رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
:) 🌚✨
همیشه به بخش روشن تر زندگی نگاه کنید
درست مانند گل آفتاب گردان که به سویِ
آفتاب نگاه می کند ، نه به ابر های سیاه !💕
شبتــونوعـاقبتتونبخیـــر✨🤍
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#قرارصبحگاهۍ📿
•••
وما در هیاهوی روزگار اگر آرامیم
،دلمان به خدا گرم است😍،
صبح را با نام و یادش آغاز میکنیم،
بسم الله الرحمن الرحیم🌱
#صبحتون_پرخیر_وبرکت🌻🍂|
༺🦋 ¦⇢
@dokhtarane_Mohammadabad
#پویـشهمـدلـــۍ²
✨قـــالامـامصــادق ‹ﷺ›:
هر مؤمني كه گرفتاري مؤمني را بر طرف كند ، خداوند هفتاد گرفتاري دنيا و آخرت را از وي دور ميسازد...
📚
مستدرك الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۴۱۳ .✍ به اطلاع می رساند "رسانه دختـــرانہ محمد آباد" در نظر دارد با #همدلــۍ شما همراهان گرامی در عرصه ای کاملا متفاوت و انسان دوستانه اقدام نماید. ⬅️یک پسر بچه هفت ماهه که دچار بیماری تشنج مکرر شده و نیاز مبرم برای تهیه دارو و شیر خشک و پوشک دارد . پدر این بچه تصادف کرده و کل مخارج زندگی به عهده مادر خانواده می باشد ، و برای تهیه شیر خشک و پوشک نیاز به مساعدت دارد .😢 از شما خیرین محترم تقاضا میشود برای تهیه شیرخشک و پوشک این پسر بچه عنایتی داشته باشید. 🙏 ✅سهم شما در هر همدلــۍ↜ "۲۰.۰۰۰ تومان" است. لطفا در این کارخیر حتی به اندازه یک سهم هم که شده ماراهمراهی کنید.🌹 🖇همراهان بزرگوار می توانند کمک های خود را به شماره کارت ↲ 💳۵۸۵۹۸۳۱۸۰۰۹۲۶۶۴۳ {خانم اسماء اکبرزاده} ارسال نموده و عکس آن را به آیدے [@Admin_resane_dokhtarane] ارسال کنند. باتشکر از همدلــۍ شما🌺 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌸࿐
#شهیدابراهیمهادی:
مقید بود هـر روز زیـارت عاشورا
را بخواند، حتی اگر کـار داشت و
سرش شلوغبود سلام آخر زیارت
رو می خواند.
دائما می گفت، اگر دست جوان ها
رو بزاریم توی دست #امام_حسین،
هـمـه مشکلاتشان حـل می شـود و
امام با دیده لطف به آنان نگاه میکند...
📚 سلام بر ابراهیم
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🍁
اینگونه نبود که هر شب،نماز شب بخواند یا نصف سال را روزه بگیرد؛در عبادات، معمولی بود.نمازش را همیشه اول وقت می خواند و اگر فرصت داشت نماز شب می خواند و روزه هایش را هم می گرفت؛اما از دیگران بسیار دستگیری می کرد؛چه آن هایی که میشناخت و چه آن هایی که نمی شناخت.
#شهیدحامدجوانی🕊
#سیرهشهدا 🥀
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
✍همسر شهید روح الله قربانی:
وقتی روح الله شهید شد،
چند وقت بعد که
خیلی دلم برای روح الله
تنگ شده بود به خونه خودمون رفتم
وقتی کتابی که روح الله
به من هدیه داده بود را باز کردم
دیدم که روح الله
روی برگ گل رُز برام نوشـته بود:
عشقمَندلتنگنباش(:❤️
#شهید_روحالله_قربانی
#عاشقانه_های_شهدایی
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_بیست_و_نهم
سریع چشم باز کردم.
وای ...............................
چیزي که می دیدم بدترین صحنه اي بود که به عمرم دیده بودم .
بچه ي چند ماهه اي که با اون لباس سفید غرق در خون مادرش ، توي آغوش مادرش ؛ در حالی که سرش در اثر ضربه فرو رفته و کمی له شده بود .
معلوم بود هر دو مردن .
بی اختیار بغض کردم .
همون مادر و بچه اي که ردیف جلویی من نشسته بودن .
یه لحظه سعی کردم موقعیت خودم رو ببینم .
چرا معلق بودم ؟
سرم و نیمی از کتفم بین دوتا صندلی گیر کرده بود .
صندلی هایی که روي صندلی هاي کنده
شده ي دیگه اي افتاده بود .
حس می کردم چیز سنگینی هم روي کمرم و پاهام افتاده .
پاهام رو حرکت دادم .
حسشون می کردم ولی اون چیز سنگین نمی ذاشت حرکت قابل توجهی بهشون بدم .
انگار پاهام زیر وزنه ي سنگینی گیر افتاده بود .
دستم رو بالا آوردم و فشاري به دو تا صندلیی که بینشون گیر
کرده بودم ؛ دادم .
ذره اي جا به جا نشدم !
💚🤍💚🤍💚🤍💚
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیام
ذره ای جابه جا نشدم!
یا دستام به اندازه ي کافی جون نداشت تا من رو از اون مهلکه نجات بده و یا اون مقدار فشار براي رهایی کم بود .
اصلا اوضاع خوبی نداشتم .
به خصوص که اون صحنه ي جلوي
چشمم به شدت حالم رو بد می کرد .
کمی به گردنم زاویه دادم .
کف هواپیما کمی خونی بود و این نشون می داد تعداد افراد آسیب دیده باید زیاد باشه .
بوي زننده اي که حالا می دونستم بوي خون باید باشه بیشتر از قبل زیر بینیم پیچیده بود و حالم رو بدتر می کرد .
نسیم خنکی گوشه ي استینم رو به بازي گرفت .
نمی دونستم این نسیم از کجا میاد .
صندلیی که بینش گیر کرده
بودم مانع دیدم می شد .
یه لحظه از ذهنم گذشت که وقتی هواپیما سقوط می کنه یه قسمت
هاییش له می شه دیگه .
تازه امکان آتیش گرفتنش هم هست .
از تصور آتیش گرفتنش تموم وجودم پر از ترس شد .
اگر آتیش می گرفت و من قبلش نمی تونستم خودم رو از اون بین بیرون
بکشم حتما می سوختم .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad