#قرارصبحگاهۍ📿
•••
#همراه_با_قرآن🕊
(سوره الاسراء،صفحه۲۸۲)🌱
2 - و به موسی کتاب دادیم و آن را برای بنی اسرائیل وسیله هدایت ساختیم که زنهار غیر من و کیل و سرپرست نگیرید.
•••
صبح را با نام و یادش آغاز میکنیم،
بسم الله الرحمن الرحیم🌱
#صبحتون_پرخیر_وبرکت🌻🍂|
༺🦋 ¦⇢
@dokhtarane_Mohammadabad
#پویـشهمـدلـــۍ¹
✨قـــالامـامصــادق ‹ﷺ›:
هر مؤمني كه گرفتاري مؤمني را بر طرف كند ، خداوند هفتاد گرفتاري دنيا و آخرت را از وي دور ميسازد...
📚
مستدرك الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۴۱۳ .✍ به اطلاع می رساند "رسانه دختـــرانہ محمد آباد" در نظر دارد با #همدلــۍ شما همراهان گرامی در عرصه ای کاملا متفاوت و انسان دوستانه اقدام نماید. خانواده ای بد سرپرست که نیاز به حمایت های مالی برای تهیه چادر و ثبت نام و وسایل مورد نیاز تحصیل فرزند خود را دارد.😞😢 ✅سهم شما در هر همدلــۍ↜ "۲۰.۰۰۰ تومان" است. 📌نکته قابل توجه اینکه این کمک ها فقط به فرزند خانواده تعلق خواهد گرفت. لطفا در این کارخیر حتی به اندازه یک سهم هم که شده همراهی کنید.🙏🌹 🖇همراهان بزرگوار می توانند کمک های خود را به شماره کارت ↲ 💳۵۸۵۹۸۳۱۸۰۰۹۲۶۶۴۳ [خانم اسماء اکبرزاده] ارسال نموده و عکس آن را به آیدے @Fzgh6771 ارسال کنند. باتشکر از همدلــۍ شما🌺 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌤#اخبـار_آبوهــوا
♦️هوای کاشان خنک تر می شود/کاهش محسوس دما در ۲۴ ساعت آینده
🔹به گزارش اداره هواشناسی کاشان، بر اساس تفسیر نقشه های هواشناسي طی ۲۴ ساعات فردا حداکثر دمای هوا نهایتا به ۳۶ درجه خواهد رسید که نسبت به حداکثر امروز بین ۳ تا ۴ درجهای کاهش نشان می دهد.لذا گذر از این دو دما جریان باد را در امروز شدت می بخشد و انتظار داریم در ساعات بعدازظهر وزش باد نسبتاشدید را شاهد باشیم که با توجه روند کاهشی دما و خیزش سطحی هوا، برخاستن گرد و خاک بصورت محلی دور از تصور نیست.
🔹حداکثر دما طی ۲۴ ساعت آینده در گذرگاه مهران ۴۵ و شهر کربلا و نجف نیز حداکثر به ۴۱ درجه می رسد که زائرین محترم درخواست میشود ملاحظات گرمایی آن مناطق را ببینند.
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
خدایا ما که از دریا بزرگتر نیستیم🌱
هر وقت حال دلمون طوفانی شد
خودت آرومش کن😍📿
#انگیزشـۍ
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
- بعضۍ از نشدناۍ زندگیتۅ
بذار به حساب اینکه
اگ میشد خیلۍ بد میشد
بہ خــــــدا اعتماد کــن :)
#انگیزشـۍ👌
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
✍#راهنمایسعادت
💖#پارت45
از تعجب کم مونده بود شاخ در بیارم اخه مامان داشت چی میگفت؟!
مامان که تعجبم رو دید گفت:
- چیه؟ فکر نمیکردی دختر به این عزیزی بهت جواب مثبت بده؟
بعدم لبخندی زد و به سمتم اومد و بر چهرهی غرق در تعجبم بوسهای زد.
گفتم:
- مامان مطمئنی درست شنیدی؟
مامان اخمی کرد و با لحن شوخی گفت:
- درسته پیر شدم اما گوشام هنوز میشنون کر نشدم که!
میخوای خودت زنگ بزن بپرس
برای اینکه ضایع بازی درنیارم لبخندی زدم و با عجله از خونه بیرون زدم.
دلم میخواست برم پیش برادر و یار همیشگیم اقا ابراهیم!
پس راه افتادم به سمت گلزار شهدای بهشت زهرا..
بعداز چند دقیقه که رسیدم، پیاده شدم و به سمت قطعه بیست و ششم راه افتادم.
وقتی به مزار رسیدم دیدم یه خانوم هم اونجاست و نشسته و اشک میریزه! راستش یاد اشک های نیلا خانوم توی روز خواستگاری افتادم.
گفتم شاید خودش باشه اما نیلا خانوم کجا و اینجا کجا!
کم کم به مزار نزدیک شدم که وقتی اون خانوم متوجه حضور من شد سریع چادرش رو روی صورتش گرفت و اجازه نداد من ببینمش!
مشخص بود که دوست نداشت کسی اشک هاش رو ببینه.
فاتحه ای فرستادم و نشستم تا با اقا ابراهیم هادی درد و دل کنم.
همین که نشستم اون خانوم که انگار تازه منو دیده بود چادرش رو کنار زد و من با تعجب چند ثانیه بهش خیره شدم و بعدشم با شرم و خجالت سرم رو به زمین انداختم اخه زل زدن به چشم نامحرم ازم بعید بود!
اما آخه نیلا خانوم اینجا چکار میکرد؟!
یعنی اون میدونسته من اینجام؟
سری تکون دادم و با خودم گفتم نه امکان نداره!
توی فکر بودم که نیلا با صدای بغض آلود و آرومی سلام کرد.
منم آروم و زیر لب سلامی دادم.
خیلی دوست داشتم دلیل این اشک هاش رو بدونم!
و از همه مهمتر دلیل اینکه چرا جواب مثبت داده؟
میخواستم چیزی بگم که اون قبل از من گفت:
- میدونم خیلی سوال ازم دارید پس بزارید قبل از اینکه شما چیزی بگید خودم همه رو توضیح بدم.
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad