eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
226 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
60 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۶ آذر، رو به دانشجوهاے عزیز محـمدآبــادی تبریک عرض میکنیم.🎓 ترم زندگیتون بی مشروطی، لحظاتتون همیشه پاس، معدل شادیتون ۲۰، سایه حذف از زندگیتون دور...🌺✨ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
🙂❤️‍🩹:/
🔖شهید بابک نوری : تقوا يعنی اگه توی جمع همه گناه می‌کردند ، تو جوگیر نشی ! یادت باشه که خدایی هست و حساب و کتابی . . 🕊 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا مشاعره قرآنی ندیده بودم خیییلی جالب بود برام 😍 افرین به این ابتکار 👏👏👏👏👏 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 من – اشکالی نداره . فقط یه سوال ! سرش رو کمی بالاتر گرفت که یعنی گوشش با منه . لبخندم موذیانه شد . من – مقدار مهریه رو هم تعیین کرده بودي ؟ با صادقانه ترین لحن ممکن جواب داد . امیرمهدي – نه . فقط گفتم آب . من – خوب شاید من با این مقدار آب راضی نباشم ! ایرادي نداره ؟ ابرویی بالا انداخت . امیرمهدی – مهریه حق شماست . شما هم باید مقدارش رو تعیین کنین . من – پس باید بگم که من یه بطري بزرگ آب می خوام . این کمه . سکوت کرد . خیره به زمین بود . تغییري تو صورتش نمی دیدم . سري تکون داد . امیرمهدي – چشم . راستش آب معدنی بزرگ داریم ولی پولش رو من ندادم . مهریه ي شما هم بر ذمه ي منه. اگر ایرادي نداره صبر کنین برم بخرم. اخ که خیلی راستگو بود. چقدر این بشر دوست داشتنی بود ! چقدر خوب بود و نمی دونست با این خوب بودنش داره دل من رو بیشتر و بیشتر اسیر خودش می کنه . مگه دلم میومد یه بار دیگه بره بیرون ؟ مطمئناً دفعه ي قبل هم براي خرید بطري آب معدنی رفته بود . دلم می خواست همونجور که اون روي من تأثیر داره منم بتونم روش تأثیر بذارم . براي همین اولین فکري که به ذهنم رسید رو عملی کردم . با صداي آروم و پر از ناز گفتم – نیازي نیست . بقیه ش رو بخشیدم . و تو دلم دعا دعا کردم که ، اگر لحنم نه که حرفم روش تأثیر داشته باشه . لبخندي زد . از همون هایی که دل من رو بدجور به بازي میگرفت و نگاهم رو براي ساعت ها شکار می کرد. بی راه نبود اگر می گفتم خدا یه تیکه از زیبایی بهشتش رو به عنوان لبخند ، به لب هاي امیرمهدي هدیه داده . امیرمهدي – ممنون . ان شاءالله بتونم جبران کنم . و من تو دلم گفتم " همین لبخندت جبران می کنه . همین لبخندت دیوونه م می کنه . " " با اجازه اي " گفت و رفت . با قدم هاي محکم ، آروم و موزون 💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 امیرمهدي – ممنون . ان شاءالله بتونم جبران کنم . و من تو دلم گفتم " همین لبخندت جبران می کنه . همین لبخندت دیوونه م می کنه . " " با اجازه اي " گفت و رفت . با قدم هاي محکم ، آروم و موزون . و من خیره بهش تو جاي خودم ایستادم . با صداي در چرخیدم . رضوان سرش رو از لای در بیرون آورد و گفت . رضوان – رفت ؟ سري تکون دادم . من – آره . رضوان اومد بیرون و در حالی که با شیطنت نگاهم می کرد اشاره اي به بطري تو دستم کرد . رضوان – مهریه ؟ اینجا چه خبره ؟ واي که لو رفتم . دستپاچه شدم . باید چی می گفتم ؟ لبم رو به دندون گرفتم . اگر مهرداد می فهمید ؟ رضوان اومد نزدیک تر . رضوان – ماجراي مهریه و بخشیدنش چیه ؟ حق به جانب گفتم . من – گوش ایستاده بودي ؟ رضوان – نه خیر . می خواستم بیام بیرون که دیدم صداي حرف میاد . گوش دادم ، دیدم داري با جناب درستکار حرف می زنی . ناخواسته هم شنیدم چی می گین ! اخمی کردم . من – خداییش تو به خاطر من اومدي یا اینکه خودت داشتی میترکیدي ؟ بحث رو عوض کردم به امید اینکه یادش بره حرفاي من و امیرمهدي رو . رضوان – اولش به خاطر تو . ولی بعدش وقتی دیدم دستشوییشون چقدر خوشگله حیفم اومد کاري نکنم . بعد با هیجان دستم رو گرفت . رضوان – بیا ببین ! و من رو دنبال خودش کشید به سمت دستشویی . در رو باز کرد و با دست اشاره کرد . رضوان – ببین ! نگاهم رو تو دستشویی چرخوندم . راست می گفت . خوشگل بود . تموم ست دستشویی کرم نارنجی بود . از حوله تا صابون و فرچه ي شستشوي دستشویی . حتی سنگ دستشویی . 💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
خـدایـا‌تمام‌انـدوه‌هایـم‌را، باچیزےزیباجایگزین‌ڪن... -مثلا‌زیارٺ‌آقام‌امام‌حسین💔(:' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ❤️‍🩹 🌙 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«✨♥» شب جمعه حرمت بوے محرم دارد بانویۍ کُنجِ حرم مجلس ماتم دارد شب‌جمعه‌شده‌ و بازدلم رفت حرم دل آشفتهٔ‌من، صحن تو را ڪم دارد مادرٺ روضہ گرفته است برایت آقا زیرلب زمزمه واۍ حسینم دارد(:🥺 ━━━━━━✿━━━━━━ ✨ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌺⃟⃟🕊 : اگـر دُعا ڪُنید ، بـَرای دُعایـتــان آمین میگویم و چِنانچِہ دُعا نڪنید،‌مَن برایـتــان دُعا میڪنم بـَرای لغـزش‌هایٺـان اسٺغفـار میڪنم وَ حتـۍ بوے شُمـا را دوسٺ دارم:)🥺❤️‍🩹 🍃°•
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
•°🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا 🖐 🌾بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
خـدایـا‌تمام‌انـدوه‌هایـم‌را، باچیزےزیباجایگزین‌ڪن... -مثلا‌زیارٺ‌آقام‌امام‌حسین💔(:' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هرکس " شب‌جمعه " دلش هوای کربلا کند ، مادرسادات وقتی مشرف می‌شوند به حرم سیدالشهدا ، جای خالیِ "جاماندگان" را نگاه می‌کنند ، و به اسم ، ایشان را یاد می‌کنند(:🥺 - شیخ جعفر شوشتری! 🥀
982_20568569189533.mp3
4.01M
جــآن‌زهراتـہ‌بورےمه‌رفق‌بونہ‌چـــاه(:💔' - . - . - . [ پلی لیست روح!. ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿 ••• وما در هیاهوی روزگار اگر آرامیم ،دلمان به خدا گرم است😍، صبح را با نام و یادش آغاز می‌کنیم، بسم الله الرحمن الرحیم🌱 🌻🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
🔺تاثیر اعجاب‌آور در ✅توت خشک منبع بسیار غنی از آهن و پروتین است و می ‌تواند در رفع کم‌خونی و نیز افزایش انرژی موردنیاز بدن، بدون نگرانی از چاقی و اضافه وزن موثر باشد. همچنین دارای آنتی اکسیدان ، فیبر ، انواع ویتامین، تانن، املاح معدنی، پکتین و سقز می ‌باشد و پرکالری است. جالب است بدانید که هر فنجان توت حاوی ۰.۹ گرم پروتئن است. فواید توت : 🔸بهترین قند طبیعی 🔸کاهنده کلسترول بد خون 🔸ضد سرطان و بیماری قلبی 🔸سرشار از فیبر و ملین است 🔸دشمن اضطراب و عصبانیت 🔸حاوی آهن و داروی کم خونی 🔖بنابراین توت خشک را جایگزین قند کنید. 🌱 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌸نوع باور و نگاه ما به امام و مهدی باوری در عصر غیبت باید اینگونه باشد. 🤍امام حسن عسکری(علیه‌السلام) فرمودند: [نَحنُ كَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَينا ، ونورٌ لِمَنِ استَضاءَ بِنا ، وعِصمَةٌ لِمَنِ اعتَصَمَ بِنا، مَن أحَبَّنا كانَ مَعَنا فِي السَّنامِ الأَعلى ، ومَنِ انحَرَفَ عَنّا فَإِلَى النّارِ] 🌸ما پناهگاهى هستيم براى كسى كه به ما پناه آورَد و نورى هستيم براى آن كه از ما پرتو طلبد و موجب مصونيت كسى هستيم كه از ما پناه جويد. هر كه ما را دوست بدارد در مراتب بالا با ما خواهد بود و هر كه از راه ما كج گردد به سوى آتش ره خواهد برد. [☁️هࢪچقدࢪهم‌بلند‌وطولانی شب‌ْسࢪانجام‌بہ‌سپیده‌مےࢪِسَدَش] اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج🌱 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
یک جمله کافیست ... 🌱 به آیت الله بهجت گفتند که کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید❓ ایشان فرمودند لازم نیست یک کتاب باشد، یک جمله کافیست که بدانی! خدا می بیند... ✨💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
˝هر آنچه که نیاز داری در زمان درستش به تو می رسه!” من چند بار این جمله رو توی زندگیم با تمام وجود حس کردم(:🙂 🌱 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 راست می گفت . خوشگل بود . تموم ست دستشویی کرم نارنجی بود . از حوله تا صابون و فرچه ي شستشوي دستشویی . حتی سنگ دستشویی . اینه ي توي دستشویی خیلی زیبا بود . در اصل دکور شیشه اي بود که وسطش آینه اي تعبیه شده بود و دور تا دورش دکور بود . پر از انواع صابون هاي فانتزي . به قدري زیبا بود که دهنم باز مونده بود . کنار دکور شیشه اي هم یه دکور کوچیک تک هم بود که سرش باز بود و جاي قرار دادن بوگیر . کار هر کی بود نشون می داد باید خوش سلیقه باشه . و چه کسی غیر از مادر امیرمهدي می تونست این کار رو کرده باشه ؟ پس وقتی می گفت دلش می خواد همسرش شبیه مادرش باشه منظورش خوش سلیقگیش بود ؟ یا شایدم هنرهاي دیگه اي هم داشت و من نمی دونستم !. سري تکون دادم . من – حالا چیکار کنم ؟ رضوان – چی رو ؟ من – خیلی خوش سلیقه ست . رضوان – والا تو هم خوش سلیقه اي . به خصوص تو لباس پوشیدن . البته اگر پوشیده تر لباس بپوشی معرکه می شی . نگاهش کردم . من – تعارف می کنی ؟ سري تکون داد . رضوان – نه . دارم واقعیت رو می گم . در ضمن من که سلیقه ت رو تو همه چی می پسندم . به خصوص تزیین وسایلی که برام اوردین . یادته ؟ یادم بود . روزي که براي تعیین مهریه و تاریخ عروسی رفتیم خونه شون تموم هدیه هایی که براش بردیم رو خودم تزیین کردم . ولی تزیین هدیه خیلی راحت تر از دکور خونه بود . من – اون فرق می کرد . رضوان – سخت نگیر . هر کس سلیقه ي خودش رو داره . تو هم بد سلیقه نیستی . با هم برگشتیم داخل حیاط . کسی متوجه غیبت طولانیمون نشد به جز مامان . که با نگرانی نگاهمون می کرد . هنوز ایستاده بودیم که امیرمهدي " یاالله " گویان وارد حیاط شد و رو به ما گفت .... 💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 هنوز ایستاده بودیم که امیرمهدي " یاالله " گویان وارد حیاط شد و رو به ما گفت . امیرمهدي – خانوم صداقت پیشه . اومدن دنبالتون . مامان و خانوم درستکار همزمان بلند شدن . مامان با خوشرویی جواب تعارفاتشون مبنی بر موندن بیشتر رو داد و هر سه خداحافظی کردیم . از در خونه شون که بیرون رفتیم مهرداد و امیرمهدي رو در حال حرف زدن دیدم . نگران چشم دوختم به حالت صورتشون . می ترسیدم مهرداد به خاطر راضی نبودن ، رفتار خوبی نداشته باشه . ولی صورت هر دو معمولی بود . باگفتن " خداحافظ " به امیرمهدي داخل ماشین نشستیم . مهرداد و امیرمهدي با لبخند به هم دست دادن و خداحافظی کردن . مهرداد که سوار ماشین شد مامان رو بهش پرسید . مامان – پسر خوبیه . نه ؟ مهرداد بدون اینکه نگاه از رو به روش بگیره جواب داد . مهرداد – تو برخورد اول بد نبود . و با این حرفش نشون داد هنوز مونده تا راضی بشه . به خودم دلداري دادم که هنوز برخورد بیشتري با امیرمهدي نداشته . می دونستم امیرمهدي با رفتارش مهرداد ناراضی رو هم به راه میاره . مگه می شد آدم این همه خوب باشه و کسی دوسش نداشته باشه ؟ با این فکر تو دلم لرزید . یعنی همونقدر که براي من شیرین بود براي دیگران هم بود ؟ دختراي خونواده شون چی ؟ نکنه ... نکنه .... یعنی از اون خونواده هایی بودن که ازدواج با فامیل رو به غریبه ها ترجیح میدن ؟ تو دلم نالیدم " نه خدا . نه. تو رو به هر چی مقدسه قسم می دم . من تحمل دیدن امیرمهدي با دختر دیگه اي رو ندارم با زنگ گوشیم دست از فکر برداشتم . گوشی رو از کیفم بیرون آوردم . سمیرا بود . تازه یادم افتاد میخواستم روز بعد از مهمونی باهاش تماس بگیرم. ولی چون اون روز مامان قضیه ي امیرمهدي رو به بابا گفت و اون مسائل و ناراحتی بابا پیش اومد به کل یادم رفته بود . قبل از قطع شدنش جواب دادم . من – سلام سمیرا . سمیرا – سلام مارالی . چطوري ؟ کم پیدایی ! من – هستم . فقط یه مدت حوصله ي جمع رو نداشتم . سمیرا – جدي ؟ من فکر کردم چون با پویا به هم زدي نمیاي تو جمعمون . 💚🤍💚🤍💚🤍 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌺⃟⃟🕊 : اگـر دُعا ڪُنید ، بـَرای دُعایـتــان آمین میگویم و چِنانچِہ دُعا نڪنید،‌مَن برایـتــان دُعا میڪنم بـَرای لغـزش‌هایٺـان اسٺغفـار میڪنم وَ حتـۍ بوے شُمـا را دوسٺ دارم:)🥺❤️‍🩹 🍃°•
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
•°🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا 🖐 🌾بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
مادر انتقام اشک هاتو مهدی یه روز میگیره...🖤 #امام_زمان #فاطمیه ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
گفتم برات ؟ 🥺 فاطمه یک نفر نبود برای علی ... یک سپاه بودا ... پشت و پناه علی بود :))💔 فاطمه ... یه لشکر بود تا فاطمه بود علی بی نیاز بود ؛ فاطمه که رفت ... علی بی کس شد گفتم برات ؟! 🥺 فاطمه همه کس و کار علی بود 💔!