⤜🖤,☕️⤛
#مسابقه | #فـرخـوانچـاۍِروضــه
📋↜شـرکـتکننــدهشمــاره⇠۲۰
👤↜〖خـانـممرضیـهصنعتی〗
📌↜در محــور⇠شعـــر
✅علاقه مندان میتوانند جهت کسب اطلاعات بیشتر و شرکت در مسابقه به آیدے⇠@Admin_resane_dokhtarane
مراجعہ نمایند.
🖇#اربعیــنحسیـنـۍ آخـرینمهلتارسـال آثـار میباشد.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
#کانونسیداحمدخمینی_واحدخواهران
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
┅┄ ❥❥🍃
فیالواقع خداوند؛
اِند لطافت، اِند بخشش
اِند بیخیالشدن، اِند چشمپوشی
و اند رفاقت است.
رفیق خوب و با مرام همه چیزش را
پای #رفاقت میگذارد....
‹✨⇢#درگوشـۍباخــــــدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هذایومالجمعہ°🌻°
-
بهم گفت :
مـا لیاقت داریم ڪه جزو ۳۱۳ نفر باشیم؟
لبخند تلخی زدم و با شرمندگی گفتم :
بیا بشین گریه کنیم
ما جزو ۳۰ میلیون زائر ڪربلا هم نیستیم...🥺💔
-
🌼|↫#جمــعــہهــاےدلتـنگـۍ
🤍|↫ #اللهمعجݪلولیڪالفرج
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
گوش بِدیم:)؟ #متفاوت ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
_
یا طبیب من لا طبیب له!
حال دنیا خوب نیست.. رحمی کن و آن طبیـب روح و جسـم را به ما برگــردان🤍((:
روز پزشک🩺✨
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
˚.#بکگراند 📘 »
گوشیت ُخوشگلڪنرفیــق: )!☁️`💙
#یڪبــــرگازکتــــاب📒
شما تنها کسی هستید که می توانید مسیر زندگی تان را تغییر دهید. هیچ کس نمی تواند این کار را برای شما انجام دهد.
دیگران می توانند بارها و بارها به شما بگویند که در مسیری نادرست قرار گرفته اید، اما تا زمانی که خودتان آن را نبینید و تا زمانی که از "تکرار مکررات" خسته نشوید،
تغییری به وجود نخواهد آمد.!!
📓کتاب: سوالهای درست
🖋️#دبی_فورد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زیباییهایخلقت😍
-
اينجا يكى از معروف ترين آتشكدههاى عصر باستان يعنى آتشكده آذرگشنسب يا همان تخت سليمان است با قدمت بيش از سه هزار سال و منتسب به زادگاه زرتشت .
در همه ادوار ماد، هخامنشى ، اشكانى و ساسانى مقدس بوده است ليكن اوج شكوهش را در دوره ساسانيان ميبينيم آنجا كه بهرام گور ( بهرام پنجم) اقدام به بازسازى آن كرد و خسرو انوشيروان ( خسرو اول) آن را به اوج عظمت و شهرت رسانيد.
جايگاه معنوى تخت سليمان تا بدانجاست كه پادشاهان ساسانى براى تاج گذارى و مراسمات آيينى بعضا با پاى پياده خود را به اين آتشكده ميرساندند👌🏻
-
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
#حالخوب☺️
یک روزهایی هست حالت بی دلیل خوب است
یک جوری که انگار خدا دستت را می گیرد مقابل غم ها
و میگوید " امروز بنده ام باید خوشحال باشد سراغش نیایید "
و تو هی ذوق میکنی از خوشی های کوچک زندگی ات
از اتفاقاتی که انتظارش را نداری و میشود
من ،هر روزی را که بی انتظار از مردم و شاکر از خدا چشم گشودم حالم خوب بود
خوب که می گویم
نه اینکه به تمام آرزوهایم رسیده باشم ها ! نه
خوب یعنی خدا را رأس آرزوهایم قرار دادم
و همه چیز را به خودش سپردم🫂✨.
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
51.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان جوان لااُبلای که در مسیر اربعین آمد.
• استاد پناهیان •
Ahdema_Arbaeen_Ataei 2.mp3
7.45M
اللهمبارڪلمولاناصاحبالزمـان🤍:)
حاج#حسن_عطایی
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
بہقولِشهریــار:
یادَت نروَد،بهمردمِایندنیا
دَریابدهی،کویرپَسمیگیرى:)🌊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمترکسیعمقاینشعررومیفهمه):💔
#اندکی_تأمل❕
_ _ _ ___
- ✅#معرفۍکتــاب
-📗#یادتباشد
🪧مشخصات کتاب:
انتشارات: نشر شهید کاظمی
نوع: دستهبندی۳
خاطرات
سال انتشار۱۳۹۷
تعداد صفحهها: ۳۲۸ صفحه
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
_ _ _ ___ - ✅#معرفۍکتــاب -📗#یادتباشد 🪧مشخصات کتاب: انتشارات: نشر شهید کاظمی نوع: دستهبندی۳ خاطر
📝مــعــــرفـــــی:
کتاب یادت باشد نوشتهی محمدرسول ملاحسنی کتابی درباره زندگی شهید مدافع ۲۶ ساله حرم، شهید حمید سیاهکلی مرادی به روایت همسر ۲۲سالهاش، فرزانه سیاهکلی مرادی است. این رمان را نشر شهید کاظمی منتشر کرده و میتوانید آن را در طاقچه خرید و دانلود کنید.
📖دربـارهڪتـــاب:
کتاب یادت باشد کتابی زیبا دربارهی زندگی یکی از شهیدان مدافع حرم، حمید سیاهکلی مرادی است که در ۲۶سالگی شهید شد. همسر او، فرزانه سیاهکلی مرادی روایتی جذاب و خواندنی از زندگیشان ارائه داده است. فرزانه کتاب را از کمی پیش از آغاز زندگی مشترکشان نوشته است. یعنی زمانی که برای کنکور درس میخوانده و اصلا به فکر ازدواج کردن با هیچکس نبوده است. اما ماجراهای جالب خواستگاری حمید و فرزانه و اتفاقات بعد از آن است که دل فرزانه را میبرد و جواب مثبتش را اعلام میکند. محمدرسول ملاحسنی تمام خاطرات، اتفاقات و بینش آنها در یک کتاب گردآوری کرده است و نام آن را یادت باشد، گذاشته است.
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
_ _ _ ___ - ✅#معرفۍکتــاب -📗#یادتباشد 🪧مشخصات کتاب: انتشارات: نشر شهید کاظمی نوع: دستهبندی۳ خاطر
💢این کتاب هماکنون در کتابخانه ولیعصـر 'عج' محمدآبادمرکزی موجود میباشد و #خادم_کتاب خواندن این رمان دلنشین را بسیار توصیه میکند.😍👌
-کتابخانه ولیعصر ‹عج› محمدآبــاد
📆روزهــای جمعــــه
🕰ســاعـت ۹ تا ۱۱
در خدمت دختــر خانمهـای دوستدار کتاب و کتابخوانی میباشد.
#کانونسیداحمدخمینی_واحدخواهران
#کتابخانه_حضرتولیعصر_عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شگفتیهایجهان🪐
-
درخشش چشمنواز شهابها در شبهای بارش شهابی پرساوشی برفراز کوهستان سبلان🤩
-
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_یازده
اون لحظه مي دونستم باید خودم به تنهایي پوشكش رو عوض کنم اما انگار کسي در درونم سوال مي کرد "چطوری ؟ "
بوی بد حالم رو لحظه به لحظه بدتر مي کرد به خصوص که مي دونستم این بو از چیه ... و این ، شدت تهوعم رو
بیشتر مي کرد.
چند قدم به عقب برداشتم تا شاید هوای بیرون از اتاق
حال بدم رو تغییر بده.
نگاه به چشمای بازش انداختم ، به صورت بيحالش ، به
دست و پای بي حسش.
تو اون وضع بیشتر از هر زمان دیگه ای به کمك نیاز داشت .
برگشتم تا برم و پدرش رو بیدار کنم ، اما ایستادم.
اون بنده ی خدا تازه خوابیده بود . خدا رو خوش نمي اومد برگشتم به سمت امیرمهدی .
بي شك اگر جلو مي رفتم هر
چي سر شب خورده بودم رو بالا مي آوردم.
دست گذاشتم روی گودی گردنم.
نگاهم به سمت پایین بدنش کشیده شد . زیرانداز زیرش رنگي شده بود.
با درموندگي چشمام رو بستم . محتویات پوشكش پس
داده بود به زیرانداز.
کنار دیوار سُر خوردم و رو زمین نشستم.
وای وای گویان بغض کردم.
عجیب وضع بغرنجي برای من بود .
برای من نازك نارنجي .
برای مارالي که تو خونه ی پدرش تنها کاری که مي کرد
شستن ظروف و جارو کردن بود ، و تازه برای همون هم کلي منت مي ذاشت.
وضع بدی بود برای امیرمهدی اگر یه روز ميفهمید ...
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_دوازده
کمي فكر کردم . چاره ی دیگه ای نداشتم . یا باید خودم تمیزش مي کردم و یا مي رفتم سراغ پدرش .
و با توجه
به اینكه اصلا ً دلم نمي اومد پدرش رو بیدار کنم پس باید خودم دست به کار مي شدم.
دست به دیوار گرفتم و رو به آسمون گفتم "خدایا کمكم کن "
باز هم جلوی بیني م رو با یه روسری بستم و به طرفش رفتم .
هر لحظه تأخیر تو عوض کردنش باعث ميشد که پوستش بسوزه و مستعد زخم بشه .
و این نهایت عذاب هم برای امیرمهدی بود و هم من.
دستكش دستم کردم . پوشك تمیز آوردم . دستمال مرطوب و کیسه ای مشكي ، و زیراندازی جدید.
***
جندبار چشمام رو باز بسته کردم و نگاهي دوباره به محتوی داخل قابلمه ی روی گاز انداختم . وقتي مطمئن شدم
همه ی سبزیجات لازم رو داخل سوپ امیرمهدی ریختم درش رو گذاشتم.
دستي به چشم هام کشیدم . هنوز سوزش داشت . با اینكه چندبار با آب سرد چشمام رو شستم هنوز مي سوخت
و این سوزش نتیجه ی گریه های بعد از تمیز کردن امیرمهدی بود.
نفس عمیقي کشیدم و سعي کردم ذهنم رو به سمت دیگه ای سوق بدم . هنوز هم از فكر کردن بهش بغضم ميگرفت.
روزی که قبول کردم تموم مدت تا خوب شدن امیرمهدی کنارش بمونم باید به این روزها هم فكر مي کردم ، خوب شدن امیرمهدی با این همه سختي همراه بود و من قول
داده بودم تحمل کنم .
قول داده بودم صبورانه و محكم
ایستادگي کنم ؛ که اگر پاداشش خوب شدن امیرمهدی بود
ارزشش رو داشت
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🩹 ⃟🪔
زائــــر غائـب اربعیـــــن؛
بہ کــــدام حـــرم زائرۍ🥺؟!
╿الّلهُــــــمَّعَجِّــــــللِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــــــرَجْ╽
—————— ⋅ 𔘓 ⋅ ——————
🌼تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا
#پنجصلواٺ5⃣
🌔بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم
#دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ📜
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
◖✨♥️◗
إن ذُكِر الخيرُ في العَالَمِين؛
أوّله حُسين، آخره حُسين، وأصلهُ حُسين🫂 ((( :
‹♥⇢روزشمـــاراربعیـــن²›
‹✨⇢#شبتــونڪربـݪایــۍ›
نَشَـوَد صُبـح اَگَـر عَـرضِ اِرادَت نَکُنَم؛
نـٰامِ زیبـٰاےِ تـورا صُبـح تِـلآوَت نَکُنَم:))!
‹🍃⇢#اَلسَـݪامُعَلَیڪَیـٰابقیَةاللّٰھِفِۍارضِہ›
‹🖤⇢#اَلسَـݪامُعَلَیڪَیـٰاابــٰاعبـداللـہ ›