eitaa logo
دُرِّناب 🌱 دختران راهبر نسل آینده ساز بافق
568 دنبال‌کننده
942 عکس
556 ویدیو
26 فایل
هو الخالق☘ این کانال ویژه نوجوانان دختر تشکیل شده با مطالب جذاب،رمان شبانه✨ با کلی مسابقه 🌸 و اردوها و دورهمی های پر خاطره 😍 👩‍💻ارتباط با ادمین ها مشاور فردی @Ftmh_ns98 نظرات و پیشنهادات @ahafezi @dorrenab_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝🌱☕ 📖 👩‍💻 من یک مادربزرگ هستم. اولین روز دهه فجر بود و بچه‌هایم به خانه‌ام آمده بودند. بعد از پذیرایی و ناهار 🍽️، یکی از نوه‌هایم از من درباره ورود امام به کشور پرسید. به یاد خاطرات گذشته افتادم: صبح بود و از خواب بیدار شده بودم. پدرم صدام زد که برای صبحانه بیایم. پتو را جمع کردم و به بیرون رفتم. همه خیلی خوشحال بودند 😊. از خانوادم پرسیدم چه شده، گفتند برو سبزی‌ها را بیاور. وقتی به آشپزخانه رفتم، دور سبزی‌ها روزنامه‌ای بود. روزنامه را باز کردم و خواندم که نوشته بود امام امروز به کشور می‌رسد. از خوشحالی جیغ زدم و خیلی خوشحال شدم 🎉. بعد از صبحانه، پدرم با دست به تلویزیون زد تا شاید روشن شود، اما تلویزیون عمرش تمام شده بود. کلافه شده بودم و به مامان گفتم که برویم خانه همسایه. اولش مخالفت کرد، اما بعد قبول کرد. لباس پوشیدیم و به بیرون رفتیم. در محله غوغا بود و همه مردم خوشحال بودند 🎊. جوان‌های محل چراغ‌های رنگی را از تیرهای برق سمت چپ به تیرهای برق سمت راست به طور زیگزاگی وصل کرده بودند. به خانه همسایه رفتیم و کنار زهرا، دختر همسایه نشستم. همه جلوی تلویزیون نشسته بودیم؛ هفت نفر بودیم و زل زده بودیم به صفحه سیاه و سفید تلویزیون 📺. هیچ صدایی از کسی بلند نمی‌شد و جای سوزن انداختن نبود. دور تا دور مکانی که هواپیمای امام فرود می‌آمد، لبریز از جمعیت بود و سرود پخش می‌شد 🎶. صدای تلویزیون همسایه ضعیف بود و خش‌خش می‌کرد و به سختی صدای سرود را می‌شنیدیم. زمان، علی‌رغم میل‌مان، کُند می‌گذشت تا بالاخره یکی پشت بلندگو گفت: «هواپیما نزدیک است و دیده می‌شود.» خیلی خوشحال شدیم 😄. بعد از مدتی، امام آمد و از پله‌های هواپیما پایین آمد. اشک شوق در چشمانم جمع شد و گریه‌ام گرفت 😢. شعار می‌دادیم و با زهرا، با اجازه از مامان‌مان، از خانه بیرون رفتیم. با گواش، انگشت‌هایمان را به رنگ پرچم رنگی کردیم و سرود می‌خواندیم 🎨. دخترهای دیگر محله و پسرها هم به سرود دو نفره‌مان اضافه شدند. صدای خنده شهر عزیزمان را فرا گرفته بود… یکی از نوه‌هایم صدام زد و گفت: «مامان بزرگ، هنوز تعریف نکرده‌اید، صورتتان پر اشک شده. زود تعریف کنید!» فهمیدم همه این‌ها را در ذهنم گفتم. دست کشیدم روی سرش و خندیدم و برایشان تعریف کردم. چند تاییشان بغض کردند و گفتند: «کاش بودیم آن زمان.» 😔 پایان ✍️یگانه استاد باشی 🩷꧁ღ༺ꕥ دُرِّناب ꕥ ༻ღ꧂🩷 🇮🇷 @dokhtarane_bafghi🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ورحمت خدا درنابی های عزیزم☺️🌺 روزتون خیلی خیلی مبارک به مبارکیه ماه پیامبر✨✨✨✨💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ این عکس فوق العاده است😍 رمز موفقیت = تکرار و تمرینِ مستمر! هیچ آدمی از همون اول، صد نبوده همه یه روزی از صفر شروع کردن💜🌱 🩷꧁ღ༺ꕥ دُرِّناب ꕥ ༻ღ꧂🩷 🇮🇷 @dokhtarane_bafghi 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️ یک فنجان معرفت ؛ رَه‌بری‌های رهبر 🔅رهنمود امروز : آنچه باقی می‌ماند آن چیزی است که برای خدا باشد... 🩷꧁ღ༺ꕥ دُرِّناب ꕥ ༻ღ꧂🩷 🇮🇷 @dokhtarane_bafghi 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا