eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
228 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
62 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسْمِ رَبِّ نـٰآمَتـ ڪِھ اِعجٰاز مےڪُنَد ؛ یـٰابقیَة‌اللّٰه..؛🌿ˇˇ! ــــــ ــ اَللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلۍمُحَمَّدِوَآل‌ِمُحَمَّد وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🤍ッ
🌕 فضیلت و ثواب روز شانزدهم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم : 🌺 روز شانزدهم، خداوند این پاداش را به شما مى دهد که وقتى از قبر بیرون آمدید، شصت حلّه به شما عطا مى کند که بپوشید و ناقه اى مى فرستد که بر آن سوار شوید و ابرى را روانه مى کند که در برابر گرماى آن روز بر سر شما سایه افکند. 📚 امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص۴۹ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان🌙 🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍 " بسم الله الرحمن الرحیم " اللهم وَفّقنی فیه لِموافَقَةِ الأبرار، و جَنّبنی فیه مُرافَقَةِ الأشرار، و أوِنی فیه بِرَحمَتِکَ الى دارِ القَرار بالهِیّتَکِ یا إلهَ العالَمین . خدایا، توفیقم ده در آن به سازش کردن با خوبان و دورم دار در این روز از رفاقت با بدان، و جایم ده با مهرت به سوى خانه‌ آرامش، به خدایى خودت اى معبود جهانیان . 🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
📿 ••• 🕊 ﴿سوره الانعام ،صفحه ۱۴۱۝﴾🌱 103 - او را هیچ چشمی درک ننماید و او همه بینندگان را مشاهده می‌کند و او لطیف و نامرئی و (به همه چیز خلق) آگاه است. ••• صبح را با نام و یادش آغاز می‌کنیم، بسم الله الرحمن الرحیم🌱 🌻🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾«نصف ماه رمضان» بۍتو سپر شد آقـــــــا عمر ما بود ڪه دور از تو هدر شد آقـــــــا... 🌾چه شود این رمضــــان وصل شما پا بدهد؟ «پانزده روز» ڪه در هجـــر تو سر شد آقــــــــا... •••‌═━🍃❀♥️❀🍃━═••• 🌙 💔 🌼 ߊ‌َܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐ‌َܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊ‌ܠܦ‌َــــܝ‌َܥܼܢ🌤 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
🔈#اطلاعیه ✨#نخستیـن‌جشنواره‌قــرآن‌وعترٺ محمـدآبادمرکزے با همیـارے کانون فرهـنگی قرآنی بانوان حاح س
|سلام و عرض ادب| و با عرض قبولی طاعات و عبادات شما بزگواران✨ ✍خرسندیـم که با تـلاش و همڪاری کانـون بانوان سید احمد خمینی (ره)و گروه جهادی سردار دل ها افتتاحیه جشنواره قرآنی با موضوع قرائت صحیح حمد و سوره به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی(ع) برگزار گردید. 🙏ضمن عرض تشکر و قدردانی از افرادی که ما را در این امر یاری نمودند؛ در جشنواره به شرح زیر میباشد: 🎗در بخش بزرگسالان: 💐خانم ها آقایی زاده و رئیسی 🎗در بخش نوجوانان: 🌸نفر اول←خانم مطهره سرڪارے 🌸نفر دوم←خانم ملیکا اڪبرزاده 🌸نفرسوم←خانم ملیکا راهبــی 🌸نفرچهارم←خانم ریحانه اسدی 🌸نفرپنجم←خانم مهسا قدیری 🎗در بخش نونهالان: 🌺نفر اول←آقای محمد جواد راهبی 🌺نفر دوم←خانم حدیثه غفوری 🌺نفر سوم ←خانم نیایـش مقنی 🌺نفرچهارم←آقای محمد مهدی قربانی 🌺نفر پنجم←خانم حانیه غفوری با عرض تبریک به برگزیدگان عزیز 💗 ✨از تمامی افرادی که در جشنواره شرکت کردند و مارا یاری نمودند کمال مراتب سپاس گذاری و تشکر خالصانه را داریم . ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌱 ✏️ فامیل من هستند و همگی اهل سنت می‌باشند. پدر من هم جزء ایشان بود ولی مادرم شیعه و اهل ایمان، من هم به تبعیت پدرم از اهل سنت بودم ولی اتفاقی، باعث شد که شیعه شوم. با خوشحالی گفتم :میشود آن جریان را برایم تعریف کنید؟ با اینکه در شرایط سختی بودیم با کمال میل قبول کرد و جریان شیعه شدنش را تعريف کرد. اسم من یاقوت است وشغلم روغن فروش گی در شهر حله است. سالی برای خیر روغن از بیابان نشینان، به نواحی دور دست رفتیم تا روغن ارزان قیمتی به دست آوریم، اتفاقا روغن خوب وزیادی خریدم وباکاروانیاز رفیقایم به سمت حله حرکت کردیم. رفقا برای اینکه خستگی راه را احساس نکند به شوخی و بذله گویی می‌پرداختند من هم یکی از آنها بودم، به مکانی رسیدیم که برای استراحت خوب بود و تصمیم گرفتیم شب را در آنجا بمانیم. از شدت خستگی و پیاده روی، خیلی زود خوابمان برد. بعد از ساعتی رفقا از خواب بیدار شدند و پس از صدا زدن مو و خیال اینکه بیدار شدم و در پی آنها راه خواهم افتاد به حرکتشان ادامه دادند. در حالی که من ساعتی دیگر هم در خواب بودم. وقتی از خواب بیدار شدم هیچ کس را در اطراف خود ندیدم، بیابان بود و برهوت، باد خشک صورتم را اذیت می‌کرد، بلند شدم و با خودم.... ✍🏻...✨ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌱 ✏️ گفتم شاید خواب میبینم چشمانم را مالیدم چند قدمی راه رفتم مطمئن شده بودم که بیدارم و رفیقات تنهایم گذاشته‌اند شنیده بودم که در این بیابان حیوانات درنده و مار و عقرب زیادی دیده شده در وجودم رخنه کرده بود با خودم گفتم احتمالا خیلی دور نشده اند اگر سریع بروم به کاروان شان می رسم روغن ها را بار شتر کردم و راه افتادم مقداری راه رفتم هر چیزی جز سراب دیده نمیشد ترسم بیشتر شده بود درمانده و مضطر شده بودم شروع به استغاثه با خلفاء و مشایخ نمودم و ایشان را شفیعی قرار دادم. از جان خود دست شسته بودم اشک چشمانم لحظه قطع نمی‌شد به خاک های بیابان نشسته بودم خلفا را صدا می زدم تا به دادم برسند مدتی گذشت و من همچنان آنهاراوسیله نجات هم قرار می‌دادند و دائما ناله و زاری می کردم اما انگار هر چه بیشتر صدا کردم کمتر جواب می گرفتم. در دلم گفتم مادرم می‌گفت :ما شیعیان امام زنده ای داریم یکی از القاب حضرت اباصالح است و به فریاددرماندگان می‌رسد و گمشدگان در راه را کمک می‌کند. تا اینکه حرف مادرم به یادم افتاد با خدا عهد بستم که من به امام زنده شیعیان استغاثه می‌کنم اگر مرا نجات داد به دین مادرم در می آیم. از روی زمین بلند شدم و بی اختیار راه افتادم و مدام یا ابا صالح را زمزمه می‌کردم لحظاتی نگذشت که ناگهان دیدم کسی با عمامه ی سبز.... ✍🏻...✨ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad