رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
[💍🏡] فرزند استاد فاطمینیا (ره) میگوید شبی عبای پدرم به هنگام خواب روی مادرم بود، وقتی خواستیم به
وقتی خوب نیست دَرِ گوشش بگو:
«مهربانم، تو چرا غمگینی؟!
به خدا خنده ی تو؛
شیشه ی عمرِ منِ شیداست هنوز..»
هر چی غم و غصه داره فراموش میکنه :))
پ.ن:اینطورهمسرداریکنیدتباها😉(:
🥀⃟♥️|#همسرانه
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
همه میخواهند همسری صادق
انتخاب کنند 🤝
🌿صداقت، یکی از #مهمترین معیارهایی است که باید در انتخاب همسر به آن توجه کرد. زیرا پایه و اساس یک رابطه #عاشقانه سالم و رضایت بخش است؛ که شامل صادق بودن، صمیمانه بودن و شفاف بودن در تعاملات شما با همسرتان می شود.
⇦این به معنای باز بودن و #صریح بودن در مورد افکار، احساسات، تجربیات و نیت های شما است.
⇦همچنین به معنای #اجتناب از #فریبکاری، دروغ و پنهان کردن در مورد اطلاعات مهم است.
⚠️ اما نکته مهم این است که #صداقت، یک مفهوم #نسبی است!! آنچه برای یک نفر صادقانه است، ممکن است برای شخص دیگری صادقانه #نباشد.
بنابراین، مهم است که با همسرتان در مورد #تعریف خود از صداقت صحبت کنید و توافقی در مورد آنچه برای هر یک از شما مهم است، بدست آورید👌☺️
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق همین است؛
همین که ذره ای از تو
می شود تمام من..❣🖇️
.
امام علی(علیه السلام):
ایجاد عشق در دل کسی و ترک کردن آن
مساوی است با کُشتن آن فرد 💔:)
.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهل_و_یکم
بابا –وقت برای این کارا زیاده . دکتر شما واجب تره.
از بابا و بابا جون خداحافظي کردیم و با هم به طرف در نیمه باز حیاط رفتیم.
یاشار پورمند جلو در منتظرمون بود .
با دیدنمون اومد داخل حیاط و زیر بازوی امیرمهدی رو گرفت .
در همون حین هم بدون نگاه به من آروم سلام کرد.
جوابش رو دادم و کنارشون تا جلوی در رفتم .
جلوی در ایستادیم تا یاشار بره و در ماشینش رو باز کنه.
امیرمهدی آروم گفت:
امیرمهدی –راستي به پدرت بگو برای تحویل سال خونه شون هستیم.
سری تكون دادم:
من –باشه . الان مي گم.
بعد با ناراحتي ادامه دادم:
من –واقعاً نیاز به آزمایشه ؟
لبخندی زد:
امیرمهدی –دکتر گفت بهتره آزمایش بدم تا با آزمایش های بعدی مقایسه کنیم . کاری نداره به قدرت باروری ميخواد بدونه با بهتر شدنم نتیجه ی آزمایش هم تغییر مي کنه یا نه!
من –کاش مزاحم دکتر پورمند نمي شدی . خودم مي بردمت.
امیرمهدی –خودش هم آزمایشگاه کار داره.
صدای یاشار باعث شد به سمتش برگردم:
یاشار –منم باید آزمایش بدم . آزمایش اچ آی وی.
مبهوت نگاهش کردم.
سرش رو زیر انداخت:
یاشار –منم باید تكلیفم رو بدونم . اینكه
مي تونم درست زندگي کنم یا دیگه فرصت ندارم مثل یه آدم عادی
ادامه بدم.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهل_و_دوم
یاشار –منم باید تكلیفم رو بدونم . اینكه
مي تونم درست زندگي کنم یا دیگه فرصت ندارم مثل یه آدم عادی
ادامه بدم.
با نوك کفشش برگای رو زمین رو تكون داد . اخماش تو هم بود . مي شد فهمید نگرانه ، ناراحته.
اینم انتهای دوستي های بي قید . اینكه به خودش شك کنه.
حالا که داشت درست مي شد باید به سالم بودن خودش شك مي کرد!
دروغ نیست اگر بگم دلم براش سوخت . تو دلم دعا کردم خدا بهش فرصت بده ..
فرصت اینكه برگرده ... اینكه بتونه راه درست رو پیدا کنه و یه زندگي خوب داشته باشه
آروم رو به هر دو گفتم:
من –مطمئنم هر چي خیرتون باشه همون مي شه.
یاشار نگاهي به امیرمهدی انداخت و گفت:
یاشار –بریم ؟
امیرمهدی لبخند اطمینان بخشي بهش زد:
امیرمهدی –توکل به خدا .. بریم.
***
چشمای امیرمهدی فقط روی من زوم شده بود و فیلم بردار هم تموم لحظاتمون رو شكار مي کرد.
تو اون لباس عروس با اون دامن دنباله دار و تاج بلندم شبیه به پرنسس ها شده بودم.
امیرمهدی فقط برای نیم ساعت اومده بود تو زنونه تا فیلمبردار دو تا صحنه رو با حضورش فیلمبرداری کنه و امیرمهدی باز برگرده تو مردونه.
بعد از عكسای آتلیه که امیرمهدی به اصرار یكیش رو با کراوات کنارم ایستاد
بعد از نیم ساعت رفت و باز مجلس افتاد دست دخترایي که بیشترشون از اقوام ما بودن . همه به احترام امیرمهدی
رعایت مي کردن .
انگار این مرد با منش خودش همه رو
وادار مي کرد به احترام گذاشتن بهش.
بعد از رفتن مهمونا سوار ماشین عروسمون شدیم
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تَحقیقنِمودیمکه اکسیرِبَقاچیست، ازعَرشیِکی گُفت،عَلـی وَلی الله :)
🤍¦↫#السلامعلیڪیاامیرالمومنین
🌱¦↫#یکشنبہهاےعلوے
꧕..🧡🍂
کلام نورانی آیتالله بهجت:
"اگر بــرای فـــــرج امام زمـــــــــان (عج) دعــــــــا میکنید، نشانه آن است که هنــــوز ایمانتان پابرجاست."
⊹
⊹
🔗تعجیـلدرظـهـوروسلامتـۍمولا
#پنجصلواٺ🖐
✨بہرسـموفـاےهرشببخـوانیم
#دعایسلامتـۍوفرجحضرٺ🤲
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
Telegram @music_nabiam Soheil Mehrzadegan - Doorit .mp3
9.38M
کنـارتم کنـارمی😍
به یـادتم بہ یـادمی🥲
فرشتهاے یا آدمـی🕊
شب که میشه تُ مـآهمی🌙
منم شب بہ شب🌗
وابستــه تــر🤭
• 𝄞 •
🪕↜#موزیــک
⏯↜#سهیلمهرزادگان
🍁پــاییـــز¹⁴⁰³
دوشنبـه، هفتــمِآبـــانمــاه
⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ ⠀ִֶָ
◗پیـامـی براۍِ امــــروز ◖
خودت را باور کن
آنقدر خودت را دوست داشته باش
که هرگز دلت نخواهد شخصِ دیگری باشی
‹ -#معصومه_صابر ›
🖇#استغفارهفتادبندیامیرالمومنین
♥️#بنــــد_پنجـــم
🪶دعای امیرالمؤمنین، برای آمرزش گناهان و رسیدن به حوائج، آرامش و وسعت رزق
5⃣. اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَدْعُو إِلَى الْغَيِّ وَ يُضِلُّ عَنِ الرُّشْدِ وَ يُقِلُّ الرِّزْقَ وَ يَمْحُو الْبَرَكَةَ وَ يُخْمِلُ الذِّكْرَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ
بنـــد۵←
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که به سوی گمراهی می کشاند و از راه رشد دور می کند، و روزی را کم و برکت را از بین میبرد، برکت را نابود کرده و نام آدمی را از خاطره ها میبرد، پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈ 「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
┅┄ ❥❥
هر وقت حال و هوای دلت بد بود
یادت بیار که خـ♥️ـدا
هوای بنده هاشو داره
------------------
‹✨⇢#درگوشـۍباخــــــدا
#اطلاعیه_سینما_خانواده
📽 پـخـش سینمایـی « تگزاس 1 »
در سینمـا خانواده محمدآبادمرکزی
🗓 دوشنـبـه ۷ آبــــــــــــانماه ۱۴۰۳
🕡 بعد از نماز مغـــــرب و عشـــــاء
🕌 حسینیهحضرت ولیعصر«عج»
✅ویژه نــوجوان و جــــوانان
⚠️در ضمن برای عموم اهالی همراه با خانواده ها آزاد می باشد.
دوشــنــبــهشــــــــبها
حسینیهحضرتولیعصر«عج»
#طرحفرهنگی_مسجدجامع
#هیئتحضرتاباالفضلالعباسع
#پایگاهمقاومتبسیجشهدایگمنام
#کانونفرهنگی_قرآنیسیداحمدخمینیره
رسـانہدخـتـــــ🦋ـــرانہمحمدآبـاد
خـداوندا خواستههای بیمورد دلم را ببخش!( : -حضرتعلـی"علیهالسلام"فرمودند . #حدیث_عشق🌱
دنيــا، شيرين است!
اما شيرين براى كسى كه
فريفتهۍ آن شود...
_ازهدالزاهدینعلی"علیهالسلام"
_بحار الأنوار،ج۳۲ص۲۲۳
#حدیث_عشق 🌱
16.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🫔
⏝
֢ ֢ #آشپزی ֢ ֢
لقمه های مدرسه👌😍😋
1.پوره سیب زمینی+خیارشور گوجه
2.شکلات صبحانه+موز
3.پنیر+خیار گوجه
4.پنیر+سبزی+خرما
5.کره+حلوا شکری
6.کره+مربا
7.پنیر+گردو
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••#دانستنیهایآشپزی ••
آزمایشتشخیصپالمدرروغنهایخوراکی!☝️🏻
* مراقب قلب و عروق خود باشید🫀
#سلامتی 🌿
خــواصبینظیـــرسیــاهدانــه!✅
◽️ تقویت حافظه
◽️کاهش پُرفشاری خون
◽️ کمــک به کنـترل دیابـت
◽️ تقویت بدن و سیستم ایمنی
◽️ ضدخستگی و مانع کاهش انرژی
◽️ ضـدویروس، ضـدباکتری و ضـدقارچ
◽️ دارای خواص آنتیاکسیدانی و ضدسرطان
◽️ افزایش هورمونهای جنسی و قدرت باروری
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🍁پـایـیـز بــه دل مـینــشـیــنــد
🍊نــه بــرای رنـگـهـای زیـبـایـش
🍁نه برای میوهها و بوی بارونش
🍊پــایــیــز مــهــری دارد کــه در
🍁هــیــچ فــصــلــی نــیــســت...
#حالخوب ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد خشڪ شدن گل،
دیگه آب دادن به اون فـایدهای نداره…)))):!
#تلـــــنگࢪانھ ✨
غذاهای مفید برای بهبود سرفه !👌🏻
▫️شلغم و کدو حلوایی پخته، شیر بادام، حریره بادام، دمکرده آویشن و شیرهویج براي بهبود سرفه مفيد هستند.
+ سرفه های ناشی از سرماخوردگی، حساسیت یا عفونتهای سینوسی، با این موارد قابل درمان هستند.
#سلامتی 🌿
┈──• ⸼࣪ ⊹🦋⊹ ⸼࣪ •──┈
「 𝐉𝐨𝐢𝐧 ➳@dokhtarane_Mohammadabad 」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خلاقیت⃟🎗
-
کاردستی قشنگ با برگای پاییزی🍂🧡
سیوش کن گمش نکنی☺️
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهل_و_سوم
بعد از رفتن مهمونا سوار ماشین عروسمون شدیم.
رضا اومد کنار ماشین و رو به امیرمهدی گفت:
رضا –اگر پات خیلي درد مي کنه بذار من بشینم پشت فرمون .
امیرمهدی لبخندی زد:
امیرمهدی –خوبم . آروم مي رم.
رضا سری تكون داد:
رضا –هر جا دیدی نمي توني زنگ بزن خودم رو مي رسونم
امیرمهدی هم "باشه "ای گفت و راه افتادیم.
کمي که از باشگاه دور شدیم ماشین رو کناری زد . به حساب اینكه پاش درد گرفته گفتم:
من –مي خوای من بشینم پشت فرمون ؟ به پات فشار نیار!
رو کرد بهم:
امیرمهدی –نه .. خوبم .. وایسادم یه چیزی بهت بگم.
من –هوم ؟
امیرمهدی –این یكسال رو به خاطرت بیار مارال!
من –خب ؟
امیرمهدی –خیلي اتفاق ها افتاد که
مي تونست پایان باشه یا برای من یا برای تو !
مرگ خیلي نزدیكه .. معلوم نیست کي بیاد سراغمون . نمي خوام همچین شبي به این
فكر کنیم که چقدر فرصت داریم کنار هم باشیم.
کمي کج نشست به سمتم:
امیرمهدی –مي خوام ازت خواهش کنم ..
بیا یه جوری زندگي کنیم که انگار فرصت چنداني نداریم .
بیا من آدم باشم تو هم حوا ... همیشه حواسمون باشه که ممكنه از
بهشت خدا رونده بشیم .
پس قدر ثانیه به ثانیه ی با هم
بودنمون رو بدونیم . قدر خونواده هامون... قدر دوستامون .. قدر همه ی چیزهایي که داریم...
دستش رو گرفت طرفم:
امیرمهدی –حاضری ؟
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_برزخ_اما📓
#فصل_دو_رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهل_و_چهارم
دستش رو گرفت طرفم:
امیرمهدی –حاضری ؟
سر تكون دادم:
من –حاضرم ... یك ثانیه ی با تو بودن رو هم از دست نميدم.
امیرمهدی –پس از همین حالا شروع
مي کنیم.
امیرمهدی –نمي خوام فرصت رو از دست بدم و تو روزمرگي یادم بره بهت یادآوری کنم چقدر از حضورت تو زندگیم خوشحالم . دوست دارم مارال.
دستش رو با انگشتام فشار دادم:
من –من بیشتر...
امیرمهدی –امشب حتماً به مادر و پدرت و مهرداد یادآوری کن چقدر دوسشون داری . فرصت کنار هم بودن
خیلي کمه . از این فرصت ها استفاده کن.
پلك رو هم گذاشتم.
من –حتماً...
راه افتاد...
و این شروعي جدید برای هر دوی ما بود....
***
وضو گرفتیم...
نماز خوندیم...
آخر نمازش دعا کرد ..
. »اللهم ارزقنى الفتها و ودّها و رضاها بى و ارضنى بها و اجمع بیننا باحسن اجتماعٍ و انفس ائتالف فانّك تحب الحلال و تكره الحرام؛
خدایا الفت و مودت و رضایت زن را نسبت به من و رضایت مرا نسبت به او بر من ارزانى دار و میان ما را به بهترین وجه مجتمع نما
و نیكوترین الفت را به ما عطا کن، همانا تو حلال را دوست مى دارى و حرام را زشت
مى شمارى.«
برگشت به سمتم.
امیرمهدی –قبول باشه.
لبخند زدم:
من –از تو هم قبول باشه.
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚