دانلود+زیارت+عاشورا+فرهمند+++متن.mp3
12.11M
🥀#چلهعاشقی|روزسیودوم🥀
🏝اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِالله
وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً
ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم
🖤اَلْسَّلٰام عَلَى ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ عَلِیِّ بْنِ ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ اَوْلادِ ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ أصْحاٰبِ ٱلْحُسَيْـن
🏴اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ کَرْبِلٰاْ
اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُود
#زیارتعاشورا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
📆 شرو؏ چلہ : یکشنبہ¹⁷'⁴'¹⁴⁰³
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-🫂🤍-
رفیــق جا نمونی...
بمونی رفیقـاٺ برن ڪربـلا💔🥺
-
#رفیقـــانــہ 🍃
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
enc_17207725248244478292739.mp3
3.01M
بہ دلــت بگــو:
میـریــم ڪربُبــلا❤️🩹((:'
پشنهــادۍ👌
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_شصت_و_نهم
این حرفا خواست خدا بود یا ضربه ی شیطان بر پیكره ی من که تازه داشت به راه خداشناسي قدم بر مي داشت ؟
آزمون بود یا بال ؟
ناخودآگاه دستام رو بالا آوردم و گرفتم جلوی چشمام . بند بندش رو از نظر گذروندم . نگاه کردم به خلقت خدا.
من ایستاده بودم بین خدا و امیرمهدی ؟ ... من حق داشتم ؟ ... اصلا ً دلم نمي خواست مانعي باشم بین دو عاشق.
به خصوص که یكي خدایي باشه که بي شك لایق ستایشه و دیگری امیرمهدی ، فرشته ی زمیني من.
سریع بلند شدم و با سرعت به طرف اتاقم رفتم . اگر قرار بود بر رفتن امیرمهدی ؟ ... زیر لب گفتم "خدایا چند ساعتي بهم وقت بده . وقت بده ازش خداحافظي کنم فقط چند ساعت . خواهش مي کنم "
صدای بلند مامان رو شنیدم:
مامان –کي بود مارال ؟
اما تمرکز من به قدری روی امیرمهدی قوی بود که نتونم اسم پویا رو به زبون بیارم . سكوت جوابم بود به سوال
مامان .
دم دست ترین مانتوم رو تنم کردم و اولین شالي که دستم بهش خورد رو برداشتم . اون لحظه اصلا ً برام مهم نبود
مانتوی آبیم رو با شال صدری رنگي مي پوشم که هیچ تناسبي بین رنگاش وجود نداره . اون لحظه فقط یه چیز مهم بود .
دیدار امیرمهدی برای آخرین بار!
با سرعت از اتاق بیرون اومدم . مامان که تازه از اتاقش بیرون اومده بود با تعجب نگاهم کرد و پرسید:
مامان –کجا مارال ؟ کي بود زنگ زد ؟
با عجله به سمت در دویدم و حین پوشیدن کفشام گفتم:
من_ –مي رم بیمارستان . حالم خوب نیست.
مامان –مگه نمیای خونه ی عزیز ؟
در حالي که در رو باز مي کردم با صادقانه ترین لحن گفتم:
من –نمي دونم !
مسافت خونه تا بیمارستان فقط یه چیزی تو سرم زنگ مي خورد .. اینكه حق ندارم زنجیری باشم به دست و پای
امیرمهدی.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_هفتاد
مسافت خونه تا بیمارستان فقط یه چیزی تو سرم زنگ مي خورد .. اینكه حق ندارم زنجیری باشم به دست و پای امیرمهدی.
دردناك ترین زمان تو زندگیم داشت رقم ميخورد . پنجه های تلخ احساس قلبم رو فشار مي داد و نفسم لایه لایه شده بود.
کار خاصي که مي خواستم انجام بدم در حال شكل گیری بود . بزرگترین تصمیم زندگیم ! رها کردن امیرمهدی از
قید و بندی که براش تنیده بودم.
روز تولد من مي تونست آغاز دوباره ای باشه برای امیرمهدی . تولد من با تولد امیرمهدی در دنیایي دیگه همگام مي شد . مي دونستم که از این کارم خوشحال مي شه.
به حرف مامان رسیدم . ایثار عاشقانه ! .... شادی معشوق.....
دستام رو دو طرف سرم قفل کردم . دلم به طرز ناجوری مي گفت تن نده به رفتنش . که بي امیرمهدی تپیدن
مشكله و من با سماجت بهش مي توپیدم "که من در برابر خواست خدا باید چیكار کنم ؟
وارد بخش شدم و یه راست رفتم سراغ پرستاری که داشت با تلفن حرف مي زد .
بدون اینكه تلفن رو قطع کنه
نگاهم کرد .
ملتمسانه گفتم:
من –مي تونم برم اتاق شوهرم ؟ خواهش مي کنم ! زود میام بیرون .
جواب کسي که پشت خط بود رو داد و همونجور سری برام
تكون داد به علامت مثبت . انگار حرفش و شخص پشت خط انقدری مهم بود که نخواد با سر و کله زدن با من به خاطر بي وقت رفتنم ، وقتش رو هدر بده و زماني رو
برای حرف زدن از دست بده.
با تكون سرش سریع به سمت اتاق پرواز کردم . با عجله در رو باز کردم و وارد شدم . خط نگاهم رو بیني ش به انتها رسید
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
❤️🩹 ⃟✨
وَقتی مۍگوَیم مَن لی غَیرُکْ
یَعنی بُریدِهاَم اَز این دُنیــاۍ بی اَرزِشْ
اَز این دُنیــاۍ بی مَـہـدۍ🥺...
╿الّلهُــــــمَّعَجِّــــــللِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــــــرَجْ╽
—————— ⋅ 𔘓 ⋅ ——————
🌼تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا
#پنجصلواٺ5⃣
🌔بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم
#دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ📜
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
-
سزاوار است کسانی که از ایران
برای #اربعین مشرف میشوند،
به نیابت امام هشتم بروند.
و کسانی که از بلاد دیگر به آن حرم
شرفیاب میشوند، به نیابت سائر
معصومین علیهمالسلام مشرف شوند.
و در این سفر پر برکت چون نائب
آن مقام رفیع هستند،نظر عنایت
حضرت سیدالشهداء علیهالسلام
به آن نائبان به رعایت منوب عنه آنان
موجب سعادت دنیا و عقبی است..!
•آیـتﷲوحیدخراسانی•
-
💛¦↫#السلامعلیکیاعلۍابنموسۍالرضآ
🕊¦↫#چهارشنبـههاےامــامرضایـۍ
◖✨♥️◗
اربعیـننزدیـکـہوآشــوبـمم ) :
میشـهآقــابزنــۍامضـامو؟!🥺
‹♥⇢روزشمـــاراربعیـــن¹⁸›
‹✨⇢#شبتــونڪربـݪایــۍ›
نَشَـوَد صُبـح اَگَـر عَـرضِ اِرادَت نَکُنَم؛
نـٰامِ زیبـٰاےِ تـورا صُبـح تِـلآوَت نَکُنَم:))!
‹🍃⇢#اَلسَـݪامُعَلَیڪَیـٰابقیَةاللّٰھِفِۍارضِہ›
‹🖤⇢#اَلسَـݪامُعَلَیڪَیـٰاابــٰاعبـداللـہ ›