eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
226 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
60 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️بعضی از مردم فکر می‌کنن که باید: 🔶 موقع غسل به بدنشون دست بکشن. 🔶 هنگام غسل رو به‌ قبله باشن. 🔶 کارهای غسل رو فوری و پشت‌سرهم انجام بدن. 🔶 قبل از غسل همه لباس‌هاشون رو عوض کنن، حتی اگه نجس نشده باشه. 🔶 قبل از غسل بدنشون خشک باشه. 📛 درحالی‌که هیچ‌کدوم اینا لازم نیست. 🔺عروة‌الوثقی، غسل، مایکره علی الجنب، مستحبات غسل الجنابة. ⬅️ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
اعمالى كه بدون تقليد انجام دادیم، چه حكمى دارن؟ 📚 آیات عظام رهبری، سیستانی، مکارم، وحید، شبیری و نوری: اگه می‌دونیم که به وظيفه واقعى‌مون عمل کردیم یا می‌دونیم عملمون طبق فتواى مرجعی انجام شده كه الان وظيفه‏‌مون تقليد از ایشونه، اعمالمون درسته و مشکلی نیست. 📚 آيات عظام رهبری و نوری: به جز موارد بالا، حتی اگه عملمون طبق فتواى مرجعى انجام شده كه وظيفه‏‌مون تقليد از ایشون بوده، بازم اعمالمون درسته. 📚 آيت‌الله سیستانی: به جز موارد بالا، حتی اگه کسی جاهل قاصر بوده و نقص عملش، به ركن‌ها و اعمال مهم ضرر نزده باشه، بازم اعمالش قبوله. (جاهل قاصر یعنی هم نمی‌دونسته، هم توی این ندونستن تقصیری نداشته.) ـــــــــــــــــــــــــ🌺☁️ــــــــــــــــــــــ 🔺 توضيح‌المسائل مراجع، م14؛ سیستانی، توضيح‌المسائل، م12؛ خامنه‏‌اى، اجوبةالاستفتائات، س32 و 7. ⬅️ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
تأثیر نماز اگه عکس بود :) :(+نماز=(: ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
سوالاتی که خداوند از تو نخواهد پرسید‼️ ✅ خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود، بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟ ✅ خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباسهایی در کمد داشتی، بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟ ✅ خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود، بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟ ✅ خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی میکردی، بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟ ✅ خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی، بلکه از تو خواهد پرسید برای چند نفر دوست و رفیق بودی؟ ✅ خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود، بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟ ✅ خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود، بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی و آن را به بهترین نحو انجام دادی؟ ✅ خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار میشدی، بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را به مقصد رساندی؟ ✅ خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی، بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد ‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎ ‌༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 🔅 فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ ﴿۱۵۲﴾ 🔸 پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر نعمت من به جای آرید و کفران نعمت من نکنید. 💭 سوره: بقره ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 کی باور می کرد از او توبوس جزغاله کسی زنده برگرده ؟ بدون سوختگی ! کی فکر می کرد کسی انقدر مورد لطف خدا باشه که تو یه کشوري که هیچ چیزش درست و سر جاش نیست ،بتونن دستی که نزدیک بوده به طور کامل قطع بشه رو با عمل جراحی ، ترمیم کنن ؟ طاهره خانوم براي مامان تعریف کرده بود که دستش از بازو ، آش و لاش بوده . پارگی عضله داده بود ولی خواست خدا بود که نه اعصاب دستش مشکلی پیدا کرد و نه رگ ها به طور کامل قطع شده بود . پدرش رفته بود عراق براي پیدا کردنش . همراه همون کاروانی که خود امیرمهدي رو اعزام کرده بودن . گفته بودن چون زود رسوندنش بیمارستان عملش موفقیت آمیز بود . و کی می تونست غیر از خدا انقدر هواش رو داشته باشه ؟ حق داشت عاشق خدا باشه . حق داشت . و این نجاتش خیلی به جا بود . خدا جواب اون همه عشق رو به بهترین شکل داده بود . می شد این خداي مهربون رو دوست نداشت ؟ می شد خدایی که انقدر هواي بنده ش رو داشت ، کنار گذاشت؟ من با فهمیدن این چیز ها عاشق تر شدم . عاشق خدایی که جواب عشق بنده ش رو به این زیبایی داده بود . و جواب خواهش من رو . با برگشتنش بیشتر ایمان آوردم که ما مال هم نیستیم . از همون روزي که برگشت ، من قرآن خوندن رو شروع کردم . خیلی برام سخت بود . اینکه چیزي که فقط تو مدرسه میخوندیم از سر اجبار و براي نمره آوردن تحملش می کردم ، بایدبا دقت می خوندن تا بتونم از لا به لاش خدا رو بهتر بشناسم . بعضی آیاتش به قدري قشنگ بود و آدم رو شیفته می کرد که بارها و بارها میخوندمش . بعضی دیگه رو ولی نمی فهمیدم . نیاز بود بپرسم . از بابا ، از مامان یا رضوان . و گاهی جوابم " نمی دونم " بود . 💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 بعضی دیگه رو ولی نمی فهمیدم . نیاز بود بپرسم . از بابا ، از مامان یا رضوان . و گاهی جوابم " نمی دونم " بود . اون وقت بود که رضوان ناچار می شد به مادرش زنگ بزنه و خانوم محجوب ، بنده خدا با معلم تفسیرش تماس می گرفت و شرح آیه و تفسیرش رو برام می پرسید . اصلا این تفسیرها رو گاهی با جون و دل قبول می کردم و گاهی نمی تونستم باهاش کنار بیام و به خدا غر میزدم که " واي . خوب این چیزا سخته . چه جوري باهاش کنار بیام؟ " ولی هرچی که بود براي من تازه پا خوب بود . منی که تازه میخواستم خدا رو بشناسم . با صداي تقه اي به در اتاق ، قرآن رو بستم و کناري گذاشتم . من – بله ؟ در باز شد و کله ي رضوان با اون لبخند روي لب هاش و چشماي سبزش ، پیدا شد . رضوان – اجازه هست خواهر شوهر ؟ لبخندي زدم . من – بیا تو . کامل وارد شد و در رو پشت سرش بست . من – کی اومدي ؟ اومد کنارم روي تخت نشست . رضوان – بپرس کی اومدین ؟ من – مهرداد هم اومده ؟ پشت چشمی نازك کرد . رضوان – من که بدون شوهرم جایی نمی رم ! مشتی به شونه ش زدم . من – همچین می گه شوهرم انگار برادر من نبوده . رضوان – الان شوهر منه من– برو بابا . خیره شد به چشمام . رضوان – باز گریه کردي ؟ سري تکون دادم . من – آره . داشتم قرآن می خوندم . نگاهی به قرآن کنار تختم انداخت . رضوان – فقط به خاطر قرآن ؟ شونه اي بالا انداختم . من – چه فرقی می کنه ؟ 💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌺⃟⃟🕊 : اگـر دُعا ڪُنید ، بـَرای دُعایـتــان آمین میگویم و چِنانچِہ دُعا نڪنید،‌مَن برایـتــان دُعا میڪنم بـَرای لغـزش‌هایٺـان اسٺغفـار میڪنم وَ حتـۍ بوے شُمـا را دوسٺ دارم:)🥺❤️‍🩹 🍃°•
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
•°🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا 🖐 🌾بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
4_5884433215057301111.mp3
5.36M
شنبه های متعلق به مادرِ اباالفضل🫀❤️‍🩹 رزقِ کل هفته مون و روزِ اولِ هفته از مادرِ عباس میخوایم... خانوم ام البنین دور سر پسرت یه چیزی میچرخونی صدقه بدی به ما ؟! ✋ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿 ••• ‹
اِللهْم نّوُر قّلَوْبناوْقلوب
أُحًبُاْبناُ بْالقرِآَن‌وأجعل
ِصٌدٌوُرِناُ مُضَيُئة بٍذڪرڪ🌱
خدایا‌دلهاۍما‌و‌عزیزانمان را‌با‌قرآن‌نورانۍکن‌و قلب‌هاۍما‌رابہ‌یاد‌ خود‌روشن‌کن✨🤍 ••• 🌼🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
✨ 👩🏻‍🦰:محدثه جان،برای داشتن بچه های باحیا،چیکاربایدانجام بدیم⁉️ 🧕🏻:احسنت که دغدغه ی تربیت صحیح دلبندانتون رو دارید👏 برای تربیت کودکان باحیا این موارد رو رعایت کنید:👇 🌱اجازه گرفتن به فرزندتون یاد بدید موقع ورود به اتاق پدر و مادر اول اجازه بگیره 🚪 🌱دقت به اونچه می‌بینه مراقب باشید روابط خصوصی والدین و فیلم و تصاویر نامناسب در معرض دید کودک نباشه 👀 🌱بی‌نیاز کردنش از دیگران ازسن ۵ سالگی تنهایی حمام و دستشویی رفتن رو به فرزندتون یاد بدیدتاازآسیب‌های احتمالی در امان بمونه 🛁 🌱جدا کردن رختخواب کودکتون رو از سنی که درک اون زیاد میشه در جایی جدا از محل خواب پدر و مادر بخوابونید حتی رختخواب کودکان رو از هم جدا کنید و زیر یک پتو نخوابونید🛏 🌱حریم شخصی حریم شخصی خودتون رو حفظ کنید و از برهنه شدن در برابر کودکان خودداری کنید ،به اون‌ها هم یاد بدین که این مورد رو نسبت به بقیه رعایت کنند 👚👕 🌱حفظ حریم کودک در برابر غریبه‌ها بعد از ۶ سالگی کودک توسط فرد نامحرم بوسیده یا در آغوش گرفته نشه❣ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
✨ 👩🏻‍🦰:محدثه جان،این بچه رو چیکارکنم ❓ هرچی میگم روی مبل نپر یا توخونه اسکیت بازی نکن گوش نمیکنه‼️ 🧕🏻:عزیزم وقتی کوچولوت در حال انجام کاریه و غرق لذت بردن از اونه، مثل پریدن روی مبل، اگر بیست بار هم بگی نپر، نکن» فایده ای نداره✖️ 👩🏻‍🦰:❓پس چیکار کنم 🧕🏻:به اون پیشنهاد بازی و کاری بده که همون لذت رو به او بده🎈🎊 مثلا اگه بازی حرکتی هیجانی انجام می‌ده، پیشنهاد شما هم باید حرکتی هیجانی و پر جنب‌و‌جوش باشه🎉 مثل قایم موشک ، بالا بلندی، پریدن از روی طناب…🧸🧩⚽️ اگه به جای این بهش بگی بیا اینجا بشین رنگ‌آمیزی کن،طبیعیه که اون در اون لحظه هرگز حاضر نیست اون لذت و هیجان رو رها کنه، پس به حرف شما گوش نمی‌ده❣👂🏻✖️ 👈 پس آگاهانه اون را از کار اشتباهش دور کن و اینقدرحرص نخور عزیزم☺️✅ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
✨ - انسان بايد در برابر پدر و مادر خود، سرتعظيم فرود آورد.كسی را ميگذارند به آسمان برود كه پدر و مادرش از او راضی باشند..! ☺️ ✍آیتﷲجـاودان• - ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
زنها مثل منشور هستند کافیست به آنها کمی نور بدهید، ❤️ تمام زندگیتان را رنگین کمان میکنند..😊 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🫂 پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند: قول الرجل للمراة اني احبك لا يذهب من قلبها ابدا اين گفتار مرد به همسرش كه «من تو را دوست دارم » ، هرگز از قلب زن بيرون نمي رود🌸✨ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
مهربان همسر من 💋 چقدر زیباست حضورت درکناره من😍 وقتی در میان مشکلات و دغدغه های روزمره زندگی به تو فکر میکنم ، جانم تازه میشود چون میدانم در پس همه این سختی ها یک تگه گاه محکم ، من را امیدوار میکند☺️ میخواهم بدانی با تو بودن برای من آنقدر دلنشین و آرام بخش است که تمام این سختی ها را به جان میخرم😍 عزیزترین من گاهی اوقات به این فکر میکنم ، اگر تو را نداشته باشم 😔چقدر زندگی بی رنگ است. ❤️ای تمام عطر و رنگ عشق ❤️ای همه دنیای من این رابدان باماندنت جان میگیرمو با رفتنت جان میدهم 💋 💌 ایده های متن در قالب نامه کوچک در داخل کیف ، جیب همسر ، داخل یخچال ، جلوی آینه و ... همسرتان رو ذوق زده کرده و به زندگی شما شادی و انرژی میبخشد ((: ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 رضوان – فقط به خاطر قرآن ؟ شونه اي بالا انداختم . من – چه فرقی می کنه ؟ رضوان – خوب چرا داري خودآزاري می کنی ؟ اینهمه مامان سعیده ( مامانم رو می گفت ) بهت گفت بیا بریم عیادتش . خودت نیومدي . اگر می رفتی شاید آروم می گرفتی ! من – دیدنش بدتره رضوان . دلم کم طاقت تر می شه . رضوان – اگه یه وقت بر حسب تصادف تو خیابون یا جاي دیگه دیدیش چی ؟ کلافه از روي تخت بلند شدم . من – ببین . من قول دادم هیچ کاري و هیچ بهونه اي براي دیدنش جور نکنم . اگر یه دفعه اي دیدمش هم اون کار خداست . من توش هیچ نقشی نداشتم چشمام رو بستم . من – قول دادم راضی باشم به رضاش . من قول داده بودم و به هیچ عنوان نمی خواستم زیر قولم بزنم . مگه خدا به همین قول و همین راضی به رضاش بودنم امیرمهدي رو بر نگردونده بود ؟ با ضربه اي که به شونه م خورد چشم باز کردم . رضوان با لبخند گفت . رضوان – حالا نمی خواد به داداش من راضی باشی . منظورش رضاشون بود . سري تکون دادم . من – منظورم رضاي شما نبود . خندید . و چشمکی زد . رضوان – ولی خواست خدا رو دست کم نگیر . خواست خدا ؟ یعنی می شد که خواستش دیدار ما باشه ؟ در چه شرایطی ؟ کی ؟ . نگاهش بدجور مشکوك بود . طوري که حس کردم شاید رضوان می خواد خواست خدا باشه . من – من هیچوقت خدا رو دست کم نمی گیرم . و زودتر از رضوان از اتاق خارج شدم . هر بحثی که به امیرمهدي ختم می شد ، اعصابم رو بیشتر به هم می ریخت . وقتی می دونستم دیگه دیداري نداریم ، وقتی می دونستم قراره با دختر دیگه اي خوشبخت بشه ، اعصابم به هم می ریخت و بغض می کردم . چرا براي از دست دادن پویا اینجوري نشدم ؟ مهرداد و رضوان بعد از شام رفتن خونه شون . منم به اتاقم و تختم پناه بردم . دراز کشیدم و خیالم رو پرواز دادم تا امیرمهدي . یعنی در چه حالی بود ؟ چیکار می کرد ؟ دستش بهتر بود ؟ مشکلی نداشت ؟ شبا می تونست راحت بخوابه ؟ 💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 . دراز کشیدم و خیالم رو پرواز دادم تا امیرمهدي . یعنی در چه حالی بود ؟ چیکار می کرد ؟ دستش بهتر بود ؟ مشکلی نداشت ؟ شبا می تونست راحت بخوابه ؟ اصلا یه ذره ، یه دم ، یه آن ، کمتر ؛ یک هزارم اپسیلن ، بهم فکر می کرد ؟ به پهلو چرخیدم و دستم رو زیر سرم گذاشتم . و به امیرمهدي نشسته تو ذهنم گفتم . من – مهم نیست بهم فکر نکنی . عوضش من تموم شب بهت فکر می کنم امیرمهدي . حداقل خیالت براي منه . نیست شبی که تا سحر ، خون نفشانم از بصر .... زآن که غم فراق تو ، کرده تمام ، کار دل **** مامان نشست کنارم و اروم گفت . مامان – جوابشون رو چی بدم ؟ واي که دست بردار نبودن ! می دونستم انقدر خواستگار جدیدم داره فشار میاره که مامان هم من رو گذاشته تومنگنه . من – مامان جان شما که می دونی الان اصلا حوصله ي خواستگار ندارم . مامان – بگم نمی خواي ازدواج کنی ؟ مادرش دوست عمته . نگاه کلافه اي به مامان انداختم . عمه ي منم برام لقمه گرفته بود ! چون دوست قدیمیش رو پیدا کرده بود و دلش می خواست یه جورایی براي همیشه باهاش رفت و آمد داشته باشه ، من رو براي پسرش معرفی کرده بود . نمیدونستم اگر خودش دختر داشت هم به این راحتی بهش پیشنهاد میداد یا نه ! پام رو تکون دادم و با حرص گفتم . من – بابا بره تحقیق . اگر خوب بودن بگین بیان . مامان – باشه . ولی فکر کنم اول پسره رو ببینیش بهتره . شاید ازش خوشت نیومد . خیلی رو راست جواب دادم . من– اول تحقیق کنیم بهتره . اینجوري یه چند روزي تا اومدنشون فاصله می افته . دوست ندارم انقدر زود کسی رو جایگزینش کنم . نفس عمیق مامان نشون داد که اونم مثل من مونده باید چیکار کنه . گوشیم زنگ خورد . بازم پویا . یه روز در میون زنگ می زد و من جواب نمی دادم . خوشم میومد نه پیام می داد و نه حاضر بود رودر رو من رو ببینه . تو ذهنم یه " جونور " بهش گفتم و باز رد تماس زدم . مامان – نمی خواي جوابش رو بدي ؟ خسته شدم انقدر زنگ زد و تو جواب ندادي . من – دلم نمی خواد صداش رو بشنوم 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
«🤍🌿» ✍امــام‌علـۍ‌علیہ‌السـلام «... از دوستی با دروغ گو بپرهیز که مانند سراب است، دور را نزدیک و نزدیک را دور نشان می دهد» 📚نهج البلاغه، حکمت 38 🤍¦↫ 🌿¦↫ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad