eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
228 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
61 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇 خدا میگه اینجوری حرف بزن:😍 🥥همیشه راستگو باش. آل عمران/۱۷ ☁️با آرامش و نرمی حرف بزن. طه/۴۴ 🥥ازحرف هاۍبیهوده دوری کن. مؤمنون/۳ ☁️با زبان خوش سخن بگو. بقره/۸۳ 🥥حرف‌های نیکو ومنطقی بزنی. اِسراء/۵۳ ☁️پرخاش نکن. اِسراء/۲۳ چقدر شبیه این آیه‌ها هستیم؟!(:🤕 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
حاج‌آقا! ماه رمضان می‌شه مسافرت کرد؟ اون‌وقت حكم روزه‌مون چی می‌شه؟ 📚 آیات عظام رهبری، مکارم، سیستانی، وحید، نوری: مسافرت در ماه رمضان اشكال نداره؛ اما اگه براى فرار از روزه است، قبل از 23 رمضان بهتره انجام نشه. 👈 به هر حال، اگه مسافرت رفتین، نمی‌تونین روزه بگیرین؛ مگه اینکه: 1️⃣ جوری راه بیفتین که تا قبل از اذان ظهر به «وطن‌» یا «جایی که نیت موندن ده روز دارین» برسین. 2️⃣ بعد از اذان ظهر راه بیفتین و تا قبل از ظهر فردا به «وطن‌» یا «جایی که نیت موندن ده روز دارین» برسین. 3️⃣ جایی که هستین، اگه وطنتون نیست، قصد موندن ده روز کنین. ⭕️ نکته: از مراجع بالا، مقام معظم رهبری می‌گن فقط درصورتی‌که از شب قبل تصمیم به سفر گرفته باشین، فرداش می‌تونین روزه رو افطار کنین؛ اما اگه صبح تصمیم گرفتین که برین سفر، بنابراحتیاط واجب باید اون روز رو تا اذان مغرب روزه باشین و بعداً قضاش رو هم بگیرین. ⭕️ نکته: احتیاط واجب، یعنی توی این مسئله می‌تونیم به نظر مرجع اعلم بعد از مرجع خودمون عمل کنیم که فتوای قطعی داره. 🔺 توضيح‌المسائل مراجع، م۱۷۱۵و ۱۷۰ و احکام مسافر؛ العروة‌الوثقى، فصل۷۶، م۲۵؛ همان، فصل۱۰، م۵؛ ویکی شیعه. 🌙 ⬅️ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«امیرالمومنین‌علیـه‌السـلام» روزه قلب بهتراز روزه زبــان است و روزه زبـان بهتراز روزه شڪم است👌😊 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ویدیو وایرال شده از همخوانى زیبای اسماءالحسنى توسط نقاش‌ها حین کار در لحظه افطار😍👌 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
دعـــای افطـــــار
دعای مجیر در ایام البیض یادت نره بخونی 🌱 هر کس دعای‌مجیر را در «ایام البیض» ( ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ ماه رمضان ) بخواند هر چند به عدد دانه‌هاى باران و برگ‌هاى درختان و ریگ‌هاى بیابان باشد! آمرزیده میشود. التمـــاس‌دعـــــا🤲 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
دعاء المجیر.pdf
237K
💠 - pdf 👈سفارش شده در روزهای ۱۳ و ۱۴و ۱۵ ماه رمضان ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
اعمال دیگر ایام البیض
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 . با محرم شدن این همه دوري دیگه وجود نداشت . این همه کنترل نگاه ، این همه سردي دستاي من و له له زدن براي یه نفس ؛ داشتن ذره اي از هرم گرماي دستاش . برام مثل خواب بود محرم بودن با امیرمهدي . محرمیتی که دل هر دومون قبولش داشت و بی تابش بود . محرمیتی که با رضایت خونواده هامون بود . محرمیتی که نشون دهنده ي تعلق ما به هم بود نه از سر اجبار وبراي زنده موندن . مثل محرمیتمون تو کوه . اون لحظه براي من بهترین چیز ، محرم بودن با مردي بود که از مهرش لبریز بودم . چقدر براي این لحظه ها من دعا کرده بودم . چقدر حسرت داشتن چنین روزایی رو خورده بودم . چقدر دل بریده بودم و چقدر با امید دل بسته بودم ! و نمی دونستم محرم بودن با امیرمهدي یعنی چی ، که اگر میدونستم ؛ یه لحظه رو هم از دست نمی دادم . قدمی جلو رفتم . و حرف دلم رو زدم . من – چرا انقدر دیر ؟ چنان با حسرت گفتم که براي لحظه اي ، باز هم نسیم نگاهش ؛ گذرا ، صورتم رو نوازش کرد . نفس عمیقش رو آروم و با طمأنینه بیرون داد . امیرمهدي – این هفته که شهادته و شباي احیا . هفته ي دیگه هم من تو بانک خیلی سرم شلوغه و نمی تونم با خیال راحت به این مراسما برسم . روز عید هم اسباب کشی داریم . می مونه براي بعد از اسباب کشی . متعجب پرسیدم . من – اسباب کشی ؟ سري تکون داد و لبخندي زد . امیرمهدي – خونه رو فروختیم . من – چرا ؟ بعد از مکث چند ثانیه اي جواب داد . امیرمهدي – وام گرفته بودم که اگر بشه با فروش ماشینم و یه مقدار پولی که دارم یه خونه ي نقلی بخرم که بابا پیشنهاد دادن با فروش خونه و گذاشتن همون وام ، یه خونه ي دو طبقه بخریم که طبقه ي دومش مال ما باشه . اینجوري دیگه ماشین رو نمی فروشم . و با پولی که دارم می تونیم یه عروسی جمع و جور بگیریم . با تردید پرسید . امیرمهدي – مشکلی که ندارین با این جور عروسی و زندگی کنار مادر شوهر و پدر شوهر ؟ نمی دونست که جهنمم با حضورش براي من بهشته و پر از دلخوشی . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 . امیرمهدي – مشکلی که ندارین با این جور عروسی و زندگی کنار مادر شوهر و پدر شوهر ؟ نمی دونست که جهنمم با حضورش براي من بهشته و پر از دلخوشی . نمی دونست که من به خاطرش حاضرم هر چیزي رو تحمل کنم . نمی دونست من رو چنان بنده ي محبتش کرده که حاضر نیستم این بندگی رو رها کنم . نمی دونست که این سوال رو پرسید . قدمی به طرفش برداشتم . براي قرص شدن دلش با اطمینان گفتم . من – با تو حاضرم ته دنیا هم زندگی کنم . گاهی وقتا واژه ها هم کم هستن براي بیان احساسات آدم . حتی اگر دست و پا و نگاه آدم هم بیان کمک ، بازهم حق مطلب ادا نمی شه گاهی باید با زبونی غیر از زبون واژه ها حرف زد . گاهی باید به جاي حرف زدن ، عمل کرد . و من به خودم قول دادم عمل کنم به چیزي که گفتم ، به چیزي که تو اندیشه م جولان می داد . حتی اگر سخت بود ، و گاهی خارج از حد توانم . شاید اینجوري می تونستم جواب این همه خوبی امیرمهدي رو بدم . اما حرفی که زد باعث شد بفهمم ، هر کاري هم بکنم باز هم چند پله ازش عقب ترم . لبخندي زد و گفت . امیرمهدي – ممنونم بابت این همه خوبی . و من رو گذاشت تو بهت اینکه اگر من خوب بودم پس امیرمهدي چی بود ؟ حیف نبود اگر به خودم لقب خوب بودن رو می دادم ؟ قطعا بی انصافی بود وقتی کسی مثل امیرمهدي تو دنیا وجود داشت ، آدماي دیگه " خوب بودن " رو دنبال خودشون یدك میکشیدن . کاش خدا آدمایی مثل امیرمهدي رو از ادماي دیگه جدا و بالا ي تپه اي قرار می داد ، و خوبیشون رو براي همه عیان می کرد تا ادماي دیگه یاد بگیرن خوب بودن رو . اروم من رو از دنیاي تفکر جدا کرد . امیرمهدي – حالا حرف بزنیم ؟ چشم رو هم گذاشتم . من – بزنیم . دوباره به سمت نیمکت دیگه اي رفتیم و نشستیم . ولی اینبار هر دو بیش از اندازه مصمم بودیم و محکم. محکم براي ایستادن روي حرفامون . خیلی جدي شروع کرد به گفتن . و لحنش باعث شد خوب گوش کنم . امیرمهدي – من حرفام رو می زنم . هر جا که موافق نبودین ؛ بگین تا یه فکر دیگه بکنیم . باشه ؟ 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
{محفل_زوارالـبقـیع_طــهـران} (8).mp3
4.01M
اے والامقـــــام ؛ یــا اُم‌البنـیـن عـــرض‌احتــرام ؛ یــا اُم‌البنـیـن ✋ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad