. اگر هشت سال جنگ مان را با آن هشت،نه ساعت عاشورای امام حسین مقایسه کنیم، طرحی از آن یا نمی از آن یم است. ۱۳۷۰/۰۴/۲۵ ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
1_107262373.mp3
3.05M
🎶 با چشمان بسته بشنوید جنگ می آمد ... تا مردان ِ مرد را بیازماید #دفاع_مقدس ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅ . @dokhtaranchadorii ┅═✼🌸❄️💔❄️🌸✼═┅
#دفاع_مقدس #شهید_علم #شهید_رضایی_نژاد شهید علم: روایتی خواندنی از زندگی شهید رضایی نژاد که جانش را داد به بهای پیشرفت کشورش. شهید علم : #سیدمحمدحسین_حسینی بریده کتاب:🔪📙 یک روز مهمانشان بودیم. صحبتمان گل انداخته بود که آرمیتا آمد. اورا نوازش کرد و بوسید. او را سخت در آغوش گرفته بود و میفشرد انگار میخواست آرمیتا 👧را بخشی از وجودش کند. آرمیتا که رفت داریوش گفت :”من نمیدونم اونایی که تو حادثه ای کشته میشن چی به سر بچه هاشون میاد؟”😢 بعد ازشهادت این جمله مدام در ذهن من تکرار میشد. آن را با یکی از نزدیکان شهید مطرح کردم. ایشان گفت:”مثل اینکه یادتون رفته شهدا زنده ان😇 @dokhtaranchadorii
🌀#تازه_های_کتاب 📚 #تنها_زیر_باران ✍️ #مهدی_قربانی 🔖 #دفاع_مقدس 📚✨📚✨📚✨📚 💥حکایت مردی که هیچ گاه آرام و قرار نداشت. همیشه دنبال این بود که چه باید بکند، برای وطنش. 🇮🇷 🔰 مردی خوش پوش👕، خوش سیما، خوش اخلاق، خوش خنده. 😊 انگار همه خوش ها را جمع کرده بود کنار هم. ☘️ برگی از کتاب: "به روایت حاج #قاسم_سلیمانی، فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس" 🔹یک گوشه دراز کشیدم و پلک هایم روی هم رفت... آقا مهدی از در وارد شد🚪. هیجان زده پرسیدم: " آقامهدی مگه تو شهید نشدی؟" 🔸با خنده گفت: "من توی جلسه هاتون میام. مثل اینکه هنوز باور نکردی شهدا زنده ن." عجله داشت. می خواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: "پس حالا که می خوای بری، لااقل یه پیغامی💌 چیزی بده تا به رزمنده ها برسونم." _ قاسم، من خیلی کار دارم، باید برم. هر چی میگم‌ زود بنویس.✍️ فوری خودکارم🖌 را از جیبم درآوردم و گفتم: "بفرما برادر! بگو تا بنویسم." بنویس: "سلام، من در جمع شما هستم." موقع خداحافظی🤚، گفتم: "خب الان من رو این رو ببرم بدم به بقیه، ازم قبول نمی کنن که. بی زحمت زیر نوشته رو امضا کن." برگه را گرفت. اول یک نقطه . گذاشت و بعد امضا کرد.📝 کنارش نوشت: "سید #مهدی_زین_الدین." نگاهی بهت زده به امضا و نوشته زیرش کردم. باتعجب پرسیدم: "چی نوشتی آقا مهدی؟ تو که سید نبودی!" _اینجا بهم مقام #سیادت دادن.ص ۲۷۸ @dokhtaranchadorii