فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این به درد تویی میخوره که باید هدیه بدی🎁
اونم با یه لیوان یکبارمصرف🧋
توی یه چشم به هم زدن🕰
#زنگ_هنر
#دُرِّناب
#دختران_راهبر_نسل_آینده_ساز_بافق
꧁ღ༺ꕥ دُرِّناب ꕥ ༻ღ꧂
🇮🇷 @dokhtarane_bafghi🇮🇷
#قرار
اگه کارات جور نمیشه😢
مدام برات مشکل پیش میاد 🧑🦯
تو گوگل و این طرف و اون طرف دنبال
ذکر و چله های متفاوت نباش ❌
روی بهتر کردن نمازت تمرکز کن 🌿🙂
#تلنگر
#دُرِّناب✨
🖤꧁ღ༺ꕥ دُرِّناب ꕥ ༻ღ꧂🖤
☘️🇮🇷 @dokhtarane_bafghi🇮🇷🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معجزه_کلمات
همونطور که از بقیه انتظار داریم
باهامون درست رفتار کنن خودمون
هم باید حواسمون به حرفایی که به
بقیه میزنیم باشه🙂💕
#حال_خوب
#دُرِّناب
꧁ღ༺ꕥ دُرِّناب ꕥ ༻ღ꧂
🇮🇷 @dokhtarane_bafghi🇮🇷
32.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دوتا #ادمین_نوجوان کانال چالشی رو در مسیر پیاده روی جاماندگان #اربعین بافق انجام دادن و برامون کلیپش رو آماده کردند💛
اونا نامه مردم کوفه به امام زمانشان (امام حسین ع) رو به دختران نوجوان دادن که بخونن... یه نامه پر از شعار و ادعا...❤️🩹
بعد ازشون خواستن که حالا اونا به امامشون نامه بنویسند...💌
🌱حالا من ازت می خوام دلنوشته ات رو به امام زمانت بنویسی و برامون بفرستی ✨💚
یه #عهدنامه واقعی که قراره پاش وایسی نه شعار و ادعای توخالی💌
منتظر دلنوشته های قشنگت هستم ✨
📬@dorrenab_admin
اگر دوست داری ناشناس باشی👇
https://6w9.ir/Harf_9716766
#امام_زمان (عج)
#چالش
#دُرِّناب
🖤꧁ღ༺ꕥ دُرِّناب ꕥ ༻ღ꧂🖤
☘️🇮🇷 @dokhtarane_bafghi🇮🇷🍀
سلام و شب بخیر دوستان قشنگم انشاءالله در مسابقات و چالش ها شرکت کنید بزودی برگزیدگان معرفی میشن🥰
✅تعداد بازدید کلیپ های پویش ساعت ۰۰:۰۰ ثبت میشه ✅
دُرِّناب 🌱 دختران راهبر نسل آینده ساز بافق
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁 قسمت342 باصدای برخورد لیوان بامیز، سرم رابلندکردم و با
┅─═◈═─┅┄𑁍┄┅─═◈═┄┅─ ٖؒ﷽🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁
قسمت343
نفسش را بیرون داد.
–مثل این که یه چیزیم بدهکار شدم. میتونستی همون روز جوابم رو بدی و قانعم کنی و تمومش کنی. بغض کردم.
–معلومه که بدهکاری، قضاوت کردی بدهکاری، با قضاوتت عصبیم کردی بدهکاری، برای کسی که توی ذهن خودش قضاوت می کنه چه جوابی باید داد. نمیخوام دیگه درمورد این چیزها حرف بزنیم. واقعا از عذاب دادن من لذت می بری؟ اگه دلت رو زدم بیتعارف بگو، چرابهانه میگیری؟ اون روز گفتی نگاهم رو میشناسی، میخوام بهت بگم، نه نگاهم رو میشناسی نه خودم رو. حرفهات توهین بزرگی بود. به خاطر توهین و تهمتت نمیبخشمت. نشستی جای خدا قضاوت میکنی. چرا فکر میکنی با این کارت به من لطف میکنی؟ من خودم بهتر از هر کسی میتونم برای زندگیم تصمیم بگیرم. بعد همانطور که به طرف کیفم میرفتم تا از روی میز بردارم ادامه دادم:
–نمیدونم چرا همه از صبوری من سواستفاده میکنن. چرا فکر نمیکنن منم ناراحت میشم و از کاراشون دلم میشکنه. به روبرویش رسیدم. اشکم جاری شد خواستم از در بگذرم که بازویم را گرفت.
–با چشمهای به خون نشسته نگاهم کرد. نگذاشتم حرفی بزند.
با گریه گفتم:
–فکر میکردم تو با بقیه فرق داری، همین فرقت من رو به طرفت کشید. فکر میکردم برای نظر دیگران ارزش قائلی. ولی انگار اشتباه کردم. روز خواستگاری یادته؟ گفتی سعی میکنی همیشه از روی انصاف رفتار کنی؟ انصافت این بود؟ می خواست حرفی بزند، ولی من دیگر نماندم. بازویم را از دستش کشیدم و به دو خودم را به آسانسور رساندم.
به خیابان که رسیدم بادیدن اولین ماشین سوارشدم. دیگر برایم مهم نبود تاکسی نیست. فقط میخواستم از آنجا دور شوم.
بعد ازچند دقیقه شمارهاش روی گوشی ام افتاد. شمارهی کسی بود که دلم را مانند یک گل پژمرده و بی رمق پرستاری کرد. آب داد. نور تاباند. دورش راحصارکشید تا آسیب نبیند. حالا که شکوفا شده حصارها را برداشته و می گوید برو.
چگونه بروم دل من درخاک سرزمین قلبت کیلومترها ریشه دوانده است. باید مرا از ریشه بزنی. میتوانی؟
نفس عمیقی کشیدم تا سدی شود برای مهاراسترسی که کمکم به تمام بدنم تزریق میشد.
–الو..
تارهای صوتیاش رعشه به جانم انداخت.
–راحیل کجایی؟
آب دهانم راقورت دادم و آرام گفتم:
–تو ماشینم. دارم میرم خونه.
مکثی کرد بعد با صدایی که سعی درکنترلش داشت پرسید:
–دلت نخواست با من بری؟ یعنی از اون راننده هم برات غریبهترم؟
کمی منعطف تر شده بود. آنقدرکه توانستم راحتتر حرفم را بزنم.
–اونقدر از دستت دلخورم که نتونستم.
–راحیل باید با هم حرف بزنیم.
–حرف بزنیم که دوباره یه سری حرفهای بی ربط بشنوم. برای این که بغضم جلوی راننده رها نشود گوشی راقطع کردم و روی سکوت گذاشتم.
راننده مدام نگاهش را به آینه و خیابان پاس می داد. بدبختانه آینهاش روی صورت من تنظیم شده بود.
برای رهایی از نگاههایش که معذبم می کرد، ترجیح دادم مثل همیشه با مترو بروم.
–آقا میشه همین ایستگاه مترو نگه دارید؟
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁