eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
228 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
62 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
دانلود+زیارت+عاشورا+فرهمند+++متن.mp3
12.11M
🥀|روز‌پانزدهم🥀 🏝اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِالله وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم 🖤اَلْسَّلٰام عَلَى ٱلْحُسَيْـن 🖤وَ عَلىٰ عَلِیِّ بْنِ ٱلْحُسَيْـن 🖤وَ عَلىٰ اَوْلادِ ٱلْحُسَيْـن 🖤وَ عَلىٰ أصْحاٰبِ ٱلْحُسَيْـن 🏴اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ کَرْبِلٰاْ اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُود 📆 شرو؏ چلہ : یکشنبہ¹⁷'⁴'¹⁴⁰³
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 -شما توقع دارین با این همه عشق ، من ازش دست بكشم ؟ رو به روم ایستاد: _نه ما مي خوایم اگر روزی چشم باز کرد تو رو مثل قبل تو اوج ببینه نه اینکه ببینه درمونده و خسته ای از زندگي. دستش رو برای یه تاکسي بلند کرد و ماشین ایستاد . با هم به طرف ماشین رفتیم و بعد از گفتن مسیر ، سوار شدیم. بدون اینكه نگاهش کنم دستم رو گذاشتم رو دستش: -دلم نمي خواد یه لحظه هم ازش دور باشم . تا امروز فكر مي کردم من عاشق تر بودم ولي... دستم رو گرفت _بابا اعتقاد داره شما هر دوتون به یه اندازه عاشق بودین که تونستین باهم موانع رو از سر راهتون بردارین اگر یکیتون عشقش کمتر بود نمي تونستین با هم پیش برین! برگشتم و نگاهش کردم . نمي تونست چیزی غیر از این باشه .. حتماً همینجور بود. *** تو آینه ی آرایشگاه دستي به ابروهای مشكیم کشیدم . خوب شده بود از اون پری و بي حالتي در اومده بود. صورتم هم انگار داشت تازه نفس مي کشید چون تازه از شر اون پرزهای روی هم انباشته خلاص شده بود. یه لحظه یاد پویا افتادم . تو بیمارستان بهم گفته بود " صورتم شبیه قبل نیست "و تازه داشتم مي فهمیدم منظورش چي بود ! انقدر پررو بود که به این مسائل هم کار داشت. کش رو از دور موهای مشكیم باز کردم و دوباره با دست جمعشون کردم و کش رو دورش پیچیدم . از تو آیینه نگاهي به نرگس انداختم که به جای من زیر دست آرایشگر نشسته بود و دوباره به خودم خیره شدم. پوست گندمي کمي تیره م حالا روشن تر و شادتر به نظر مي رسید و حس مي کردم چشمای مشكي کشیده م با اون مژه های بلند و حالت دار برق خاصي داره . صورت بیضي شكلم رو به سمت جلو خم کردم و دستي به گونه م کشیدم. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 صورت بیضي شكلم رو به سمت جلو خم کردم و دستي به گونه م کشیدم. حس خوبي داشتم و این حس خوب رو مدیون مادر و خواهر امیرمهدی بودم که با حرفاشون عشق رو دوباره بهم تزریق کردن . به حدی دلم آرامش داشت که انگار لحظاتي رو با خود امیرمهدی گذرونده بودم! بازدم نفس عمیقي که کشیدم با صدای زنگ گوشیم به سرعت از دهنم خارج شد . به سمت کیفم رفتم و گوشیم رو بیرون آوردم. اسم پویا اخم رو مهمون صورتم کرد . کلا عین گربه ای که موهاش رو اتیش زدن تا ازش یاد مي کردم سر و کله ش پیدا مي شد. با حالت طلبكار جواب دادم. -بله ؟ صدایي غیر از صدای پویا تو گوشي پیچید: -سالم . خانوم صداقت پیشه ؟ -بله . بفرمایید! حس خوبي به صدایي که کمي برام آشنا بود نداشتم . تو ذهنم گشتم دنبال ردی از یه آشنا که خودش زودتر به حرف اومد: -محمود هستم دوست پویا. اسمش هم کافي بود تا اعصابم رو به هم بریزه . مگه مي شد نسبت به آدمي که با شهادت دروغش حقي رو پایمال کرده بود خشم نگرفت. آروم توپیدم: _برای چي به من زنگ زدی ؟ -پویا خواسته بود براش کاری انجام بدم و وقتي تموم شد به شما خبر بدم. -کار اون به من ربطي نداره. -من کاری به ربط و بي ربطش ندارم . گفت کارم تموم شد 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
🖤 ⃟🕯 حضرت‌مھدۍ ‹عج› : من از جدم‌ حسین‌ ‹علیهالسلام› غریب تر هستم‌🥺💔! ╿الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ╽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌—————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— 🌼تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا ⃣ 🌔بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📜 🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
قـــــــرارِعاشقـــــۍ♥(:
علـــۍ ! اگر نمی‌ترسـیدم امتم ، ‌مثل پیروان عیسی درباره‌ات اغراق ‌کـنند ، چـنان فضیلت‌‌هایـی از تو ‌می‌گفتم که مردم خـاکِ پا و آب ‌وضویت را برای تبـرک بردارند . بـه همین اکتفا می‌کنم که تو از ‌منی و من از تو ، تو برای من مثل ‌هارون برای موسایی با این تفاوت ‌که ‌بعد من دیگر پیامبری نخواهد بود . . - کتاب‌حیــــدر 🖤¦↫ ✨¦↫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📒 ☀️ - راسادہ‌‌نخـوان! یادبگیرآن‌راباصداۍِخــــدابخوانی.. یادٺ‌باشد؛ قـــرآن،نامہ‌ۍعــاشق‌ترین‌رفیــق‌ِتوست:)💚🕊 👤•.استاد‌شجاعی•. - ✨ 🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼