رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
֢ ֢ #همسرداری🫂 ֢ ֢ . "هــمراه و هــمدم هـم بـاشید!!!" 🍃 زمانی که زن و یا مردی احساس کند همسرش در
وقتی همسرتون ناراحته بابت یک
موضوعی اینجوری بگین 👇
من نمیتونم ازت دربرابر همه رنجهای
دنیا محافظت کنم 🥺♥ولی میتونم
وقتی رنج میکشی کنارت باشم🫂
من نمیگم غصه نخور میگم
تنهایی نخور♥:)))
-
#همسرانه😉
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
🧣 ⏝ ֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢ . بایدها و نبایدهای خواستگاری🤫 💚 خواستگاری موفق تنها نیازمند داشتن مزایای اخل
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
.
.
باید و نباید های خواستگاری🤫
۲ ) هرگز سعی نکنید که در او تاثیر بگذارید :
💕خانمها میدانند اغلب مردانی که میخواهند تاثیرگذار باشند دارای ضعف و تزلزل شخصیتی هستند، پس هنگامی که به خواستگاری میروید و چیزی مانند یک ماشین زیبا و یا یک خانه بزرگ برای تاثیر گذاری دارید اجازه دهید طرف مقابلتان خود این مسئله را کشف کند و شما درباره آن صحبتی نکنید زیرا این کار نشان دهنده تواضع و فروتنی شماست و این تواضع و فروتنی میتواند از هر چیزی تاثیرگذارتر باشد.
ادامه دارد ...
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_نود_و_هفتم
پورمند –تموم اتفاقات این چندماه و حرفایي که بهت زده بودم رو بهش گفتم!
برگشتم و نگاهش کردم.
به چه حقي چنین کاری کرده بود ؟
اونم حالا که امیرمهدی در گیر و داره مریضیش به هر در بسته ای خورده و
فكرش به اندازه ی کافي زیر فشار سرنوشت در تلاطم بود ؟
عصباني شدم.
همین رو کم داشتم!
حالا که من و امیرمهدی تصمیم گرفته بودیم به جای سخت تر کردن دقایق زندگي ، با سكوت آرامش رو مهمون
لحظه هامون کنیم ؛ باز کسي از راه رسیده و رویای آرامش رو به فنا داده بود.
اخم هام در هم رفت و اومدم بهش حرف بزنم که باز هم پیش دستي کرد و سریع گفت:
پورمند –لازم بود بگم . و خیلي بیشتر از چیزی که فكر مي کردم منطقي برخورد کرد.
من –حق نداشتین اعصابش رو به هم بریزین.
پورمند –بیشتر از اینكه عصباني باشه تو فكر رفت.
من –باید قبلش به من مي گفتین نه اینكه سر خود هر چي ریسیده بودم تا به آرامش برسه رو پنبه کنین.
دوتا دستش رو به طرفم بالا آورد:
پورمند –چرا عصباني مي شي ؟ باشه .. قبول .. راست ميگي باید اول بهت مي گفتم ولي خب...
با حرص لب هام رو روی هم فشار دادم:
من –از زندگیم دور باش.
پورمند –دفعه ی دیگه باهات هماهنگ
مي کنم.
من –دفعه ی دیگه ای وجود نداره.
لبخندی زد:
پورمند –هست .. دفعه ی دیگه ای هست . ما با هم قرار گذاشتیم تا وقتي میاد اینجا یه زماني رو با هم بگذرونیم.
به سمتش براق شدم:
من –حق نداری..
پرید وسط حرفم:
پورمند –در این مورد با خودش حرف بزن .
و سری تكون داد.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_نود_و_هشتم
پرید وسط حرفم:
پورمند –در این مورد با خودش حرف بزن .
و سری تكون داد.
عصبي رفتم و سوار شدم .
و سریع رو کردم به امیرمهدی:
من –چرا باهاش حرف زدی ؟
امیرمهدی –آآآآررووووممممم.
لحنش پر از آرامش بود.
نگاهش دعوت به آرامش رو فریاد مي زد.
صورتش لبخند محو اطمینان بخشي رو انعكاس مي داد.
لبم رو به دندون گرفتم .عصبانیتم از دست پورمند روی لحن صحبتم با امیرمهدی هم تأثیر گذاشته بود.
نفس عمیقي کشیدم و با لحن آرومي گفتم:
من –باید در موردش توضیح بدم.
لبخندی زد:
امیرمهدی –بببععددد...
اصرار کردم:
من –الان .
سرش رو به علامت نه تكون خفیفي داد:
امیرمهدی –ببببعععددد.
نگاهش کردم ، چه جوری انقدر آروم بود در حالي که دل من مثل سیر و سرکه
مي جوشید ؟
دلم نمي خواست به ذهنش مجالي بدم که اون حرف ها رو یادآوری کنه و به غم بشینه اما نتونستم رو حرفش حرف بزنم .
شاید این "بعد "گفتنش حكم همون قدم
زدن های قبل رو داشت که برای به دست آوردن آرامش بود و پشت سر گذاشتن خشم.
شاید حكم تفكر رو داشت و شاید دست آویزی بود برای اینكه دیگه حرفي در موردش زده نشه.
اما منم مصمم بودم که بدونم چي شنیده و هر چیز رو همونجور که میدونستم براش توضیح بدم .
اما سكوتش ونگاهش به مناظر بیرون ماشین نشون مي داد که تمایلي
برای حرف زدن نداره.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
꧕..🌟🌚
آفتابی تو و عالـم به وجودِ تو خوش است
حیف باشد ڪه نباشی تو و دنیــا باشد...
-
اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ❤️🩹:))
⊹
⊹
🔗تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا
#پنجصلواٺ🖐
✨بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم
#دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ🤲
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاعـر شدهام با غـزل ناب نگاهـت
لاحـول و لا قـوة اِلّا به نگاهـت❤:)
Sohrab Pakzad - Dokhtar Irooni.mp3
7.57M
دختــرچشـماَبـرومشڪـی👀💞.
• 𝄞 •
🪕↜#موزیــک
⏯↜#سهـرابپاڪزاد