#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_پنجاه_ششم✏️
ایشان حدود هزار سال قبل به آقایی به نام « حسن بن مثله جمکرانی» امر می کند که در زمینی که با زنجیره محدوده اش را مشخص کردند و مسجدی بنا کند.
بعد فرمود: به مردم بگو به این مکان رغبت کنند و آن را عزیز دارند و چهار رکعت نمازدر ایم مسجد بخوانند.
دور کت به نیت نماز تحیت مسجد و دورکعت هم به نیت امام زمان (عج) بد هم فرمود :هر کس این نماز را در این مکان بخواند بخواند مانندآن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد.
ما در سعید با دقتبه حرف های آن خانم گوش می کرد و مشتاقانه پرسید: آیا تا به حال کسی در این مسجد شفا گرفته است؟
آن خانم گفت: بله! تا دلتان بخواهد در این مسجد بیماران لاعلاج شفا گرفته اند، اتفاقا وقتی امام مهدی (عج) فرمان ساخت مسجد را می دهند، بزی را هم مشخص میکنند تا از گله ی چوپانی خریداری گقربانی کنند. وقتی آن بز را قربانی کردند هر مریضی ار گوشتش میخورد سریع شفا میگرفت.
حتی آن زنجیر ها را زنجیرهایی که دور زمین مسجد بود وحضرت مهدی(عج) با آنها محدوده مسجد را مشخص کرده بودند به بدن هر مریضی میزندند شفا پیدا میکرد.
زنجیر ها را در خانه آیت الله ابوالحسن الرضا میگذارند اما بعد از وفات آیت الله زنجیر ها ناپدید می شود.
امید مادر سعید بیشتر شده بود اشک شوق از چشمانش جاری بود..
✍🏻#ادامه_دارد...✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_پنجاه_هفتم✏️
مشتاقانه به حرفهای آنها خانوم گوش میداد مدتی به سکوت گذشت مادر سعید که در فکر مسجد جمکران و صاحبش بود یک دفعه با نگرانی از آن خانوم پرسید ببخشید: ما سنی هستیم و مسجد جمکران مطلق به شیعه هاست نکند ما را راه ندهند یا فقط مریضهای شیعه را شفا بدهند؟
آنهاخانوم با آرامش خاصی گفت: اصلا نگران نباشید صاحب جمکران خیلی مهربان است، حتی درکتاب خواندم که فردی یهودی شفای بچه اش را از مسجد جمکران گرفته است شما که مسلمان هستید مطمئن باشید امام مهدی(عج) به شما هم عنایت میکند.
مادر سعید نفس راحتی کشید و گفت :خیالم راحت شد. اما من نماز مسجد جمکران را بلد نیستم میشود به من یاد بدهید؟
آن خانم گفت: اسم من فاطمه رضایی است، خوشحال میشوم مرا رضایی صدا کنید.
نماز امام زمان اینگونه است که نیت می کنی که نماز صاحب الزمان (عج) را قربة الی اللّه بجا میآورم.
بعد سوره حمد را تا با آیه ایاک نعبد وایاک نستعین میخوانید و این ایه را صد بار می گوید بعد صد بارادامه سوره حمد را خوانده بعدهم سوره توحید را می خوانید سپس به رکوع میروید و هفت بار ذکر رکوع را گفته و در سجده هم هفت بار ذکر سجده را میخوانید و رکعت دوم را هم همین را می خوانید وقتی سلام نماز را دادید..
✍🏻#ادامه_دارد...✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_پنجاه_هشتم✏️
یک بار لا اله الا الله میگویید و بعد، تسبیحات حضرت زهرا، در اخر هم سجده میروید و صد بار اللهم صل علی محمد و آل محمد می گویید.
اتوبوس به اول قم رسید وبسیاری از مسافران پیاده شدند. خانم رضایی، سعید ومادرش را برای رفتن به مسجد مقدس جمکران راهنمایی کرد و آنها با دلی پر از امید عازم مسجد جمکران شدند.
حال سعید زیاد خوب نبود و با زحمت راه میرفت، وارد حیاط مسجد شدند، اتفاقا شب چهارشنبه بود وموج زائران ومشتاقان امام زمان(عج) طوفانی در دل مادر سعید ایجاد کرده بود.
یکی از خادمان اسکان مسجد که متوجه حال خیلی بده سعید و گریههای مادرش میشد اتاق شماره ۸ زائر سرای مسجد را در اختیارشان گذاشت.
بعد هم به مادر سعید میگوید شما تاحال بچه بهتر میشود در اینجا استراحت کنید.
سپس به مسجد بروید و نماز امام زمان را بخوانید و از حضرت بخواهد که واسطه شفای فرزندتان شود تا ان شاء الله شفا بگیرد و اگر هم خواستید خواسته خود را در عریضه ای که برگه هایش آماده شده بنویسید و داخل عریضه بیندازید.
✍🏻#ادامه_دارد...✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_پنجاه_نهم✏️
خادم مسجد توضیح می دهد که امام زمان عجل الله از حاجات همه ما باخبر هستند اگر شما چیزی نویسی و ازحضرت شفاهاً یا حتی فقط در دل چیزی را بخواهید اگر مصلحت باشد انشاالله عنایت می کنند ولی این کار هم یک عرض ارادتی است از طرف ما به امام زمان (عج) وتجربه نشان داده است که خیلیها با عریضه نوشتن به حاجات خود رسیده اند.
مادر سعید با چشمی پر از اشک و قلبی سرشار از لمید نامه را مینویسد از امام زمان شفای سعیدش را طلب می کند.
یکی از خادمان بیتابی های مادر سعید را میبیند و از حال سعید باخبر می شود سراغ خادم دیگری می رود و از او ومیخواهد که با همدیگر را به اتاق سعید و به نیت شفای او، توسلی کرده و روضه بخوانند.
چند نفر دیگر از خادمان هم باخبر میشوند و محفل روضه ای در اتاق سعید به پا می شود و بعد از روضه همگی برای شفای سعید دعا میکنند.
شب از نیمه گذشته و مسجد از جمعیت خالی شده بود. سعید با همان دل درد به خواب رفت، مادرش هم که خیلی گریه کرده بود در کنار سعید آرام گرفت.
مادرش هم که خیلی گریه کرده بود در کنار سعید آرام گرفت. نزدیکی های سحر، سعید از خواب پرید و با صدای او مادرش بیدار شد وبه مادرش مادرش می گوید:
✍🏻#ادامه_دارد...✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_شصت✏️
مادر جان! دیگر ناراحت نباش صاحب این مسجد مرا شفا داد.
مادرش که فکر می کرد سعیداین حرف را برای دلخوشی او می زند گفت: امیدوار باش پسرم حتما شفایت میدهد.
سعید گفت : مادرجان! باور کن او مرا شفا داده است، دیشب که خوابیدم دیدم توری اب پشت دیوار بلند شد و به طرفم امد، آن نور شخصی بود که من فقط نورش را میدیدم، آهسته نزدیک من شد تا اینکه به سینه ی من خورد و برگشت.
باور کن مادر، من شفا گرفته ام و آن تور هم صاحب همین مسجد بوده است.
مادر سعید اورا در آغوش گرفت د درحال گریه مدام صلوات می فرستاد، به سعید گفت : عزیزم پاشو یک کمی راه برو.
سعید هم سریع بلند شد وخیلی عادی بدون هیچ دردی برای مادرش راه رفت.
مادر سعید خیلی خوشحال شده بود ولی هنوز یقین نداشت که پسرس کاملا خوب شده باشد، به خاطر همین با سعید عازم تهران شدند و به بیمارستان الوند رفتند.
آقای دکتر(باهر) که ظاهر سعید سالم میدید تعجب کرد واورا برای عکسبرداری فرستاد. بعد از دیدن عکس ها و مشاهده کردند که هیچ اثری از غده ی بدخیم سرطانی وجود ندارد.
وقتی مادر سعید جریان را برای آنها تعریف کرد دکتر ها منقلب شدند وخدارا شکر کردند.
✍🏻#ادامه_دارد...✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_شصت_یکم✏️
سعید و مادرش بعد از دوهفته که کارهایشان در تهران تمام شد برای عرض تشکر راهی مسجد مقدس جمکران شدند.
وقتی به مسجد رسیدند مادرش خیلی بی تابی میکرد، خادمی که آنهارا شناخته بود وقتی متوجه شفای سعید شد آنها را به دفتر مسجد بود تا جریان را از زبان خودشام تعریف کنند.
مادر سعید مدام برای سلامتی امام زمان (عج) صلوات می فرستاد و باحالت خاصی می گفت:
« من نمیدانم الان امام زمان (عج) کجاست؟ آیا در دریاها، کشتی ها را نجات می دهد یا در آسمان هواپیما ها را...»
سعید چندانی، به برکات این دیدار شیعه شد ولی تعصب بزرگان فامیل او را به بالاترین مقام یعنی شهادت رساند واکنون در کنار بارگاه ملکوتی امامش علی ابن موسی الرضا (ع) آرام گرفته است، سعید جان شهادتت مبارک باد.
✍🏻#ادامه_دارد...✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_شصت_دوم✏️
«این گونه باشید»
باید کاری کنم که از آن کار خوشش بیاید، آنقدر که خودش را نشان دهد و دل بی تابم مرا با نگاهش تسکین بخشد.
بله بهترین کار همین است کاری که او بسیار دوست میدارد بهترین راه رسیدن به وصالش.
سید باقر درحالی که درفکر فرورفته بود به دنبال کاری میگشت که او از همه ی کارها بیشتر دوست داشته باشد.
«نماز اول وقت؟! رسیدگی به فقرا واحسان به خلق خدا؟! رفتن به خانه خدا؟!»
درمانده بود، میدانست که همه ی کار ها اورا خوشحال می کنند ولی دلش گواهی میداد باید کار دیگری انجام دهد کار دیگری که در کنار این خوبی ها نتيجه می دهد.
از پشت میز مطالعه بلند شد و به طرف باغچه کنار حیاط رفت وبه ارامی در حالی که فکرش هنوز مشغول بود، روی بلوک سیمانی که پدرش برای پایه شلنگ آب پاشی درکنار باغچه گذاشته بود نشست.
✍🏻#ادامه_دارد...✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_شصت_سوم✏️
تابش نور خورشید که ساعتی بیشتر از طلوعش نمی گذشت به گل هاطراوت بیشتری بخشیده بود.
شبنم ها روی گلبرگ های گل سرخ، مانند قطرات اشک بر گونه ی انسان دردمند خودنمایی میکردند.
سید باقر که دلی پر از درد داشت فکرش به جایی نرسید بود شروع کرد با گل وگیاهان درد دل کردن:
«ای گل های قشنگ، ای درختان مهربان، شما که دائما مشغول ذکر خدایید به من کمک کنید، شما که اورا بهتر از من میشناسید بگویید چه کار کنم تا چشمان من هم در ردیف چشمانی قرار گیرد که اورا دیده اند.
وخال مشکی اش قبله ی نگاهشام قرار داده اند تورا یه خدایی که همه ی مارا آفرید جواب مرا بدهید.
سید باقر، عاجزانه وخیلی جدی از گل ها استمداد میخواست والبته از تجارب زندگی اش به دست آورده بود که طبیعت به انسان درس میدهد. اورا راهنمایی می کند.
با این حال آهی کشید و تا خواست با یک یا علی ازجایش ببند شود، در همان لحظه قطره شبنمی از گلبرگ یکی ازگل های سرخ، با چرخشی زیبا به زمین افتاد.
سید باقر به محض دیدن این قطره شبنم با خوشحالی فریاد کشید « بله خودش است»
سید باقر خم شد وبه روی گل بوسه ای زد، باز با خودش گفت «به...
✍🏻#ادامه_دارد...✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_شصت_چهارم✏️
یادم امد «زیارت عاشورا و اشک برای امام حسین (ع) این کار را برای امام زمان (عج) بسیار دوست میدارد وحتما عنایت می کند.
از این جمعه تا چهل جمعه هر هفته به یکی از مساجد شهر میروم و با خواندن زیارت عاشورا دلش، را به دست آورده و نگاهی از آن چهره دلربا طلب می کنم.
اما از کجا معلوم که واقعا این بهترین عمل باشد؟
بازهم به فکر فرو رفت اما لحظه ای نگذشت که با خودش گفت :
«اولاً در جریان سید رشتی امام زمان (عج) سه بار به او فرمود: چرا عاشورا نمیخوانید؟ عاشورا عاشورا عاشورا، این سه بار تکرار کردن نشانه ی اهمیت این مسئله است.»
درم اینکه، خود امام زمان (عج) در زیارت ناحیه مقدسه میفرماید: هرصبح وشام برای تو میگریم و به جای اشک خون میکنم.
سوم اینکه، وقتی موقع ظهور می شود امام زمان (عج) به دیوار کعبه تکیه می زند و یکی از سخنانشان این است که:
« الا یا اهل العالم ان جدی الحسین (ع) قتلوه عطشانا»
یعنی ببین امام زمان (عج) چقدر عشق امام حسین (ع) را دارد که وقتی ظهور هم می کند از جمله کلماتی که دارند درمورد امام حسین (ع) است و همه میدانیم که منتقم خون امام حسین، امام زمان (عج) است، در...
✍🏻#ادامه_دارد...✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_شصت_پنجم✏️
دعای ندبه هم یادم هست که امده: طلب کننده ی خون امام حسین (ع) کجاست؟
به هر حال این ارتباط شدید امام زمان (عج) با امام حسین (ع) می تواند راهی را برایم باز کند و مرا به خواسته ام برساند.
سید باقر خیلی خوشحال بود و احساس میکرد کشف بزرگی کرده و این سری از اسرار الهی است که باید در قلب خودش نگه دارد و پیش کسی فاش نکند.
در حالیکه دستش را به کمرش گذاشته بود با خودش گفت پیری هم بد دردی است که به جانم افتاده راستی در کتاب آمده بود امام زمان(عج) روز عاشورا ظهور میکند چند روز پیش این مطلب را خواندم.
که امام صادق علیه السلام فرمود : یخرج القائم یوم السبت یوم عاشورا الیوم الذی قتل فیه الحسین علیه السلام.
بله کار تمام است فقط باید همت کنم این ۴۰ هفته را پشت سر هم به مساجد شهر بروم.
هفته ها یکی پس از دیگری سپری می شد و سید باقر هر جمعه مهمان مسجدی می شد و باحال توجه و نیاز شروع میکرد خواندن زیارت عاشورا آنهم با چه سوزی.
هرجامعه ها به جامعه چهلم نزدیک می شد حال سیدباقر هم بهتر می شد و احساس نورانیت خاصی در وجودش میکرد.
✍🏻#ادامه_دارد...✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_شصت_ششم✏️
از مفاهیم زیارت عاشورا هم خیلی بیشتر از قبل مطلب به دست آورده بود یکی اینکه در زیارت عاشورا دو مرتبه برای خونخواهی امام حسین علیه السلام حضرت مهدی علیه السلام دعا می کنیم.
یکی آنجا که می فرماید روزی کند خداوند برای من طرف کردن خون شما را را برای امام حسین علیه السلام با امام یاد شده است محمد صلی الله علیه و آله و سلم و دومی آنجا که می فرماید:
«وان یرزقنی طلب ثاری مع امام هدی ظاهر ناطق بالحق منکم»
ونکته دیگر اینکه در زیارت عاشورا، دشمنان امام حسین علیه السلام مورد لعن و نفرین قرار گرفته اند و حتی بردشمنان امام حسین علیه السلام مقدم بر سلام بر ایشان هم هست.
پس ما هم باید دشمنان خدا را نفرین کنیم و دوستان خدا را دوست داشته باشیم.
هرچقدر شناختش از مفاهیم زیارت عاشورا بیشتر می شد سوز و اشکش هم به مراتب زیاد تر می شد.
تا رسید به جمعه سی و هشتم مسجد شد که قبل شناسایی کرده بود طاقتش تمام شده بود دیگر توان تحمل این هفته را نداشت با این وجود حال خوشی پیدا کرده بود اول دعای سلامتی امام زمان را خواند و شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا...
✍🏻#ادامه_دارد...✨
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#کرامات_امام_زمان ☘
#امید_آخر 🌱
#قسمت_پایانی✏️
نزدیک های آخر زیارت عاشورا بود که یکدفعه نفس در سینه اش حبس شد چشمانش را از روی مفاتیح به نور عجیبی که در بیرون مسجد و از پنجره دیده میشد، انداخت.
«خدای من این دیگر چه نوری است؟! الله اکبر»
سریع از جایش بلند شد مفاتیح را با بوسه ای به قفسه مخصوص گذشت بعد از پوشیدن کفش ها در حالی که لحظه ای نگاهش را از آن نور خیره کننده که به سمت آسمان کشیده شده بود برنداشته بود سمت نور حرکت کرد نوز از یکی از خانه های کنار مسجد به طرف آسمان ساطع میشوند.
با عجله خودش را به آن خانه رساند از در و دیوار خانه مردم بود خانه محقر و مستی نشینی است در را به صدا درآورد آقایی در را باز کرد بدون هیچ کلامی سید باقر سمت نور کسب اتاقی در گوشه حیاط بلند شده بود رفت حال خودش را نفهمید قطرات اشک بدون اختیار به گونه اش غلطان بودند.
وارد اتاق شد صحنه عجیبی دید خانمی از دنیا رفته و پارچه سفید رویش کشیده بودند سید بزرگوار سیمای هم کنار جنازه خانم به آرامی نشسته بود اختیار به آن صید سلام کرد صید با مهربانی جهت جواب سلام به سید باقر را داد و فرمود:
چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این همه رنج را تحمل می کنی؟
بعد هم به جنازه کرد او فرمود مثل این خانم باشی تا من به سراغ شما بیایند این بانوی است که در دوره بی حجابی ۷ سال از خانه بیرون نیامده تا مبادا مأموران را کشف حجاب نکنند.
سیدباقر که در حال آب دادن به گل های باغچه بود از متن سخنان زیبای امام زمان فکر میکرد با خودش گفت:
درست است که امام زمان علیه السلام زیارت عاشورا را دوست دارد اما ایشان از من دینداری را خواستند مثل آن خانم که در زمان کشف حجاب توسط رضاخان برای اینکه سربازان رضاخان پهلوی چادر از سرش برندارند هفت سال از خانه بیرون نیامد خوشا به حال این زن که موقع مردن امام زمان علیه السلام به بالینش آمد خوشا به حالش.
✍🏻#تمام 🙂
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad