💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهل_و_سوم
.
با محرم شدن این همه دوري دیگه وجود نداشت .
این همه کنترل نگاه ، این همه سردي دستاي من و له له زدن براي یه نفس ؛
داشتن ذره اي از هرم گرماي دستاش .
برام مثل خواب بود محرم بودن با امیرمهدي .
محرمیتی که دل هر دومون قبولش داشت و بی تابش بود .
محرمیتی که با رضایت خونواده هامون بود . محرمیتی که نشون دهنده ي تعلق ما به هم بود نه از سر اجبار وبراي زنده موندن .
مثل محرمیتمون تو کوه .
اون لحظه براي من بهترین چیز ، محرم بودن با مردي بود که از
مهرش لبریز بودم .
چقدر براي این لحظه ها من دعا کرده بودم . چقدر حسرت داشتن
چنین روزایی رو خورده بودم .
چقدر دل بریده بودم و چقدر با
امید دل بسته بودم !
و نمی دونستم محرم بودن با امیرمهدي یعنی چی ، که اگر میدونستم ؛ یه لحظه رو هم از دست نمی دادم .
قدمی جلو رفتم . و حرف دلم رو زدم .
من – چرا انقدر دیر ؟
چنان با حسرت گفتم که براي لحظه اي ، باز هم نسیم نگاهش ؛ گذرا ، صورتم رو نوازش کرد .
نفس عمیقش رو آروم و با طمأنینه
بیرون داد .
امیرمهدي – این هفته که شهادته و شباي احیا .
هفته ي دیگه هم من تو بانک خیلی سرم شلوغه و نمی تونم با خیال راحت به این مراسما برسم .
روز عید هم اسباب کشی داریم .
می مونه براي بعد از اسباب کشی .
متعجب پرسیدم .
من – اسباب کشی ؟
سري تکون داد و لبخندي زد .
امیرمهدي – خونه رو فروختیم .
من – چرا ؟
بعد از مکث چند ثانیه اي جواب داد .
امیرمهدي – وام گرفته بودم که اگر بشه با فروش ماشینم و یه
مقدار پولی که دارم یه خونه ي نقلی بخرم که بابا پیشنهاد دادن با فروش خونه و گذاشتن همون وام ، یه خونه ي دو طبقه بخریم که
طبقه ي دومش مال ما باشه .
اینجوري دیگه ماشین رو نمی فروشم .
و با پولی که دارم
می تونیم یه عروسی جمع و جور بگیریم .
با تردید پرسید .
امیرمهدي – مشکلی که ندارین با این جور عروسی و زندگی کنار
مادر شوهر و پدر شوهر ؟
نمی دونست که جهنمم با حضورش براي من بهشته و پر از دلخوشی .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهل_و_چهارم
.
امیرمهدي – مشکلی که ندارین با این جور عروسی و زندگی کنار مادر شوهر و پدر شوهر ؟
نمی دونست که جهنمم با حضورش براي من بهشته و پر از دلخوشی .
نمی دونست که من به خاطرش حاضرم هر چیزي رو تحمل کنم .
نمی دونست من رو چنان بنده ي محبتش کرده که حاضر نیستم این بندگی رو رها کنم .
نمی دونست که این سوال رو پرسید .
قدمی به طرفش برداشتم .
براي قرص شدن دلش با اطمینان گفتم .
من – با تو حاضرم ته دنیا هم زندگی کنم .
گاهی وقتا واژه ها هم کم هستن براي بیان احساسات آدم .
حتی اگر دست و پا و نگاه آدم هم بیان کمک ، بازهم حق مطلب ادا نمی شه
گاهی باید با زبونی غیر از زبون واژه ها حرف زد .
گاهی باید به جاي حرف زدن ، عمل کرد .
و من به خودم قول دادم عمل کنم به چیزي که گفتم ، به چیزي که تو اندیشه م جولان می داد .
حتی اگر سخت بود ، و گاهی خارج
از حد توانم .
شاید اینجوري می تونستم جواب
این همه خوبی امیرمهدي رو بدم .
اما حرفی که زد باعث شد بفهمم ، هر کاري هم بکنم باز هم چند پله ازش عقب ترم .
لبخندي زد و گفت .
امیرمهدي – ممنونم بابت این همه خوبی .
و من رو گذاشت تو بهت اینکه اگر من خوب بودم پس امیرمهدي
چی بود ؟
حیف نبود اگر به خودم لقب خوب بودن رو می دادم ؟
قطعا بی انصافی بود وقتی کسی مثل امیرمهدي تو دنیا وجود
داشت ، آدماي دیگه " خوب بودن " رو دنبال خودشون یدك میکشیدن .
کاش خدا آدمایی مثل امیرمهدي رو از ادماي دیگه جدا و بالا ي
تپه اي قرار می داد ، و خوبیشون رو براي همه عیان می کرد تا
ادماي دیگه یاد بگیرن خوب بودن رو .
اروم من رو از دنیاي تفکر جدا کرد .
امیرمهدي – حالا حرف بزنیم ؟
چشم رو هم گذاشتم .
من – بزنیم .
دوباره به سمت نیمکت دیگه اي رفتیم و نشستیم .
ولی اینبار هر دو بیش از اندازه مصمم بودیم و محکم.
محکم براي ایستادن روي حرفامون .
خیلی جدي شروع کرد به گفتن .
و لحنش باعث شد خوب گوش
کنم .
امیرمهدي – من حرفام رو می زنم . هر جا که موافق نبودین ؛
بگین تا یه فکر دیگه بکنیم . باشه ؟
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
{محفل_زوارالـبقـیع_طــهـران} (8).mp3
4.01M
اے والامقـــــام ؛ یــا اُمالبنـیـن
عـــرضاحتــرام ؛ یــا اُمالبنـیـن
#السـݪامعلـیکیـاامالـبنـیـن✋
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
اے والامقـــــام ؛ یــا اُمالبنـیـن عـــرضاحتــرام ؛ یــا اُمالبنـیـن #السـݪامعلـیکیـاامالـبن
°🌙°
از بس امـام حسینـۍ بودی ..
کـہ بانــو این چنین فرمودے :
أولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء
کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین .. 🥺:)
#شنبـہهـاےامالـبنینۍ♥
سفرهدارهشنبههاےڪربُبلا✨
🌼⃟⃟🍃
ڪاشروزےبرسد ،کہبههـممژدهدهیم ..
یوسففـاطـمہآمـــد ، دیدے؟!
منسلامشڪردم ؛🥺
پاسخمدادامــام ، پاسخشطورۍبود
باخودمزمزمہڪردمڪــهامـــام ..
میشناسدمگراینبیسروبۍسامانرا !؟❤️🩹
وشنیدمفـــرمود :
تــوهمانۍڪه «فـــرج» میخواندۍ ((:😊
🕊°•
أللَّھُـمَ ؏َ
ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج•°🕊 °⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا #پنجصلواٺ🖐 🌾بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم #دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
Tahdir joze13.mp3
3.89M
♥️🖇
بسماللهرفقا:)
{ختمقرآنڪریم📖}
جزءسیزدهم قرآنڪریم🌱
باصداےدلنشین:استادمعتزآقایی🎙
زمان:۳۲دقیقہ🕜
[هروزیڪجزءعشق^ـ^🌸]
#التماسدعا🤲🏻
#روز_سیزدهم_مـاھ_مبـارڪ✨
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
دعــاۍِروزدوازدهـــممــاهـِمبارڪرمضـــان♥️' #درگوشۍباخــــدا✨
دعــاۍِروزسیـزدهـــممــاهـِمبارڪرمضـــان♥️'
#درگوشۍباخــــدا✨
#گزارش_تصویری📷
#شـبسیزدهم_ماهمبارڪرمضان🌙
آموزش مفاهیم قرآنی همراه با برنامه های متنوع
📆مورخ : --› ۱۴۰۳/۰۱/۰۴
🏡خانه بهداشت _قسمتخواهــران
هیئت کودڪ یاران حسین‹ع›
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad