فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شریف زندگی کردن خیلی تاوان داره😊👌
#حرف_حق
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_سی_و_یکم
راهي شدیم که هنوز پام رو
پله ی آخر نذاشته مامان طاهره صدام کرد . برگشتم به سمتش.
با چند ثانیه مكث گفت:
-همیشه یادت باشه که معجزات خدا تو مكان و زماني دور از انتظار و به دست آدم هایي که تو باورت هم نمي گنجه انجام مي شه . خدای دیروزت خدای امروز و فردات
هم هست نگران هیچي نباش.
لبخندی به روش زدم . دلواپسي های مادرانهش رو به خوبی حس مي کردم .
حالا چه اهمیتي داشت که اون
دلواپسي ها تماماً برای من بود یا امیرمهدی و زندگیش دلیل اونها !
مهم این بود که حرفاش حس خوبي بهم ميداد.
قدم به کوچه که گذاشتیم نرگس نفس عمیقي کشید:
-هوم .. بوی بارون میاد.
نگاهي به آسمون گرفته انداختم:
-آسمون دلش پره!
-مثل تو.
-و مثل تو!
سوالي نگاهم کرد . گفتم:
-چرا عقدتون رو رسمي نمي کنین ؟
خندید:
-پس یادت افتاد!
-به روم نیار.
لبخندش جمع شد:
-به روت نمیارم . حق داشتي . منم دست و دلم نمي ره بدون امیرمهدی برم تو محضر.
-قرار بود زود رسمیش کنین . تا کي مي خوای اینجوری ادامه بدین ؟
سرش رو به زیر انداخت:
_قول دادم اگر تا عید امیرمهدی به هوش نیاد بریم محضر .تا قبل از تابستون هم عروسی. ولی هر روز دعا میکنم که زودتر امیرمهدی به هوش بیاد.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_سی_و_دوم
ولی هر روز دعا میکنم که زودتر امیرمهدی به هوش بیاد.
-مي دونم برات سخت بوده این قول رو بدی . امیرمهدی بهم گفته بود خیلي بهش
وابسته ای.
لبخندی زد:
-امیرمهدی هم برادرم بود و هم دوستم.
-یادمه اون شب تو کوه گفت که دلش ميخواد زنش رو دوست داشته باشي
نگاهی به درختا انداخت:
-خودش استارتش رو زد .
-چه جوری ؟
برگشت به سمتم:
-وقتي مي خواست اولین بار در موردت حرف بزنه بهم گفت .. تو روزگاری که "دروغ "یه واقعیت عمومیه گفتن
"حقیقت "یه "اقدام انقلابي "محسوب ميشه ، دختری که من دیدم با قاطعیت این کار رو انجام مي ده.
یه لحظه ایستاد و در حالي که نگاهش به جایي خیره بود ادامه داد:
_گفتم یعني چي امیرمهدی ؟ خیلیا اهل دروغ و دغل نیستن چرا فکر میکنی این دختر... نذاشت ادامه بدم
خیره تو چشمام گفت
_ دختری که من دیدم اگر یه دنیا هم
جلوش بایسته از صداقتش دست بر نمي داره و باور کن
اون یه انقلاب بزرگ درست کرد اونم درست تو ذهن من....
لبش رو به دندون گرفت و برگشت نگاهم کرد:
-به قول مامان دنیای امیرمهدی از همون شبي که برای اولین بار همدیگه رو دیدین زیر و رو شد.
لبخندی زدم:
-اما دنیای من کن فیكون شد نرگس . من از همون شب شدم یه آدم دیگه
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
🖤⃟⃟✨
-صاحب مڪیال المڪارم مینویسد:
یکـۍ از دوستان صالـح من در عالــم
خواب مولاصاحبالزمان "سلامﷲعلیه"
را دید ڪه فرمودنـــد:
من دعاگوۍ هر مومنی هستم ڪه پس
از ذكـــر مصائب حضرٺ سيدالشهدا
"سلامﷲعلیه" برای تعجیل فـرج و تایید
من دعــا ڪند..🥺!
•📚
مکیالالمکارم|بخش۶•╿الّلهُــــــمَّعَجِّــــــللِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــــــرَجْ╽ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— 🌼تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا #پنجصلواٺ5⃣ 🌔بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم #دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ📜 🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
قـــــــرارِعاشقـــــۍ♥(:
روحـۍوقلبـۍلَـدیكیـٰاحسیـن✨:)
#روزخـودراباقــرآنشـروعڪنید📒
#قــرارصبحگـــاهۍ☀️
-
#قــرآن راسادہنخـوان!
یادبگیرآنراباصداۍِخــــدابخوانی..
یادٺباشد؛
قـــرآن،نامہۍعــاشقترینرفیــقِتوست:)💚🕊
👤•.استادشجاعی•.
-
#صبحتـــونمنــــوربہیــادپـرودگـــار✨
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
•🖤✨•
🪔چهــاردهـــممــــاہمحــــــرم
امام حسين عليه السلام فرمود: ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد وبخيل ترين مردم كسى است كه درسلام بُخل ورزد.
🥀#حدیثانہ
-
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
-
آیـتﷲبـهـجـت:
بعد از شهادت حضرت حسینبنعلی، سیدالشهداء علیهماالسلام حضرتزینب
سلاماللهعلیها در اسارت آنچنان مردانه
خطبه میخواند که گویی در تخت سلطنت
قرار دارد.امامسجاد علیهالسلام در حال
اسارت و درحالیکه غُل جامعه به گردن
داشت، به سائل، شاهانه کمک میکند.
ما چنین بزرگانی داریم که همه چیز ما
از آنهاست،ولی گویا آنها را نداریم..!
•📚رحمتواسعه•
#امامحسین❤️🩹
#ماهـِمحـــرم 🌙
-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزاداری زنان بنی اسد
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
🤎🔗
علققلبكباللهفاللهلايؤذياحد
- قلبترابهخداوندگرهبزنکهاو
هیچکسرانمۍآزارد((:🌼
✨#درگوشـۍباخــــــدا
چرا انسانهای مومن وخوب بیشتر دچار مشکل و غم میشوند؟🤔😕
◾️خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم، اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است
⬅️چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهدو او راغمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد. مومن اگرمی دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است،آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود. هر اندازه که ایمان بنده افزون گردد، تنگ دستی اش بیشتر و زندگی اش سخت تر شود. خداوند عزوجل می فرماید اگر بنده مومن من دل آزرده نمی شد، سر انسان کافر را با دستمالی آهنین می بستم، تا هرگز دچار سردرد نشود.
☑️با مروری بر مشکلات و مصایب اهل بیت، مخصوصا مصیبت عظمای امام حسین علیه السلام و اهل بیتش، احادیث بالا را بهتر درک میکنیم... زیرا که اگر دنیا محل عیش و راحتی و خوشگذرانی بود هیچکس لایقتر از محمد و آل مطهرش برای بهره بردن از این موهبت نبود....
🖇هرکه در این بزم مقربتر است
جام بلا بیشترش میدهند...
📚اصول کافی
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هعییی ❕❗️
+حتمـــا ببینید
#حرف_حق
#تلـــــنگࢪانھ ✨
وقتۍخدا،
درےروبهروتمیبنده؛
اصراربهکوبیدنشنکن
اینوبدونڪه...
هرچیپشتِاوندرهست؛
بهصلاحِتونیست(:
هرچیخــــدابخواد..
همون درستـہ مطمئن باش😌🤍
#ناتوانی_در_انجام_نذر
🤔❓کسی که نذر كرده هر سال مبلغ معیّنی به هيئت عزاداری کمک کنه، اما امسال بهخاطر شرایط بد اقتصادی، توان دادن اون رو نداره، چهکار باید بکنه؟
🍃✍️ همه مراجع: هر مقداری که میتونین، کمک کنین. اگه هم اصلاً نمیتونین، مشکلی نیست. این نذر امسال از گردنتون برداشته میشه.
👌 به نظرم یک سوال مهمی که اینجا وجود داره اینه که:
👈 اصلا روش درست نذر کردن چطوره؟ روش بزنی جوابش رو می بینی👆
📚 توضیحالمسائل مراجع، م۲۶۴۱؛ تحرير، ج۲، ص۱۱۸، م۵ و۲۴؛ رساله آموزشی، ج۲، درس ۶۶ و ۸۲؛ مکارم، احكام عزاداری؛ صافى، جامعالأحكام، س۷۸۹؛ سيستانی، سايت؛ استفتائات بهجت، س۵۵۸۸؛ استفتائات تبريزی، س۱۹۵۵؛ استفتائات نوری، س۷۴۴ و ۷۵۴؛ دفتر مراجع.
⬅️#احکامبهزبانخیلیساده
✅#حکم_۱۳۰
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
دستورالعمل آیت الله کشمیری ره
جهت استغاثه به حضرت ابوالفضل🖤
◽️دو رکعت نماز حاجت خوانده شود
و به حضرت ابوالفضل علیهالسلام
هدیه شده
◽️بعد تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام
و باز ثوابش هدیه شود
◽️و سپس ۱۳۳ مرتبه بگوید:
【یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ
اِکْشِفْ کَرْبِی بِحَقِّ اَخیکَ الْحُسَیْنِ】
↲کتاب روح و ریحان
استاد سید علی اکبر صداقت
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاذبه ی مجازی دنیا 👌🖇️
#یڪبــــرگازکتــــاب
#دقایقـۍباقـــرآن ✨
درمان غم و اندوہ با سوره انعام
-اگر ڪسے دو آیـہ زیر را در وقت خواب هفت بار با نیت خالص و توجـہ بـہ خدا و معنے آن بخواند چون بیدار شود غم و اندوہ او زایل شود
🌻 آیات ۱۷و ۱۸ سورہ انعام 🌻
🌿وإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدُيرٌ وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ 🌿
📚 خواص آیات قرآن ڪریم ص ۵۴
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
#گریه_بر_حسین_در_نماز
❓اگه درحال نمازخوندن برای امام حسین (علیهالسلام) گریه کنیم، نماز باطل میشه؟
📚 آیات عظام امام، رهبری و نوری: بله. بنابر احتیاط واجب، نماز باطل میشه. در نماز، فقط از ترس خدا و برای آخرت میشه گریه کرد.
📚 آیتالله مکارم: بله. نماز باطل میشه. در نماز، فقط از ترس خدا و برای آخرت میشه گریه کرد.
📚 آیتالله سیستانی و وحید: اگه با قصد قربت و نزدیکشدن به خدا باشه، اشکال نداره.
📚 آیات عظام بهجت، زنجانی، مظاهری و تبریزی: اشکال نداره.
🔺 امام، تحریرالوسیله، مبطلات نماز، مورد ششم؛ مکارم، استفتائات، ج۳، س۲۴۴؛ رهبری، استفتا از سایت، شماره۸۲۴۲۸۵؛ سیستانی، رساله جامع، س۱۳۸۹؛ همان، منهاجالصالحین، ج۱، منافیات نماز، السادس.
⬅️#احکامبهزبانخیلیساده
✅#حکم_۱۳۱
🖤↝˹ @dokhtarane_Mohammadabad˼
دانلود+زیارت+عاشورا+فرهمند+++متن.mp3
12.11M
🥀#چلهعاشقی|روزچهادهم🥀
🏝اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِالله
وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً
ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم
🖤اَلْسَّلٰام عَلَى ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ عَلِیِّ بْنِ ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ اَوْلادِ ٱلْحُسَيْـن
🖤وَ عَلىٰ أصْحاٰبِ ٱلْحُسَيْـن
🏴اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ کَرْبِلٰاْ
اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُود
#زیارتعاشورا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
📆 شرو؏ چلہ : یکشنبہ¹⁷'⁴'¹⁴⁰³
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_سی_و_سوم
لبخندی زدم:
-اما دنیای من کن فیكون شد نرگس . من از همون شب شدم یه آدم دیگه.
سری تكون داد:
-مطمئناً همینجوره . مي دوني از کي فهمیدم هر چي امیرمهدی درباره ت مي گه درسته ؟
-کي ؟ اولین باری که همدیگه رو دیدیم ؟
با صدا خندید:
_ نه اون روز من و مامان شوکه شدیم . آخه جلومون دختری بود که تا یه هفته قبلش داشتیم تعریفش رو از زبون امیرمهدی مي شنیدیم.
-دیگه درموردم چي گفته بود
دستی تو هوا تكون داد:
-کلي ازت تعریف کرده بود . مثلا ً گفت با اینكه از دیدن خون و اون بنده های خدایي که فوت شده بودن حالت بد شده اما پا به پاش همه رو چك کردین ببینین کي زنده
ست کي نه . یا مثلا ً با اینكه کم طاقت بودی اما بي آبي و بي غذایي رو تاب آوردی . یا وقتي که مي خواستي کمكش
کني وقتي گرگا حمله کرده بودن !
دهنم باز موند:
-همه چي رو براتون گفته بود ؟
_خب همه ی اتفاق ها رو گفت ولي اینكه چه حرفایي به هم زدین رو فکر نکنم همه رو گفته باشه آخه یه بار
بین حرفاش گفت تو خیلي نگران خونواده ت بودی در صورتي که تو حرفای اولیه ش نشنیده بودم این حرف رو.
برای همین فكر کنم یه سری چیزها رو لازم ندیده برامون بگه
سری تكون دادم و نفس راحتي کشیدم . احتمال دادم
چیزی از صیغه و کارای من نگفته باشه.
دوباره راه افتادیم که گفتم:
-راستي نگفتي کي از من خوشت اومد!
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_صد_و_سی_و_چهارم
-راستي نگفتي کي از من خوشت اومد!
اها.. داشت یادم مي رفت .. همون شبي که خونه مون مهمون بودین و اینکه با صداقت گفتي با چادر میونهی
خوبي نداری و بعدش اون روزی که رفتیم پارچه بخریم .
یادته ؟ تو ماشین طرز چادر سر کردنت رو که گفتي ایمان آوردم به حرف امیرمهدی.
-عجب روزی بود اون روز!
نفس عمیقي کشید:
-آره . وقتي از خرید برگشتیم نیم ساعتي رو با همون لباسای بیرون تو اتاقش قدم زد . مطمئن بودم داره دیوونه مي شه .
چند روز قبلش مامان ازش پرسید بالاخره بین ملیكا و یه دختر دیگه که مد نظر مامان بود کدومشون رو انتخاب مي کنه که گفت فعلا ً هیچكدوم . اون روز خرید
وقتي دیدم داره با تو حرف مي زنه فهمیدم چرا گفت فعلا ًهیچكدوم .
دلش یه جای دیگه بود !
رفتم تو اتاقش گفتم ..
خب چرا باهاش دعوا کردی ؟ ..
کلافه گفت
_ وقتي مي بینم داره با ارزش ترین چیزهایي رو که داره راحت به معرض نمایش مي ذاره دلم مي خواد چشمام برای همیشه
بسته بشه تا دیگه چیزی نبینم ، نتونستم خودم رو کنترل کنم ... گفتم چرا بهش نميگي چه حسي بهش داری ؟
..گفت مطمئنم تا زماني که بهم اعتماد نكنه حاضر نیست هم قدمم بشه .
گفتم فكر ميکردم دنبال ایني که دوسِت داشته باشه .
در جوابم گفت تا عاشق نباشي اعتماد
نمي کني ، عاشق که باشي از سر عشق به بي ارزش ترین چیزها هم تمام و کمال اعتماد مي کني و من برای هم
قدم شدنش نیاز دارم به اون اعتماد .
گفتم حالا باهاش قهری ؟
تو چشمام خیره شد و گفت ..
بعضي آدما رو مي شه بارها و بارها دوست داشت ...
رسیده بودیم سر خیابون . آروم گفتم:
-شما توقع دارین با این همه عشق ، من ازش دست بكشم ؟
رو به روم ایستاد:
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚