#یڪبــــرگازکتــــاب📒
پدر میگفت: نه با کسی بحث کن نه از کسی انتقاد کن. هر کسی هر چی که گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن.
آدم ها که عقیده ات را می پرسند، نظرت را نمی خواهند. می خواهند با عقیده خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدمها بی فایده است.
📚 کتاب : چراغ ها را من خاموش میکنم
✍️ اثر : #زویا_پیرزاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🍁☕️•
محمدرضا طاهری در جوابِ بدیِ آدمها
خیلی قشنگ نوشته؛
"جهان را بر ما سخت کردی،
بعید است خدای ما بر تو آسان بگیرد"🧡
#حالخوب ☺️
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
مَاوَدَّعَكَرَبُّكَوَمَاقَلَىٰ . .
پروردگارتتورارهانکردھِ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زیباییهایخلقت😍
-
مزارع زرشک روستای افین، شهرستان زیرکوه
چه ترکیب رنگ خوشگلی...☺️
📍 خراسان جنوبی - پایتخت زرشک ایران
فصل برداشت از اواسط مهر تا پایان مهره
زرشک از اون دست درختهایی هست که نیاز به آبیاری خیلی کمی داره، مناسب اقلیم ماست.
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
_ _ _ ___
- ✅#معرفۍکتــاب
-📗#اسمتومصطفیاست
📝مــعــــرفـــــی:
روایتی از بانوی مصطفی:)
مصطفی صدرزاده ای که رهبر او را الگو برای جوانان خطاب کرد🪐
مصطفی ای که گوشه گوشهی زندگی اش درس است و ما چندی کوتاهـــ🤏🏼ـمهمانِ
زندگی او در کاغذ های کاهی میشویم زندگی ای که از قاب عشق نوشته شده و کلمات آن روایتی عاشقانه از سوی همسر و همسفره آقا مصطفی است؛😇
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_هفتاد_و_نهم
خوب ما رو مي شناخت و وقتي دید مردی همراهمون نیست کمك کرد تا امیرمهدی رو از ماشین بیرون بیاریم و روی ویلچر بذاریم.
خدا از هرجایي که فكر نمي کردم برام کمك مي فرستاد و من با ناباوری این همه رحمتش رو نظاره مي کردم.
امیرمهدی با لكنت ممنونمي به همگیمون گفت و باعث شد هر سه لبخند بزنیم.
وارد بیمارستان که شدیم باز هم پورمند جلوی چشمام ظاهر شد .
دقیقاً شبیه به زبل خان همه جا حضور داشت.
پورمند با دیدنمون سریع رو به پرستاری بلند گفت:
پورمند –بگین دوتا پرستار مرد بیان .
و با دست اشاره ای به طرفمون کرد و ادامه داد:
پورمند –همراهای مریض نمي تونن وارد اتاق فیزیوتراپي بشن.
برنامه ی امیرمهدی رو خوب بلد بود . اخمي کردم و ازش رو گرفتم .
این بشر دست بردار نبود .
صبر کردیم تا پرستارها بیان .
وقتي امیرمهدی رو بردن ، در حالي که سه نفری به سمت صندلي ها مي رفتیم پشت چشمي نازك کردم و آروم
گفتم :
من –زبل خان اینجا ، زبل خان اونجا ، زبل خان همه جا ...
فقط یه دستمال کم داره که عرقش رو پاك کنه و دوباره بریزه رو سرش.
از حرفم نرگس و مائده به خنده افتادن .
نرگس –وای از دست تو.
من –والا به خدا .. این بشر همیشه همه جای بیمارستان هست.
مائده –مگه دکتر نیست ؟ خب حتماً کارش ایجاب مي کنه به همه جا سرك بكشه.
نیم نگاهي بهش انداختم . از اونایي که معنیش مي شه "تو چقدر ساده ای . "بنده ی خدا از چیزی خبر نداشت و
فكر مي کرد پورمند یكیه مثل شوهر خودش یا شوهر من
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_هشتاد
نیم نگاهي بهش انداختم . از اونایي که معنیش مي شه "تو چقدر ساده ای . "بنده ی خدا از چیزی خبر نداشت وفكر مي کرد پورمند یكیه مثل شوهر خودش یا شوهر من.
آروم گفتم:
من –نه مائده جون . ایشون سابقه ش پیش ما خرابه.
و رو به پورمندی که دائم جلوی ما به بهونه ای مي رفت و مي اومد اخمي کردم ، و تو دلم خط و نشون کشیدم.
ولي خبر نداشتم خدا مي دونه داره با بنده ش چیكار مي کنه و چه خوابي براش دیده!
مائده روی صندلي صاف نشست و گفت:
مائده –اصلا ً بهش نمیاد.
نیم نگاهي به پورمند انداختم:
من –منم اولش مثل تو فكر مي کردم.
نرگس نفس عمیقي کشید و رو به من گفت:
نرگس –حالا چقدر باید منتظر بمونیم تا کار امیرمهدی تموم شه ؟
شونه ای بالا انداختم:
من –نمي دونم . امروز که اولین جلسه شه.
هر سه سكوت کردیم و با چشم چرخوندن تو بیمارستان سعي کردیم گذر زمان سریعتر کنیم.
همیشه نقطه های عطف زندگي آدم ، بین دقایق جا خوش مي کنن و در سكوت به دنیامون پا مي ذارن . بدون
اینكه از قبل منتظرشون باشیم و یا برای حضورش برنامه ای داشته باشیم.
هر چیزی مي تونه نقطه ی عطف باشه ، و ما زماني به مهم بودنش پي مي بریم که
نتیجه ش رو ببینیم ، نه زودتر و
نه دیرتر.
اون روز هم قرار بود نقطه ی عطفي در زندگي سه تا آدم اتفاق بیفته ، یك جور آغاز ، یك شروع دوباره!
نیم ساعتي از نشستنمون روی صندلي های بیمارستان مي گذشت که پورمند اومد به طرفمون و رو به من گفت:
پورمند –خانوم درستكار ! دکتر باهاتون کار دارن !
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍