💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_دویست_و_سیزدهم
نرگس – خیلی حرفاش رو به دل نگیر .
و با لبخندي ازمون دور شد و من حتی یه " خداحافظ " خشک و خالی هم نگفتم .
نه اینکه قهر باشم ، نه .
فقط نمی تونستم حرف بزنم .
انگار فقل بزرگی به دهنم زده بودن .
تو مسیر بین پاساژ تا خونه مون ساکت بودم .
دلم نمی خواست به امیرمهدي و اتفاق بینمون فکر کنم .
براي همین خودم رو با دیدن
آدمها سرگرم کردم .
حس می کردم نیاز دارم تو تنهایی بشینم و فکر کنم حق با کی بود .
با من یا امیرمهدي ؟
دلم می خواست دوباره بشینم و حرفامون رو از اول مرور کنم .
با این همه تفاوت عقایدي که تازه داشت اذیتم می کرد چرا دنبالش بودم ؟
جلوی در خونه باز هم به زور لب باز کردم ، از رضوان و رضا
خداحافظی کردم و وارد خونه شدم .
مامان به محض ورود اومد استقبالم .
مامان – باز سلامت رو خوردي دختر ؟
من – سلام .
و انگار تو خونه تازه دهنم باز شد به حرف زدن .
بسته ي حاوي پارچه ها رو دادم دستش و راهم رو به طرف اتاقم کج کردم .
در همون حال گفتم .
من – هر کدومش رو دوست داري بردار .
مامان – خوش گذشت ؟
ایستادم و روي یه پا چرخیدم به سمتش . جمله ش بیشتر به طعنه
می موند تا خبر گرفتن از حال درونیم و
اینکه بهم خوش گذشته یا نه !
نگاهی به چشم هاي موشکافش انداختم .
من – اگر تیکه ي اخرش رو که امیرمهدي
می خواست سرم رو از تنم جدا کنه فاکتور بگیریم ، بقیه ش خوب بود .
سریع برگشتم که به راهم ادامه بدم .
اما حرفش باز هم باعث شد
بایستم .
مامان – باز چیکار کردي ؟
مگه حتماً من باید یه کاري کرده باشم که کسی بخواد سرم رو از تنم جدا کنه ؟
نمی شه اون شخص خودش
اشتباه کرده باشه ؟
نفسم رو کلافه بیرون دادم و گفتم .
من – من کاري نکردم .
یه پسره اومد باهام دوست شه منم اومدم
حالش رو بگیرم به ایشون برخورد .
بعد هم اداش رو با حرص در اوردم .
من – میگه اگر ظاهرتون موجه باشه کسی در موردت بد فکر نمی کنه . هه ... کجاي ظاهر من بده ؟ هان ؟
مامان تکیه داد به دیوار کنارش و یه دستش رو روي سینه جمع کرد و دست دیگه ش رو به حالت عمود روش
قرار داد و زیر چونه ش گذاشت .
مامان – از نظر اون ایراد داشته !
من – به من چه اون اینجوري فکر می کنه !
مامان – تو این پسر رو می خواستی . یادته ؟
سکوت کردم . راست می گفت .
من بی فکر انتخاب کرده بودم یا چشمام فقط و فقط خوبی هاش رو
می دید و روي بقیه ي چیزها بسته شده
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad