دُرِّناب 🌱 دختران راهبر نسل آینده ساز بافق
.
1️⃣یکم پیاده روی کن،یا برو کوه
تو سکوت و آرامش قدم بزن🚶♀️
تا ذهنت آروم شه و انرژیشو بازیابی کنه
دُرِّناب 🌱 دختران راهبر نسل آینده ساز بافق
.
2️⃣اگه گل و گیاه تو خونتون داری
برو کنارشون بهشون آب بده،
برگاشونو پاک کن و
باهاشون صحبت کن.
گل وگیاه انرژی خوبی بهت میدن🌱
دُرِّناب 🌱 دختران راهبر نسل آینده ساز بافق
.
3️⃣با دوستات صحبت کن
با پدر ومادرت،خواهر و برادرت
معاشرت بابقیه و شوخی باهاشون
میتونه سرحالت کنه😘
دُرِّناب 🌱 دختران راهبر نسل آینده ساز بافق
.
4️⃣نور و صداهای اطرافتو مدیریت کن
و یکم استراحت کن
نور خونه رو یکم کمتر کن و سعی کن
آرامش و سکوت برقرار باشه 🛏
دُرِّناب 🌱 دختران راهبر نسل آینده ساز بافق
.
5️⃣کارایی که بهت آرامش میده
انجام بده
شاید یه موزیک بی کلام،
شاید غذا پختن و..
به نظرم نماز و دعا آرومت میکنه
امتحانش کن🥰👌
#اطلاعیه
قرار بهشتی❤️
📌 دخترای ۱۲ تا ۱۸ ساله بافقی؛
قرارهفتگی مون روکه یادتون نرفته
همراه با مراسم وفات حضرت معصومه (س)
⏰ چهارشنبه،بیست وپنجم مهرماه همراه با نماز مغرب وعشاء
📮 انتهای بلوار مسجد جامع، میدان امام حسین علیهالسلام، حسینیه سر استخر
منتظرتون هستیمااا
#قرار_هفتگی
#بهشت_در_همین_حوالی_ست
🔰 وارد #بهشت شوید:
🆔 @heiat_behesht_bafgh
⛹️♀️▣⃢ 🎯 ჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
بازهم دورهمی، بازهم از نوع جذاب🥳
«در نوزدهمین دورهــمی دُرِّنــــاب
و
به مناسبت روز تربیت بدنی و ورزش»
🎯 شما دعوتید به مسابقات ورزشـــی پر هیجان و البته پر جایزه 🤩
🏢 مکان: سالن ورزشی حوزه فاطمه الزهرا (س)
(میدان چهارده معصوم، کوچه شهید فهیمی)
⌛زمان : پنج شنبه ۲۶ مهر ساعت ۹ صبح
❌با توجه به محدودیت ظرفیت
جهت ثبت نام مشخصات خود را به آی دی زیر ارسال نمایید👇
🆔@bano_saideh
منتظرتون هستیم🌹🌹🌹
#دورهمی
#مسابقه_ورزشی
#دُرِّناب_ویژه_دختران_نوجوان
🩷꧁ღ༺ꕥ دُرِّناب ꕥ ༻ღ꧂🩷
🇮🇷 @dokhtarane_bafghi 🇮🇷
┄┅─═◈═┄┅─ ٖؒ
#من_و_آقای_همسایه
صفحه 81
رفتم حمام و شیر آب را باز کردم چشمهایم را بستم و صورتم را بردم
زیر آبشار دوش
قطره های آب با فشار به صورتم میخوردند صورتم چرب بود. صابون را برداشتم و کف دستم مالیدم لیزی صابون بامزه بود. صابون از دستم لیز خورد و افتاد .زمین بیخیالش شدم کف دستهایم را مالیدم به صورتم و گرفتم زیر دوش کف را شستم حالا فشار قطره های آب را بیشتر حس میکردم فشار ،آب کف و چربیهای روی صورتم را
میشست و میبرد
فشار آب را بیشتر کردم صورتم را بازهم مالیدم و هر بار با فشاری بیشتر انگار همه خستگیهای امروزم روی صورتم تلنبار شده بود بعد صورتم را مثل آفتاب گردانی که رو به خورشید باشد گرفتم سمت آبشار آبی که از دوش میریخت حالا قطره های آب را حس میکردم دقیقاً میفهمیدم که کدام قطره دارد به گوشه چشمهایم میخورد دوست داشتم یک بار دیگر صورتم را بشورم انگار هنوز خستگیهایی لابه لای پوست و گوشت صورتم باقی مانده بود دوست داشتم صورتم را مثل رختی که میشورند و میفشارند بچلانم تا هرچه خستگی در آن تلنبار شده بریزد .بیرون خستگی مثل چرک لباس ،بود باید شسته میشد و میرفت روحم خسته بود باید یک حالی بهش میدادم وقتی رفتم سراغ موهایم دیدم کلی خستگی هم آنجا تلنبار شده .است آنها را هم شستم
حسابی خودم را شستم اما هنوز دلم پر از آشوب بود. ای کاش میشد قلبم را از سینه دربیاورم و خوب بشورمش دلم هری میریخت پایین جلوی دلم را گرفتم نکند با این آب ،دوش راهی چاه شود. هنوز به این
دل نیاز داشتم.
به آینه کوچک حمام نگاه کردم تصویر مه گرفته ای از من نشانم می داد دست کشیدم روی اینه و بخار را از رویش کنار زدم خودم را