eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
226 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
60 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 کی پشت فرمونش نشسته بود ؟ خود پویا یا یه شخص دیگه ؟ می اومد جلو .... سریع و با صداي غرش وحشتناك ... با ذهن فلج شده م ، نگاهش می کردم . نور شدید چراغ هاي ماشین چشمام رو می زد . با سرعت نزدیک می شد . پاهام شروع کرد به لرزش . قرار بود چه اتفاقی بیفته ؟ اینکه بمیرم ؟ کامل چرخیدم به سمت ماشین . من ؟ این موقع ؟ جلوي چشماي مامان و بابا ؟ جلوي این همه آدم ؟ تو کوچه ي خودمون ؟ جلوي چشماي امیرمهدي ؟ بمیرم ؟ امیرمهدي ؟ من و امیرمهدي ؟ و صداي غرش وحشتناك ! هواپیما دوباره ارتفاع کم کرد . با سرعت . صداي همهمه .... حس کشیده شدن به سمت پایین با شدت ! چراغ هاي داخل هواپیما روشن و خاموش می شد . ترس ... حس رخوت .... نفسم حبس جسم ترسیده م شده بود . دوباره اوج گرفتن هواپیما ... صداي کف زدن و صلوات فرستادن ... دوباره با شدت به سمت پایین کشیده شدن .... خانومی که کنارم نشسته می گه " خدا خودش رحم کنه " و من باور دارم که خدا باید رحم کنه ... صداي جیغ و فریاد از هر گوشه بلنده _خدا به دادمون برس . - یا ابوالفضل . - بسم الله ... و من تکرار کردم " خدایا به دادمون برس .... یا ابوالفضل ... بسم الله .. " با شدت برخورد به چیزي ... معلق شدن .... سیاهی ........ صداي بوق وحشتناك ...... بی اختیار چنگی به قفسه ي سینه م انداختم 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 با شدت برخورد به چیزي ... معلق شدن .... سیاهی ........ صداي بوق وحشتناك ...... بی اختیار چنگی به قفسه ي سینه م انداختم . ماشین با سرعت تغییر مسیر داد و با بوق بلند و وحشتناکی از کنارم رد شد ............ لرزش پاهام بیشتر شد ........ در آغوشی کشیده شدم .... جون از پاهام رفت و به سمت زمین سقوط کردم .... دست هایی دورم پیچیده شد ........ همهمه ..... همهمه ...... نگاهم رو چرخوندم ....... همه بودن و نبودن ..... دهن ها باز می شد و من چیزي نمی شنیدم غیر از صداي غرش وحشتناك ......... کسی دست هام رو ماساژ می داد .... من قرار بود بمیرم ! قرار بود جسمم رو روي زمین بذارم و به سمت آسمون پرواز کنم ! و باز خدا بهم رحم کرد ..... باز نجات پیدا کردم ........ کسی زد تو صورتم ........ باز نگاهم رو چرخوندم ....... کسی حالم رو می فهمید ؟ اینکه از بین اون همه دود و آهن پاره ، زنده بیرون اومدم ؟ و براي بار دوم ، تو راه مرگ پا نذاشته ، یه زندگی دوباره هدیه گرفتم ؟ کسی می فهمید دوبار تا پاي مرگ رفتن یعنی چی ؟ کی ؟ ...... کی ؟ ........ کی می تونست چنین اتفاقاتی رو از سر گذرونده باشه ؟ چشمم قفل شد رو صورت آشنایی .......... امیرمهدي ....... خودش بود ! اون می فهمید ............ بی اختیار بغض کردم . بطري آبی دستش بود ..... درش رو باز کرد ... کمی ریخت تو دستش ..... اومد بپاشه تو صورتم ....... شوك زده گفتم ...... من – بازم هواپیما سقوط کرد .... صداش وحشتناك بود .... چشماش براي لحظه ي کوتاهی ، با بهت ؛ قفل شد تو چشمام . چونه م لرزید . من – بازم نزدیک بود بمیرم . لبم رو به دندون گرفتم . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐⃟🎉 عیدبزرگ رسالت پیـامبــر خاتم حضرٺ محمــد مصطفۍ صلی الله علیه و آله را به محضـــر مولایمان و منتظران حضرتش تبریڪ و تهنیت مۍگـوییم.✨ 😍 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
💐⃟🎉#عیـــد_مبـعـث عیدبزرگ رسالت پیـامبــر خاتم حضرٺ محمــد مصطفۍ صلی الله علیه و آله را به محضـــر
فـــرارسیدن‌ عیدمبعث را تبریڪ و تهنیت و شادباش عـــرض میکنم(: 🌸 دوستان؛خیلۍها طی امشب و فردا شب ڪه ایام رحمت‌للعالمین است؛حاجاتشونو از دستان پربرڪت و نورانۍ پیامبر اسلامﷺ مۍگیرند؛ ان‌شاءالله ڪه ما هم حاجت‌روا بشیم به برڪت برمحمدوآل‌محمدﷺ🙏 🌱!
🌼⃟⃟🍃 ڪاش‌روزےبرسد ،کہ‌به‌هـم‌مژده‌دهیم .. یوسف‌فـاطـمہ‌آمـــد ، دیدے؟! من‌سلامش‌ڪردم ؛🥺 پاسخم‌دادامــام ، پاسخش‌طورۍ‌بود باخودم‌زمزمہ‌ڪردم‌ڪــه‌امـــام‌ .. میشناسدمگراین‌بی‌سروبۍسامان‌را !؟❤️‍🩹 وشنیدم‌فـــرمود : تــوهمانۍڪه «فـــرج» میخواندۍ ((:😊 🕊°•
أللَّھُـمَ ؏َ
ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
•°🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا 🖐 🌾بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿 ••• ‹
اِللهْم نّوُر قّلَوْبناوْقلوب
أُحًبُاْبناُ بْالقرِآَن‌وأجعل
ِصٌدٌوُرِناُ مُضَيُئة بٍذڪرڪ🌱
خدایا‌دلهاۍما‌و‌عزیزانمان را‌با‌قرآن‌نورانۍکن‌و قلب‌هاۍما‌رابہ‌یاد‌ خود‌روشن‌کن✨🤍 ••• 🌼🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
نفراٺ برگزیـده دومیــن جشنواره قـــرآنــۍ کانـــون‌بانــوان‌سیداحمـــدخمینۍ به شــرح زیـر میباشد: 🥇نفر اول رده سنۍ زیر ۷سال: 🌺← 🥇 نفر اول از رده سنۍ ۷تا۹ سال: 🌺← 🥇 نفر اول از رده سنۍ ۱۰ تا ۱۲ سال: 🌺← 🥇نفر اول در تلاوٺ سوره حشر: 🌺← 🥇نفر اول درتلاوٺ سوره نور: 🌺← 🙏از بقیه شرڪت کنندگان کہ با حضورشان باعث دلگرمــی ما شـدنـد تقدیــر و تشڪر بہ عـمـل می‌آوریــم؛ خــانــم ها : جمیله احمدی مریم اکبرنژاد ام البنین تهرانی حوریه مطلبی فاطمه زهرا احمدی مهین اسدی سمیه اکبریان 🌱و نوجوانان عزیــز قرآنــۍ، خانم‌هــا: زینب کهال حدیثه غفوری فاطمه زهرا پاسبانی پور فاطمه زهرا غیاثی زینب علی اکبری مطهره وکیلی ⚠️↓↓↓ 🎁بــرگزیـدگان‌ عزیــز جهت دریـافت هدایــاے خــود 📆؛ مـورخ19بهــمن‌مــاه 🕌به ڪتابخانه ولیعصـر ‹عج› واقــع در طبقـہ دوم حسیـنیـه مراجعـه نمایند. بـا آرزوے توفیــق روزافزون براۍ شمــا عزیــزان❤️((: ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
✨ کـۍ گفته فرشته ها فقط تو آسمان هستند؟!🤔 تو بااین حیــا و وقارٺ فرشته خـــدا روی زمین هستۍ🥰❤️. ✅انتخاب دختر محجبه بــهــمــن ماه : 🦋[] مبـــارڪشـون باشه..🤩 ⚠️↓↓ 🎁لطفــا جهت دریافت جایزه خود 📆 ؛ مورخ ۱۹بهمن‌مــاه 🕌به ڪتابخانه ولیعصـر ‹عج› واقــع در طبقـہ دوم حسیـنیـه مراجعـه نماید. منتظـــراعـلام دختــــر نمونـہ مـــاه هاےبعــدباشید...😌 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌.🪴. اگـــر چیزے سهم تــو باشد خـــدا تمام ترازوها را به نفع تو بر میگرداند تا به آن برسـۍ((:🤍✨ ☺️ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Γ•📿 🌱 : -هرکس‌دوست‌دارد‌کہ‌نامہ‌اعمالش اورا‌خوشحال‌کند، استغفارِ‌درآن‌را‌زیاد‌گــرداند . . ! ✍️میزان‌الحکمه،ج۸،ص۴۶۳
◖🤍✨◗ همهـ مۍگویند: میان‌عده‌اےباڪلاس امل‌بودن‌جرأٺ‌مۍخواهد...🪴 امامن‌مۍگویم: میان‌عده‌اےحرمٺ‌شڪن حرمٺ‌نگهـ داشٺن؛شجاعٺ اسٺ... شیرزن! بهـ خودٺ‌ببال بدان‌ڪهـ ازمیان‌عده‌ےڪثیرے لیاقٺ‌داشٺی‌ڪهـ ‌مدافع‌ چادرمادرباشۍ...! 🤍⇢ › ‹✨⇢› ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌺همایش زنان تمدن ساز کویر 🔻با حضور سرکار خانم دکتر برومند عضو هیات علمی دانشگاه تهران ⏰زمان: پنج شنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۴۰۲ از ساعت ۱۸:۳۰ 🏠مکان : مصلی شهرستان آران وبیدگل 🔹حضور عموم بانوان بویژه دانشجویان ،طلبه های حوزه های علمیه ،مداحان خواهر ،فرهنگیان ،سرگروه ها و مربیان و متربیان صالحین موجب امتنان است. 👈👈منتظر حضور گرم و قدوم سبز شما بانوان عزیز شهرستان هستیم. 🙎‍♀در کنار همایش، برای دلبندان شما مهد کودک برقرار خواهد بود. 😍 👈👈از نمایشگاه صعود ( دستاوردهای انقلاب) بعد از همایش بازدید بفرمایید.😎 🔸 🔸 🔸 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🔅می‌خواهید خـــدا عاشق شما شود؟ツ قلم میزنید براے خــدا باشد . . ‌گام ‌برمۍدارید براے خدا باشد . . ‌سخن مۍگویید براے خدا باشد . . همه چۍ و همــه چۍ برای خدا باشد ؛ 🌱 🤍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 چونه م لرزید . من – بازم نزدیک بود بمیرم . لبم رو به دندون گرفتم . چشماش رو با درد روي هم گذاشت . لبش رو به دندون گرفت و سریع بلند شد و رفت . پشت به ما ایستاد . نمی تونستم بفهمم در چه حالیه ولی می دیدم که سرش رو به آسمون بلند بود . با صداي کسی که گفت " بخور " نگاه ازش گرفتم و دوختم به لیوان جلوي دهنم . پس صداهاي دیگه رو هم می شنیدم ! یا شاید صداي هواپیماي تو ذهنم تموم شده و اجازه ي شنیدن بهم داده بود . به زور مامان و رضوان چند جرعه از محتواي لیوان به لبم نزدیک شده ، خوردم . آب قند خنکی که بیشتر دلم رو حال آورد تا اینکه بخواد لرز بدنم رو کم کنه . لرزي که از ترس بود ، از وحشت بود . سعی می کردم با دم عمیق ، نفس هاي منقطعم رو منظم کنم . تازه مغزم شروع کرده بود به فرمانروایی در بدنم و سعی می کرد با هر فرمانی شده حالت نرمال رو به بدنم برگردونه . مادر رضوان ، رو به مامان و بابا که بدتر از من ؛ بی حال و مبهوت بودن گفت که بهتره بریم داخل . با حمایت دست هایی به داخل خونه رفتیم . همه دورم بودن و سعی می کردن کاري انجام بدن تا اون شوك و اون حال بد رو پشت سر بذارم . به پیشنهاد طاهره خانوم ، رضوان بالشتی آورد و وادارم کردن گوشه اي دراز بکشم . طاهره خانوم هم کنارم نشست و شروع کرد به مالیدن دستاي یخ کرده از ترسم . حین مالش ، گاهی فشاري هم به دستم می آورد تا خون با هجوم تو دستام به جریان بیفته و اینجوري لرز بدنم کم شه . مامان هم بالا سرم نشسته بود و موهام رو نوازش می کرد . هر دو نفر سعی داشتن حس اطمینان رو با کارشون بهم القا کنن . اطمینان به حضورشون . به حمایتشون وبهتر از همه اطمینان به اینکه تنها نیستم . پتویی که روم کشیده بودن ، بدنم رو گرم کرده بود ولی از داخل به قدري سرد بودم که اون پتو درست وسط تابستون هم نتونست بدن سردم رو به عرق بشونه . همه سکوت کرده بودن و انگار هنوز تو بهت ماجراي پیش اومده بودن . هیچ کس هم اشاره اي به اینکه خونواده ي درستکار قبل از اون ماجرا قصد رفتن داشتن ؛ نداشت . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 همه سکوت کرده بودن و انگار هنوز تو بهت ماجراي پیش اومده بودن . هیچ کس هم اشاره اي به اینکه خونواده ي درستکار قبل از اون ماجرا قصد رفتن داشتن ؛ نداشت. سکوت موجود برام آزاردهنده بود . بیشتر باعث می شد به اتفاق افتاده فکر کنم و اون ماشین و قصد پویا گاهی هم با خودم فکر میکردم اون شخصی که واقعا قصد جونم رو داشت ، پویا بود ؟ چرا ؟ چون ردش کرده بودم ؟ چون گفته بودم دلم با شخص دیگه ایه ؟ یا چون جواب توهین هاش رو داده بودم ؟ یا شاید اینجوري می خواست حالم رو بگیره ! خودش گفته بود که نمی ذاره امیرمهدي مال من بشه ! یعنی به همین خاطر این کار رو کرده بود ؟ با صداي آروم حرف طاهره خانوم و مامان ذهنم رو از پویا جدا کردم . طاهره خانوم – سعیده خانوم خودتون هم یه لیوان آب قند بخورین . رنگ به صورتتون نمونده . مامان هم آروم گفت . مامان – داشت جلو چشمام .. بغض کرد و نتونست ادامه بده . طاهره خانوم – خدا رو شکر به خیر گذشت . می دونم چه حالی شدین . منم همین حال الانتون رو داشتم وقتی امیرمهدي تو کربلا زخمی شد . قضا بال بود که از سرتون رفع شد . یه صدقه بدین . مامان – باید همین کار رو بکنیم . داشتم سکته می کردم . نمیدونم خدا به من رحم کرد یا به جوونیش؟ طاهره خانوم – به دل پاك هر دوتون . بعد از این حرف دوباره هر دو سکوت کردن . صداي پچ پچ هاي آرومی سکوت فضا رو کمی آشفته کرده بود . نه می دونستم چه حرفی رد و بدل می شه و نه می دونستم گوینده چه کسایی هستن . ترجیح دادم چشمام رو ببندم . و در همون حال با صحنه ي نزدیک شدن ماشین دوباره برام تداعی شد . انقدر فکر کردم و حرف هاي پویا با اتفاق پیش اومده رو مرور کردم که نفهمیدم چطور زمان گذشت و خونواده ي درستکار براي بار دوم قصد رفتن کردن . نذاشتن براي بدرقه شون بلند شم و همونجور ازم خاحافظی کردن . نگاه امیرمهدي لحظه ي رفتن پر بود ازنگرانی . " مواظب خودتون باشید " ي که زیر لب گفت ، پر بود از حس دلنگرونی و شاید من دلم خواست نگاه وحرفش رو اینجوري تعبیر کنم . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌼⃟⃟🍃 ڪاش‌روزےبرسد ،کہ‌به‌هـم‌مژده‌دهیم .. یوسف‌فـاطـمہ‌آمـــد ، دیدے؟! من‌سلامش‌ڪردم ؛🥺 پاسخم‌دادامــام ، پاسخش‌طورۍ‌بود باخودم‌زمزمہ‌ڪردم‌ڪــه‌امـــام‌ .. میشناسدمگراین‌بی‌سروبۍسامان‌را !؟❤️‍🩹 وشنیدم‌فـــرمود : تــوهمانۍڪه «فـــرج» میخواندۍ ((:😊 🕊°•
أللَّھُـمَ ؏َ
ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
•°🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا 🖐 🌾بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
آنچــه خوبـــان همـہ دارنــد تو تنهــا دارۍ...♥️((: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ❤️‍🩹 🌙 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«♥✨» شـب‌هــاۍِ‌جمـعـه... آخــہ‌چه‌سرے‌داره‌د‌ݪ‌هـــامون‌میگیـره🥺 ━━━━━━━✿━━━━━━━ ✨ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿 ••• ‹
اِللهْم نّوُر قّلَوْبناوْقلوب
أُحًبُاْبناُ بْالقرِآَن‌وأجعل
ِصٌدٌوُرِناُ مُضَيُئة بٍذڪرڪ🌱
خدایا‌دلهاۍما‌و‌عزیزانمان را‌با‌قرآن‌نورانۍکن‌و قلب‌هاۍما‌رابہ‌یاد‌ خود‌روشن‌کن✨🤍 ••• 🌼🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad