eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
229 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
61 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 گوشی رو جواب دادم . من – بله ؟ نوید – خانوم صداقت پیشه زیاد وقتتون رو نمی گیرم . عصبی گفتم . من – یه بار که گفتم . تمایلی ندارم . و باز قطع کردم . و براي اینکه دیگه زنگ نزنه گوشیم رو خاموش کردم و به ادامه ي خوابم پرداختم . بلاخره ساعت یازده رضایت دادم دست از خوابیدن بردارم . بلند شدم و بعد از شست و شوي دست و صورتم ،یه لیوان شیر و یه کیک کوچیک خوردم . مامان رفته بود خونه ي خاله . برام یادداشت گذاشته بودموبایلم رو روشن کردم . بعد از چند ثانیه پیام اومد . بازش کردم . نوشته بود ده تماسخ بی پاسخ از شماره ی شماره رو نمی شناختم . شونه اي بالا انداختم . می خواستم از اتاقم برم بیرون که زنگ خورد . برگشتم و نگاهی به صفحه ش انداختم . همون شماره اي که ده باري زنگ زده بود . جواب دادم . من – بله ؟ نوید – سلام خانوم صداقت پیشه . نوید هستم . از حرص چشمام رو روي هم گذاشتم . چرا دست بردار نبود ؟ نوید – قول می دم خیلی وقتتون رو نگیرم . من – من که گفتم ... نذاشت ادامه بدم . نوید – خواهش می کنم . قول می دم فقط نیم ساعت وقتتون رو بگیرم . تو رو خدا .. می خواستم بازم قبول نکنم که با قسم به خدایی که داد زبونم بند اومد . من صبح براي همون خدا نماز خوندم. و حالا چه جوري می تونستم به قسمش بی تفاوت باشم ؟ با اجبار گفتم . من – باشه . فردا خوبه ؟ نوید – می شه امروز عصر بیام ؟ می خوام تا شب مصاحبه رو تحویل روزنامه بدم . "باشه اي " گفتم و آدرس خونه رو دادم . نمی دونستم این روزنامه ها چرا دست بردار نیستن . همش میخوان صفحاتشون رو پر کنن . براي ساعت سه قرار گذاشتیم . که بعدش بتونم برم خونه ي شاگردم . مامان که برگشت ماجرا رو براش گفتم . مامان گفت که " خوبه قبول کردم " و مشغول تمیزکاري خونه شد . منم اتاقم رو شروع کردم به مرتب کردن و گردگیري . بعد از نماز با مامان ناهار مختصري خوردیم . رأس ساعت سه زنگ خونه زده شد . خبرنگار آن تایمی بود ! در رو براش باز کردم . خانوم نوید ، دختر ریزه میزه اي بود با صورتی گرد و کوچیک . تیپ ساده اي زده بود . " سلام و احوالپرسی " کردیم . تعارفش کردم به داخل . رفتیم توي اتاقم . من- می تونین راحت باشین . غیر از من و مادرم کسی خونه نیست . لبخندي زد . نوید – ممنون . 💚🤍💚🤍💚🤍 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
۷ آذر ۱۴۰۲
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 خانوم نوید ، دختر ریزه میزه اي بود با صورتی گرد و کوچیک . تیپ ساده اي زده بود . " سلام و احوالپرسی " کردیم . تعارفش کردم به داخل . رفتیم توي اتاقم . من- می تونین راحت باشین . غیر از من و مادرم کسی خونه نیست . لبخندي زد . نوید – ممنون . نشست . مامان براش شربت آورد و زود تنهامون گذاشت . نوید هم بعد از خوردن مقداري از شربتش شروع کرد . نوید – مرسی که بهم وقت دادین . این اولین مصاحبه ي منه و خیلی برام مهمه . لبخندي زدم . من – پس براي همین اصرار داشتین ؟ سري تکون داد . نوید – بله . کار اولمه . باید خوب باشه . خب شروع کنیم ؟ من – بله . من آماده م . یه دستگاه پلیر و یه برگه از کیفش در اورد . دستگاه رو روشن کرد و گذاشت روي میز . نوید – مصاحبه با خانوم صداقت پیشه . رو کرد به من . نوید - از اون روز بگین . وقتی نشستین توي هواپیما فکر میکردین چنین اتفاقی براتون بیفته ؟ جواب تک به تک سوالاتش رو دادم . بیشتر از حس اون روز و بعد از سقوط پرسید . تموم مدت سعی داشت مسیر صحبت به حاشیه نره . با دقت به حرفام گوش می داد و گاهی از بین حرفام سوالی بعدي رو طرح می کرد . گاهی هم روي برگه رو نگاه می کرد و چیزي می پرسید . بعد از یک ساعت مصاحبه تموم شد . هر دو بلند شدیم و ایستادیم . نگاهی به برگه ي توي دستش انداخت . و رو کرد به من . نوید – شما با محله ي ( ... ) آشنایی دارین ؟ من – یه مقدار . لبخندي زد و برگه رو گرفت طرفم . نوید – می تونین بگین چه طوري برم به این آدرس ؟ نگاهی به آدرس انداختم . لبخندي زدم . من – نزدیک خونه ي خاله م می شه . البته اونا خونه شون تو فرعی اوله . این کوچه رو نمی دونم کدوم فرعی میشه . می خواین کروکیش رو بکشم ؟ 💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
۷ آذر ۱۴۰۲
🌺⃟⃟🕊 : اگـر دُعا ڪُنید ، بـَرای دُعایـتــان آمین میگویم و چِنانچِہ دُعا نڪنید،‌مَن برایـتــان دُعا میڪنم بـَرای لغـزش‌هایٺـان اسٺغفـار میڪنم وَ حتـۍ بوے شُمـا را دوسٺ دارم:)🥺❤️‍🩹 🍃°•
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
•°🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا 🖐 🌾بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
۷ آذر ۱۴۰۲
۷ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸ آذر ۱۴۰۲
📿 ••• وما در هیاهوی روزگار اگر آرامیم ،دلمان به خدا گرم است😍، صبح را با نام و یادش آغاز می‌کنیم، بسم الله الرحمن الرحیم🌱 🌻🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
۸ آذر ۱۴۰۲
بی محاسبه عشق بورز☺️✨ ✍مردی نزد عارفی رفت و گفت ۳۰ سال روزه گرفته و مشغول عبادت بوده اما هیچ نشانی از نزدیکی به خداوند در خود نمی‌بیند. عارف در پاسخ گفت: اگر صد سال دیگر هم به این کار ادامه دهی، اتفاقی برای تو رخ نخواهد داد چون کارت خالصانه نبود و مردی محاسبه‌گر هستی، در غیر این‌صورت چگونه می‌توانستی لحظات عشق و عبادت را بشمری؟! وقتی معامله در کار باشد، عشق و عبادت ارزشی ندارد و تو را به جایی نمی‌رساند. بی‌دلیل و محاسبه عشق بورز و بی‌ریا عبادت کن تا همه چیز را به دست بیاوری. 🌸 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
۸ آذر ۱۴۰۲
چه زمانی درس نخونیم +_+ ◃. بعد از بیدار شدن .☘🍃 - بلافاصله بعد از اینکه بیدار شدی سراغ درس خوندن نرو اول صبحانه کامل نوش جان کن تا یکم سطح هوشیاریت بالا بیاد بعد شروع به مطالعه کن 🍉🦋 ◃. اخر شب .😴🌝 - وقتی از صبح کلی درس خوندی دیگه توقع نداشته باش آخر شب یادگیری داشته باشی صرفا مطالب همون روز رو مرور کن 🎲🌅💖 ◃. وقتی ناراحتی .💔🙎‍♀🐤 - به خاطر هر دلیلی ناراحتی یا عصبانی هستی ، اصلا سراغ درس نرو یکم که آرامش پیدا کردی مطالعه رو شروع کن 🥑🍐💚 ◃. بعد از غذا 🍌🍦💛 - چون بعد از غذا بیشتر خون بدن به سمت معده میره تا توی گوارش غذا شرکت کنن و این طبیعی هست که چیزی از درس خوندن متوجه نشین ، پس یه فاصله بین غذا و درس خوندن باشه 👌🌈 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
۸ آذر ۱۴۰۲