#قرارصبحگاهۍ📿
•••
وما در هیاهوی روزگار اگر آرامیم
،دلمان به خدا گرم است😍،
صبح را با نام و یادش آغاز میکنیم،
بسم الله الرحمن الرحیم🌱
#صبحتون_پرخیر_وبرکت🌻🍂|
༺🦋 ¦⇢
@dokhtarane_Mohammadabad
#پویـشهمـدلـــۍ³
✨قـــالامـامصــادق ‹ﷺ›:
هر مؤمني كه گرفتاري مؤمني را بر طرف كند ، خداوند هفتاد گرفتاري دنيا و آخرت را از وي دور ميسازد...
📚
مستدرك الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۴۱۳ .✍ به اطلاع می رساند "رسانه دختـــرانہ محمد آباد" در نظر دارد با #همدلــۍ شما همراهان گرامی در عرصه ای کاملا متفاوت و انسان دوستانه اقدام نماید. ⬅️این بار قرار است با همراهی شما دوستان براے تهیه دوربین ، چایۍ ساز ، آب تصفیه و دیگر وسایل مورد نیاز [#مدرسهپسرانهشهیدسرکاری] قدمی هر چند کوچک در بهینه سازی فضای درس و مدرسه برای نوجوانان عزیزمان برداریم .☺️ ✅سهم هر ڪدام از شما دوستـان و همـراهـان خیــــر در این همدلــۍ↜ " 20,000 تومــان" است. لطفا در این کارخیر حتی به اندازه یک سهم هم که شده ماراهمراهی کنید.🌹🙏🏻 💢همراهان بزرگوار می توانند کمک های خود را به شماره کارت ↲ 💳
5029081069122196{خانم فاطمـہزهــرااحمدی} ارسال نموده و عکس آن را به آیدے [@Admin_resane_dokhtarane] ارسال کنند. ⚠️مدٺ زمـان جمع آوری کمک هاے ارزشمنـد شما تا #بیـستـمآذرمــــاه میباشد. باتشکر از همدلــۍ شما🌺 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#مسابقه
بسمربالمھد؎...❁!
ضمن عرض سلام و درود خدمت شما همراهان گرانقــدر «کانال رسانہ دختــرانه محمدآباد»✋
به اطلاع میرساند این رسانه قصد دارد در ایــن مــاه مسابقهای به عنـوان خطاطـۍ حدیث ذیل با خودکـار در دو رده ے سنی:
✅[۱۲ الی ۱۵سال ]
✅[۱۵سـال به بالـــا]
برگزار نماید ؛ که به شرح زیر میباشد:
-🖌خطاطۍحدیثباخودکار
-✍خطاطۍحدیثذیل:
✨«#حضرٺمهـدۍعــج»
برای تعجیل در ظهور من زیاد دعا کنید که خود ، فَرَج و نجات شما است.
⌛️⬅️مهلت ارسال طرح تا ساعت "۲۴ بامداد ۳۰ آذر مـــاه " به آیدے زیر در پیامرسان ایتــا(همراه با نام و نام خانوادگی،نام پدر،سن)⇣
🆔@Admin_resane_dokhtarane
💢لطفا به صورٺ فایل عکاسی واضح ارسال بفرمائید.
🎁به چهار نفر از برگزیدگان در دو رده سنی جایزه ای تقدیم خواهد شد.
⚠️شرط پذیرش طرح های مسابقه عضویت در کانال رسانه دخترانه محمد آباد میباشد.
༺🦋 ¦⇢
@dokhtarane_Mohammadabad
◖🤍✨◗
حجاب وقاراست،متانت است،
ارزش گذاری زن است،سنگین
شدن کفه ی آبرو واحترام اوست:)!
‹🤍⇢#پروفایل ›
‹✨⇢#چادرانه›
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو ببینید حتما:')❤️🩹
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
اینو ببینید حتما:')❤️🩹
•✨❤️🩹•
چند تا صوات هدیه
کنیم به شهیدبابایی✨:)))
#شهیدانہ
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
بهشگفتم:
چندوقتیہبہخاطراعتقاداتم
مسخرممےڪنن...
بهمگفت:
براےاونایـےڪہ
اعتقاداتتونرومسخرهمےڪنن،
دعاڪنینخدابہعشق❤️
حسیندچارشونڪنہ :)
#شهیداحمدمشلب🕊
#پنجشنبههایشهدایۍ🌱
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
آرامشفقطاونجاییکهنشستی
وسطبینالحرمین...
یطرفونگاهمیکنیحرمامامحسینطرفدیگهرونگاهمیکنیحرمحضرت عباس:)♥
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ
#امـــامحسینمن❤️🩹
#شبزیــارتــۍ🌙
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«♥✨»
-اےقــربونامـامحسیـنـۍکہنهتکــرارشد؛نهتکـــرارے...🥺(:
_علۍاکبرقلیــچ_━━━━━━━━✿━━━━━━━━ #صلیاللهعلیكیااباعبدالله ♥ #شبجمعہحرمتآرزوسټ✨ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_نهم
اینجوری هم تدریس می کردم و هم بیشتر اوقات روزم براي خودم بود و خودم
براش برنامه ریزي می کردم .
روي روزهاي یکشنبه ، دوشنبه و سه شنبه ي تقویم علامت زدم و تصمیم گرفتم اگر هر دو تا شاگردم موافق بودن این روزها رو براشون کلاس بذارم .
تقویم رو روي میز گذاشتم .
از نبود مامان استفاده کردم و رفتم
سمت کمد لباسام تا مانتویی بردارم و برم بیرون روز مادر بود و می خواستم براش هدیه اي بخرم .
مانتوي کرم رنگ کوتاهم و شلوار جین تنگم رو پوشیدم .
رفتم جلوي آینه و آرایش کردم .
کلیپس بزرگم رو روي موهام گذاشتم .
شالم رو هم سرم کردم و به عادت همیشه
دسته اي از موهام رو بیرون گذاشتم .
رفتم سمت کیفم که با دیدنش یادم افتاد کیف قبلیم که خیلی هم دوسش داشتم رو به خاطر سقوط از دست دادم .
با یادآوري هواپیما و سقوط ، براي هزارمین بار امیرمهدي تو نظرم مجسم شد .
انگار از هر طرف که می رفتم
به جاي هر چیزي ، امیرمهدی جلوي چشمام رنگ می گرفت .
هیچ جوري نمی شد نادیده بگیرمش .
بدجور تو ذهنم فرمانروایی می کرد .
دل بیچاره هم رنگ غم می
گرفت از اون یادآوري .
شده بودم مثل تشنه اي که دنبال آب بود .
و بدجور براي یه قطره ش له له می زد .
کیفم رو برداشتم و خواستم از اتاقم خارج بشم که هنوز از کنار
آینه نگذشته میخکوب تصویر خودم شدم .
من با اون همه آرایش و اون کلیپس بزرگ که سرم رو دو برابر
کرده بود ؛ و موهاي بیرون ریخته داشتم کجا می رفتم ؟
کفري از خودم و عادت هام ؛ و حال خرابم و اون همه تردید که هر بار به جونم می افتاد ، پام رو روي زمین کوبیدم .
امیرمهدي بدجور روم تأثیر گذاشته بود !
دیگه داشتم به خودم هم
شک می کردم .
کلافه از کارهایی که نمی دونستم کدوم درسته و کدوم نادرست ؛
دست بردم و کلیپس رو در اوردم .
پرتش کردم گوشه ي اتاق و شالم رو کمی جلو کشیدم .
بعد هم سعی کردم
بی توجه به مانتوي خیلی کوتاهم برم بیرون .
زیر لب هم غر زدم " خوب چیکار کنم ؟
نمی تونم مانتو بپوشم تا
رو زمین که بگیره زیر پام !
خدا خوشت میاد بخورم زمین ؟ "
غر زدم و نمی دونستم که خدا چه خواب خوبی برام دیده !
اول می خواستم براي مامان یه بلوز دامن بگیرم .
از اونایی که آستینش کوتاهه و یقه شل داره .
ولی با یاداوري اینکه به خاطر رضوان و اینکه حجاب داره ، مامان هم خیلی
رعایت می کنه و بعضی جاها حجابش رو بر نمیداره ؛ رفتم سمت مغازه ي شال و روسري فروشی .
آخر سر هم هدیه ش شد یه شال نخودي رنگ مجلسی .
که خیلی خوشش اومد .
💚🤍💚🤍💚🤍💚
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_دهم
اول می خواستم براي مامان یه بلوز دامن بگیرم .
از اونایی که آستینش کوتاهه و یقه شل داره .
ولی با یاداوري اینکه به خاطر رضوان و اینکه حجاب داره ، مامان هم خیلی
رعایت می کنه و بعضی جاها حجابش رو بر نمیداره ؛ رفتم سمت مغازه ي شال و روسري فروشی .
آخر سر هم هدیه ش شد یه شال نخودي رنگ مجلسی .
که خیلی خوشش اومد .
روزها می گذشتن .
تند و پر از غم .
پر از بی تابی .
به هر دري می زدیم بسته بود .
انگار نه انگار پنج تا آدم دارن
تلاش می کنن .
امیرمهدي شده بود همون سوزنی که قرار بود تو انبار کاه پیداش کنیم .
اولش فقط من و مامان و رضوان دنبالش بودیم .
ولی یواش یواش بابا و مهرداد هم بهمون اضافه شدن .
گرچه که معلوم بود خیلی هم راضی به این کار نیستن .
از فرودگاه و روزنامه هایی که خبر سقوط رو پیگیري کرده بودن تا حراست فرودگاه و خلاصه هر جایی که به ذهنمون می رسید ؛ رو رفتیم .
اما انگار یه قطره آب شده بود و رفته بود تو دل زمین .
دیگه طاقت نداشتم .
مثل آدم معلق بین زمین و هوا بودم .
کارهای پویا هم کاملا رو اعصابم بود .
بدجور بهانه گیري میکرد .
یه روز از اینکه باهاش بیرون نمی رم گله میکرد و روز بعد چون تلفنش رو دیر جواب داده بودم قهر می کرد .
یه روز بهونه می گرفت که باید زودتر تکلیفمون رو روشن کنم و
چند ساعت بعدش از اینکه بیشتر مواقع
بی حوصله بودم شکایت می کرد .
این کار هر روزش بود .
تقریبا روزي دوبار این امر مهم رو به انجام می رسوند و ذهن به هم
ریخته ي من رو آشفته تر می کرد .
انگار قسم خورده بود نذاره اعصابم روي آرامش رو ببینه .
گاهی به قدري زنگ می زد که حس میکردم همه ي کار و زندگیش رو کنار گذاشته و نشسته پاي تلفن ، و گاهی
چنان چند ساعت ازش بی خبر می موندم که
فکر می کردم انگار از اول پویایی وجود نداشته .
کار به جایی رسیده بود که نصف شب هم دست از سرم بر نمیداشت و گاهی براي چند ساعت اجازه نمی داد
چشمام رو روي هم بذارم و بخوابم .
عصر یکی از آخرین روزهاي اردیبهشت بود .
تازه از خونه ي شاگردم برگشته بودم و پویا به محض رسیدنم زنگ زد .
از همون اول هم شروع کرد به غر زدن و بهونه گرفتن .
پویا – مگه نگفته بودم کلاست تموم شد بهم خبر بده بیام دنبالت ؟
بی حوصله دستی به سرم کشیدم .
من – ببین پویا من تازه رسیدم خونه . بعدا بهت زنگ میزنم با هم حرف می زنیم .
پویا – از همون زنگایی که نمی زنی ؟
من باید بفهمم چرا این کارا
رو میکنی !
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌺⃟⃟🕊
#امامزمانﷺبهشیعیانشمیفرمایند:
اگـر دُعا ڪُنید ، بـَرای دُعایـتــان آمین میگویم
و چِنانچِہ دُعا نڪنید،مَن برایـتــان دُعا میڪنم
بـَرای لغـزشهایٺـان اسٺغفـار میڪنم
وَ حتـۍ بوے شُمـا را دوسٺ دارم:)🥺❤️🩹
🍃°•
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج•°🍃 °⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا #پنجصلواٺ🖐 🌾بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم #دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
jannat_alhosein313 (91).mp3
7.5M
مهربان یعنۍ ابۍعبدالله((:
جانـم اے آقــا ابۍعبدالله!♥️
-#مداحیِشوراستودیویی.
-#حضرتِ128.
-#دلـــۍ.
[ پلی لیست روح!. ]
#قرارصبحگاهۍ📿
•••
وما در هیاهوی روزگار اگر آرامیم
،دلمان به خدا گرم است😍،
صبح را با نام و یادش آغاز میکنیم،
بسم الله الرحمن الرحیم🌱
#صبحتون_پرخیر_وبرکت🌻🍂|
༺🦋 ¦⇢
@dokhtarane_Mohammadabad
⭕️ غذاهایی که نباید ۲بار گرم کرد!
#سلامتی 🌱
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
⩤گرۅه خونیټ راجبټ چۍ میگہ؟!✨⩥
•✾––––––––––––✾
•💉• گرۅه خونےA
ویژگےهاۍ خۅب: خلاق، هنرمند، مسئولیټ پذیر!✷🧡ᝰ
ویژگےهاۍ بد: احساساتے، خجالتۍ، وسواسے!✷🍃ᝰ
•💉• گرۅه خونےB
ویژگےهاۍ خۅب: بلندپرۅاز، پر احساس، متفکر!✷🌸ᝰ
ویژگےهاۍ بد: خۅدسر، فردگرا، سرد و جدۍ!✷💎ᝰ
•💉• گرۅه خونےO
ویژگےهاۍ خۅب: پرانرژے، جسۅر، اجتماعۍ!✷🌻ᝰ
ویژگےهاۍ بد: لجباز، سربہ هۅا، عصبۍ!✷🌚ᝰ
•💉• گرۅه خونےAB
ویژگےهاۍ خۅب: رهبر، قابل اعتماد، منطقے!✷☁️ᝰ
ویژگےهاۍ بد: منفعټ طلب، تنها، مضطرب!✷❄️ᝰ
⇉ | #جالب / #دانستنی༉🐝
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«✨🤍»
#هذایومالجمعہ°🌻°
○°يااَباصالحَالْمَهدي°🫀°
°اِیکَاشدَرکِنارحَرم،صِبحجُمعهای...
°تُوبَرحُسینگِریهکِنی،مَابِرایتُو...
○
کُجاستصَاحبِدلهايسَردوخَاکيِمان°🌱 ✨|↫#جمــعــہهــاےدلتـنگـۍ 🤍|↫ #اللهمعجݪلولیڪالفرج ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
◖🩷✨🌼◗ مهدۍ جـــان!♥️ ‹ ✨⇢ #پروفایل › ‹ 🌼⇢ #امامزمان › ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
یهبزرگۍمیگفتند :
زشتہشبوروزیهشیعہبگذرهویادامامِشنیوفتہ..
#اللهمعجللولیکالفرج 🌾
قبلا فصلا هر سه ماه عوض میشد
الان...!!
#طنز 😆
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
#تلـــــنگࢪانھ✨
ازعالمیپرسیدند:••
برایخوببودنکدامروزبھتراست . .؟!
عالمفرمود:یکروزقبلازمرگ
گفتند:ولیهیچکسمرگرانمیداند!!
عالمفرمود:پسهرروززندگیراروزآخر بپنداروخوبباش(: !شایدفردایینباشد🥺🌿
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad