-فرقِبینِماوشهـداسرِجزئیاته❣-
جزئیاتی مثلِ نمـازِاولوقت! :)📿
| ...گفت: شرمنده، من نمازم رو میخونم، بعدش میام.
⊹
⊹
#شهید_حججی✨
#پنجشنبههاےشهدایـۍ🌱
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadaba
شهداء دعا داشتند،ادعا نداشتند
نیایش داشتند،نمایش نداشتند
حیا داشتند، ریا نداشتند
رسم داشتند، اسم نداشتند:)💔🕊
#شھیدآنھ
༺🦋 ¦⇢
@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانہ 🥀
•
کار زیباے ژوله وسط برنامه :
اونا اگر نبــودن ما هم نبودیــم...!💔
•
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadaba
•
به قول شهید مصطفی صدرزاده:
جایی که پر از نامحرمه
اتفاقا اخم خیلیم خوبه!
#شهیدانہ ❤️🩹
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadaba
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_چهارصد_و_سوم
بازم پویا ! ...
عین سنجاق قفلی وصل شده بود به زندگیم .
من – قبول کرد ؟
مامان سري تکون داد .
مامان – آره . البته راست و دروغش با خداست .
متفکر به رضوان نگاهی انداختم .
من – یعنی راست گفته ؟
رضوان شونه اي بالا انداخت .
رضوان – بعید می دونم !
سري تکون دادم .
من – منم همینطور .
و خیره به نقطه اي ، رفتم تو فکر .
مگه می شد اون پویاي سمج
با اون کینه ي شتري ساکت بمونه ؟
نکنه باز هم نقشه داشت ؟
ً یا به این راحتی دست از سر من برداره کاملا دور از ذهن بود
رضوان – به جاي فکر کردن بیا برو حاضر شو !
برگشتم و نگاهش کردم .
و تازه یادم افتاد هنوز تصمیم نگرفتم چه
لباسی بپوشم !
غر زدنم شروع شد .
من – حالا چی بپوشم ؟
رضوان – خب همون لباسی که برات خریدن دیگه !
من – واي .. اون که بالاش فقط دو تا بند داره .
ناچار می شم چادر سرم کنم !
رضوان – آخه با این موهاي پیچ تو پیچ لوله شده ت چه جوري
می خواي جلوي عموشون شال سرت کنی؟
واي که بازم حاج عموش ....
اگر حاج عموش و پویا رو از روزگارمون حذف می کردیم ، بقیه ي مسائل و مشکلات خود به خود حل می شد .
این رو اون شب هم به امیرمهدي گفتم . همون شب قبل از ازمایش
دادنمون .
اون شب اومد که حرفاي آخر رو بزنیم .
که من همه چی رو
براش توضیح بدم .
گفت که می خواد همه چی رو
دقیق بدونه .
و البته دلایل کارام رو .
اینکه چرا به پویا علاقه مند
شده بودم و رو چه حسابی می خواستم بهش بله بدم ...
اینکه چی شد که خودش رو انتخاب کردم و پویا رو رد ....
اینکه روابط بین من و پویا چه جوري ادامه پیدا کرد ... و خیلی چیزهاي دیگه .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_چهارصد_و_چهارم
.... اینکه روابط بین من و پویا چه جوري ادامه پیدا کرد ...
و خیلی چیزهاي دیگه .
حین حرف زدن من که تقریباً سعی داشتم با ریز بینی همه چی رو مو به مو براش توضیح بدم ، عصبانی شد ...
اخم کرد ....
چند دقیقه اي قدم زد ....
مشت به دیوار زد ....
ولی در عوض ؛ با من تند نشد ...
هوار نکشید ....
داد نزد ....
حرمت شکنی نکرد ....
مثل همیشه ، سعی کرد به خودش مسلط باشه .
مدیریت بحرانش عالی بود .
تو بدترین شرایط سعی می کرد
بهترین عکس العمل رو نشون بده .
انگار خدا ساخته بودش براي همچین کاري . وسط تنگناي روزگار ، خوب
می تونست تنش ها رو مدیریت کنه ، که نه
سیخ بسوزه و نه کباب .
و من دلم به همین کارش خوش بود که تو
زندگیمون با تدبیر ، با مشکلات برخورد میکنه و نمی ذاره شیرینی زندگیمون طعم گس و ناجور بگیره .
با کمک رضوان لباس سبز رنگی که جزو خریداي عقدم بود ، تنم کردم .
یه لباس ماکسی که بالاش فقط دو تا بند نازك داشت و تا بالای زانوم تقریبا
به تنم می چسبید ، در عوض پایینش کمی
آزادانه می ایستاد
رضوان هم لباسش رو عوض کرد .
و اومد جلوي آینه ، کنارم ایستاد .
نگاهش کردم .
لباس ماکسی ماشی رنگش بی نهایت برازنده ش بود هم کاملا ً پوشیده و هم بی نهایت شیک بود .
می دونستم که چادر سرش می کنه . به خصوص جلوي حاج عموي امیرمهدي .
با تحسین نگاهش کردم
من– چه بهت میاد این لباس !
لبخندي زد .
رضوان – سلیقه ي مهرداده .
با حسرت لبخندي زدم !
کاش لباس منم سلیقه ي امیرمهدي بود !
چون محرم نبودیم لباسم رو ندیده بود .
براي خرید لباس من و مامان و رضوان با نرگس و طاهره خانوم
رفته بودیم .
صداي مهرداد از پشت در اتاق حواسمون رو از اینه پرت کرد .
مهرداد – حاضرین ؟
رضوان به سمت در چرخید .
رضوان – آره . بیا تو .
مهرداد اومد داخل . تو کت شلوار خوش دوختش حسابی به دل مینشست .
نگاهی پر مهر بهم انداخت .
مهرداد – به به . چه خوشگل شدي !
همین اول کاري می خواي
پسر مردم رو دیوونه کنی ؟
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
๋࣭ • ִֶָ ⃟🌱🤍_𝇁𝇃
وتَعلَممافینفسی؛
نگفتهحرفدلمومیدونی!
صلۍاللهعلیڪیااباعبدالله
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ
#امـــامحسینمن❤️🩹
#شبزیــارتــۍ🌙
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
17.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگــه دلـت گرفتــه...
بـہ امــام حسین «ع» پنــــاه ببر🥺):
━━━━━━━✿━━━━━━━
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله♥
#شبجمعہحرمتآرزوسټ✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌼⃟⃟🍃
ڪاشروزےبرسد ،کہبههـممژدهدهیم ..
یوسففـاطـمہآمـــد ، دیدے؟!
منسلامشڪردم ؛🥺
پاسخمدادامــام ، پاسخشطورۍبود
باخودمزمزمہڪردمڪــهامـــام ..
میشناسدمگراینبیسروبۍسامانرا !؟❤️🩹
وشنیدمفـــرمود :
تــوهمانۍڪه «فـــرج» میخواندۍ ((:😊
🕊°•
أللَّھُـمَ ؏َ
ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج•°🕊 °⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا #پنجصلواٺ🖐 🌾بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم #دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
امام عباس(ع) حمیدرضا اسلمی.mp3
11.58M
- امــامعبـــآس(:♥
دنیــابدتـاکردہباهــامعبــّـاس...🥺!
- #مداحیِآرومِاستودیویی .
- #حضرتِ133 .
- #دلــــــۍ .
[ پلی لیستِ روح !. ]
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
- امــامعبـــآس(:♥ دنیــابدتـاکردہباهــامعبــّـاس...🥺! - #مداحیِآرومِاستودیویی . - #حضرتِ13
-
ولــــۍایـن نـوحــه خیــلــی فـوقالعــادس(:❤️🩹👌
-
#روزخـودراباقــرآنشـروعڪنید😇
#قــرارصبحگـــاهۍ🍃
-
«هُوَالَّذِۍأَنْزَلَالسَّکِینَہَفِۍقُلُــ🫀ــوبِ؛»
خداوند قلبها ࢪاباقࢪان آࢪام مۍکند :)!🤍“
-
#صبحتـونمنــوربهعشـقپــروردگــار🌸✨
༺🦋 ¦⇢
@dokhtarane_Mohammadabad
-
امـامعلــۍ"علیــهالسـلام"
آنکه نهایت تلاش خود را صرف
کند،به تمام خواستههایش
میرسد..!
#حدیثانہ 🌱
-
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadaba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هذایومالجمعہ°🌻°
قرار بود یارش باشیم!
اما یار ڪه هیچ،
یادش هم نمیڪنیم...
بی خیال هـمــہ ،
بچسب به امــام زمـانت...(:🤍!
🌼|↫#جمــعــہهــاےدلتـنگـۍ
🤍|↫ #اللهمعجݪلولیڪالفرج
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
#هذایومالجمعہ°🌻° قرار بود یارش باشیم! اما یار ڪه هیچ، یادش هم نمیڪنیم... بی خیال هـمــہ ، بچسب
- خُسران واقعـۍ اینه که
ما زنده باشیم، امام زمانﷺ هم زنده باشن؛
اما هیـچ ارتباطـۍ بین ما وجود نداشته باشـه!
#اللهمعجللولیکالفرج🌱 °
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زیباییهایخلقت😍
همکارے و مهربانــی بین حیوانات واقعــا زیباست! 😊❤️
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadaba
✅ قانــون «۱۵ دقیقه» چیسـت؟
-این قانون به قدرت تغییرات کوچک اشاره دارد.
✍ساموئل اسمایلز، مولف کتاب «اخلاق و اعتماد به نفس»، بر این اعتقاد است که تکرار کارهای کوچک نه تنها شخصیت انسان را میسازد، بلکه شخصیت ملتها را نیز تعیین میکند.
۱- اگر روزی ۱۵ دقیقه را صرف خودسازی کنید در پایان یک سال، تغییر ایجاد شده در خویش را به خوبی احساس خواهید کرد.
۲- اگر روزی ۱۵ دقیقه از کارهای بیاهمیت خویش بکاهید، ظرف چند سال موفقیتی چشمگیر نصیبتان خواهد شد.
۳- اگر روزی ۱۵ دقیقه را به فراگیری زبان اختصاص دهید از هفتهای یک بار کلاس زبان رفتن بهتر است.
۴- اگر روزی ۱۵ دقیقه را به پیادهروی سریع اختصاص دهید از گهگاه به باشگاه ورزشی رفتن، نتیجهٔ بهتری خواهید گرفت.
۵- اگر روزی ۱۵ دقیقه مطالعه کرده و سلولهای خاکستری خویش را درگیر کنید؛ به پیشرفتهای خوبی در یادگیری دست خواهید یافت.
زیبایی روش یا قانون ۱۵ دقیقه در این است که آنقدر کوتاه است که هرگز به بهانهی کمبود وقت، نمیتوانید آن را به تاخیر بیاندازید.
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadaba
✅#معرفۍکتــاب
📗#کتابخطمقدم
📖بــریــدهڪتـــاب:
"آقامحسن باشوخی ادامه داد: «مقدم! این بچههایی که دور خودت جمع کردی از بهترین بچههای جنگن. من الان فرمانده گردان نیاز دارم. فرمانده تیپ نیاز دارم. اینا رو ولشون کن بیان!» حسنآقا خندهای کرد: «این چه حرفیه آقامحسن؟ یعنی الان از یه فرمانده گردان کمتر دارن به جنگ خدمت میکنن؟ نه؛ ما هرطور شده نمیذاریم کار موشکی بخوابه...»"
<<°>>▫️<<°>>▫️<<°>>▫️<<°>
📝مــعــــرفـــــی:
✍🏻فائضه غفار حدادی برشی مستند از میانه خط زندگی حسن طهرانیمقدم است که دور از تخیل و رویاپردازیهای نویسندگی را قلم زده است.
بازه زمانی مطالب کتاب هم از مرداد سال ۶۳ تا دیماه ۶۵ است.
💥 این روزها، با سر و صدایی که عملیات غرورآفرین #وعده_صادق به پا کرده، #خادم_کتاب خواندن این کتاب را اکيداً توصیه میکند.👌
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadaba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به بزرگترین آبشار جهان و به جنگل بارانی گویان خوش آمدید. 🇬🇾
#شگفتیهایجهان🪐
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad