💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_سی_نهم
. روزي که فهمیدم قراره بیان خونه مون ، وقتی جلوي در مدرسه اومد دنبال خواهرش وقتی حواسش نبود ، یه شیشه نوشابه رو ریختم روي لباسش .
چنان بلند بلند حرف می زدم و می خندیدم که صدام تو کل خونه پیچیده بود .
از خنده هام و لحن پر از هیجانم
؛ نرگس و رضوان هم می خندیدن .
وسط حرفام چندباري نرگس با بهت گفت .
نرگس_تو واقعا این کار ها و انجام دادي ؟
و من هر بار با تکون دادن سرم ، انجامشون رو تأیید می کردم .
می خواستم خاطره ي روزي رو بگم که تو مدرسه یه موشک
درست کردم و درست وقتی که دبیر فیزکمون
داشت وارد کلاس می شد ، شوت کردم طرفش و موشک رفت بین
موهاش گیر کرد .
بلند شدم و به طرف در اتاق رفتم تا بتونم کل فضاي کلاس و
مدرسه رو براشون درست توضیح بدم .
در اتاق رو بستم و گفتم .
من_– حالا تصور کنین این دبیر افاده اي ما داشت از در کلاس وارد می شد .
در رو با هیجان باز کردم و اومدم بگم " دبیرمون اینجوري وارد شد " که با دیدن یک دفعه اي طاهره خانوم
پریدم هوا و هین بلندي کردم .
بعد هم سریع با هول گفتم .
من – سلام . خوبین ؟
طاهره خانوم با دیدن هول کردنم ، لبخندي زد و لحن پر از مهري گفت .
طاهره خانوم – سلام مادر .
خدا براي پدر و مادرت نگهت داره .
آدم از این همه هیجانت شاد می شه .
واي . یعنی همه ي حرفام و دسته گلایی که انجام داده بودم رو
شنیده بود ؟
دستم رو گذاشتم روي دهنم .
و با نگرانی خیره شدم بهش .
صداي سلام کردن رضوان و نرگس از پشت سرم بلند شد .
اما من خیره ي صورت طاهره خانوم بودم .
حالم رو فهمید که گفت .
طاهره خانوم – بیاین تو اشپزخونه . من به کارهام می رسم .
مارال جون هم اونجا برامون حرف بزنه که منم بشنوم.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_چهلم
خانوم – بیاین تو اشپزخونه . من به کارهام می رسم .
مارال جون هم اونجا برامون حرف بزنه که منم بشنوم ..
کلی از دستت خندیدم مادر .
خدا همیشه همینجور شاد و با
دل خوش نگهت داره .
من که دلم باز شد
از این همه هیجان و شادي .
برگشتم و به رضوان نگاهی انداختم . با لبخند نگاهم می کرد و با نگاهش بهم اطمینان داد که خیلی خراب نکردم .
گرچه که خودم اینجوري فکر نمی کردم .
نرگس رو به مادرش گفت .
نرگس – کی اومدین که ما نفهمیدیم .
طاهره خانوم در حال رفتن به آشپزخونه جواب داد .
طاهره خانوم – یه ربعی می شه . دیدم دارین حرف می زنین و
می خندین ، نخواستم مزاحمتون بشم .
ولی مارال جان کاري کرد
که نتونم مقاومت کنم .
با فشاري که رضوان به کمرم داد ، پشت سر طاهره خانوم رفتیم تو آشپزخونه .
داشت سبزي پاك می کرد .
بی اختیار به سمت میز رفتم و دسته اي سبزي برداشتم و شروع کردم به پاك کردن . دیگه روم نمی شد بحث قبل رو ادامه بدم .
ترجیح می دادم بحث جدیدي پیش بیاد یا
حواسشون به پاك کردن سبزي یا چیز
دیگه اي جمع بشه .
سبزي ها از دستم بیرون کشیده شد .
و صداي طاهره خانوم باعث
شد سر بلند کنم .
طاهره خانوم – نگفتم بیاي اینجا که سبزي پاك کنی مادر !
من خودم پاك می کنم .
شما حرف بزنین منم فیض ببرم .
بد مخممصه اي بود !
دیگه آبرویی برام نمونده بود تازه میخواستن ادامه هم بدم .
جاي امیرمهدي خالی بود حسابی !
رضوان موقعیت رو درك کرد که بحث رو عوض کرد .
رضوان – طاهره خانوم اجازه می دین کمکتون کنیم ؟
ما سه تا سبزیا رو پاك می کنیم و حرف میزنیم .
شما هم یه مقدار استراحت کنین .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌼⃟⃟🍃
ڪاشروزےبرسد ،کہبههـممژدهدهیم ..
یوسففـاطـمہآمـــد ، دیدے؟!
منسلامشڪردم ؛🥺
پاسخمدادامــام ، پاسخشطورۍبود
باخودمزمزمہڪردمڪــهامـــام ..
میشناسدمگراینبیسروبۍسامانرا !؟❤️🩹
وشنیدمفـــرمود :
تــوهمانۍڪه «فـــرج» میخواندۍ ((:😊
🕊°•
أللَّھُـمَ ؏َ
ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج•°🕊 °⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا #پنجصلواٺ🖐 🌾بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم #دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
4_5791834931336320938.mp3
17.2M
بــہابـالفضــݪقَســــم((:
ننہجــآن امالبنیـن مثـلِ خودٺ
مــن بـۍڪســم🥺
آخ شڪسـتـہ کمـــرم...❤️🩹
#السـݪامعلـیکیـاامالـبنـیـن✋
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#قرارصبحگاهۍ📿
•••
‹
اِللهْم نّوُر قّلَوْبناوْقلوب أُحًبُاْبناُ بْالقرِآَنوأجعل ِصٌدٌوُرِناُ مُضَيُئة بٍذڪرڪ🌱› خدایادلهاۍماوعزیزانمان راباقرآننورانۍکنو قلبهاۍمارابہیاد خودروشنکن✨🤍 ••• #صبحتـونپرخیـــروبرڪت🌼🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🌼🐣.
همش ڪه نباید گلــه ڪرد؛ یکبارم از تــہ دلمــون بگیم:
خــــدایــــاشڪرٺ❤️((:
#روزتبخیرمهربونجان ☺️
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#تربیت_فرزند✨
🧕🏻:مامان بابای مهربون، اصلا عیبها و
اشکالات فرزندانتون روبه دیگران نگید❗️
چون بچه بزرگ می شه،درمان میشه،✔️👧🏻👦🏻
ولی در ذهن دیگران این عیب باقی
میمونه و دیگه نمیشه اون رو پاک کرد❌🥺
ضمن اینکه اگه بچه رو پیش دیگران کوچک کنید،دیگرانهمبهخودشون
اجازهبیاحترامیبه بچه رو میدن‼️
بچهای که احساس حقارت کنه،یا احساس کنه شخصیت نداره، در تربیت مقاوممیشه،
یعنیبه سمت تربیت نمیره❌😱
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#تربیت_فرزند ✨
.
🧕🏻: ☝🏻اگه پدر و مادری هستین که در موارد کوچیک مثل 👇🏼
غذا خوردن، لباس پوشیدن و بازی کردن به حرف فرزندتون گوش میدین...❗️
بهتون تبریک میگم چون باعث میشین کودکتون یاد بگیره در همه موارد حرفتون رو گوش کنه 👏🏼
✌🏻اما اگه والدینی هستین که داد میزنین یا تنبیه میکنین به فزندتون یاد میدین👇🏼
زمانی که به هرچی میخواد نمیرسه ،داد بزنه یا قلدری کنه و توانایی مدیریت احساسش رو نداشته باشه⚠️
یادتون نره که ما الگوی فرزندمون هستیم هرچی میخوایم که فرزندمون یاد بگیره باید اول ما انجام بدیم🌹
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad