eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
228 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
62 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
📿 ••• ‹
اِللهْم نّوُر قّلَوْبناوْقلوب
أُحًبُاْبناُ بْالقرِآَن‌وأجعل
ِصٌدٌوُرِناُ مُضَيُئة بٍذڪرڪ🌱
خدایا‌دلهاۍما‌و‌عزیزانمان را‌با‌قرآن‌نورانۍکن‌و قلب‌هاۍما‌رابہ‌یاد‌ خود‌روشن‌کن✨🤍 ••• 🌼🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
🌻🎍
•🌼• هی‌ میگوید‌ آخرش‌ چه‌میشود ؟ آخرش‌ دست‌ خداست ، بد‌ نمیشود . . این‌ اول‌ را‌ که‌ سپردن‌ دست توست ‌را درست‌ انجام‌ بده ، آخرش‌ دست‌ِ ‌خداست ، بد‌ نمیشود !(:✨ ✍-
حاج‌‌اسماعیل‌دولابی
- ☺️ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🌱 او(حضرت‌ مهدۍ عج) پس از یک تنگنای شدید و بلای طولانی و ترس و وحشت و اضطراب، غم و اندوه شیعیان را می‌زداید خوشا به حالِ آنان که آن زمان را درک کنند .. -امام‌صادق‌علیه‌السلام-
بحارالأنوار،ج۵۱،ص۱۴۴
༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر هنرمندانه و زیبا پیشنهاد میکنم حتما ببینید چون ارزش دیدن داره😍👌 🪐 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
10.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-بنظرتون چرا آب دهان شیرینیه آب چشم شوره؟🧐 -برای جواب به این سوال این کلیپ ببینید🤩 ᯓ 💕 𝆹𝅥 ۫ ּ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 فروشنده چند توپ پارچه بیرون آورد و تاي پارچه ها رو یکی یکی باز کرد . هر سه بی اختیار دست بردیم سمت پارچه ها و لمسشون کردیم . طرح هاي جالبی داشتن و بیشترشون نخی بودن و به درد تابستون می خوردن . رضوان رو کرد بهم . رضوان – مامان سعیده پارچه چادري نمی خواستن ؟ شونه اي بالا انداختم . من – نمی دونم . فکر نکنم . رضوان – کاش یه زنگ بهشون بزنی . پارچه هاي خوبین . سري تکون دادم . من – باشه . الان زنگ می زنم . گوشیم رو بیرون آوردم و زنگ زدم . مامان که جواب داد از مغازه بیرون اومدم تا بتونم راحت باهاش حرف بزنم . وقتی بهش گفتم پارچه هاي خوبی داره گفت هم براش پارچه ي چادري بگیرم و هم براي خودم پارچه ي لباس که بدم خیاطم بدوزه . تماس رو که قطع کردم ، برگشتم برم داخل مغازه که با صداي امیرمهدي سر جام ایستادم . امیرمهدي – خانوم صداقت پیشه ! برگشتم به سمتش . کیسه ي پلاستیکی سفید رنگی رو به طرفم گرفت و گفت . امیرمهدي – مال شماست . با تردید کیسه رو گرفتم . من - این چیه ؟ سرش رو پایین انداخت و لبخندي زد . دست برد داخل جیب شلوارش ، و انگار داره چیزي رو به یاد میاره به جایی دور خیره شد . امیرمهدي – بعضی روزا تو عمر آدم بی نهایت لذت بخشن . لذتی که تا آخر عمر فراموش نمی شه . میشن خاطره اي که هر وقت بهش فکر می کنی ، لبخند رو لبت میاد و حلاوتش رو مثل همون لحظه ي اول حس می کنی . امروز براي من از اون روزاییه که می دونم تا آخر عمرم برام چنین حالی رو داره . نیم رخش رو از نظر گذروندم . چه جوري از این آدم خوشم اومده بود ؟ از نظر ظاهري با ایده آل هاي من فرق داشت . پویاي شش تیغه کجا و امیرمهدي با ریش و سبیل کجا ؟ پویاي سر تا پا مد کجا و امیرمهدي ساده پوش کجا ؟ پویایی که به زور هورمون و شیر و هزارتا سفیده ي تخم مرغ و پروتئین هاي مصرفی زیاد هیکل به هم زده کجا و امیرمههدي کمی لاغر اندام کجا ؟ پویا و افکارش ! ... امیرمهدي و افکارش ! .... امیرمهدي و لحن بیانش ... امیرمهدي و احترامی که می ذاشت ... امیرمهدي و حس آرامشی که به آدم می داد! 💚🤍💚🤍💚🤍💚 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 امیرمهدي و احترامی که می ذاشت ... امیرمهدي و حس آرامشی که به آدم می داد .... هر چی بیشتر امیرمهدي و ایده آل هاي ظاهري تو ذهنم رو مقایسه می کردم ، بیشتر اون ظواهر رو پس میزدم و می فهمیدم باطن آدم ها مهمتر از ظاهرشونه . و بیشتر حسرت می خوردم که چرا امیرمهدي مال من نبود . سهم من نبود . سرش رو کامل به زیر انداخت و با نوك کفشش طرح کوچیکی روي زمین کشید . امیرمهدي – امروز یکی از بهترین چیزهایی که می شد تو عمرم بشنوم ، شنیدم ! سر بلند کرد و نگاهش رو به چشمام دوخت . و من حس کردم چقدر ارادي و به خواست خودش با من چشم تو چشم شد . گرچه که خیلی سریع نگاهش رو نسیم وار از نگاهم گرفت . امیرمهدي – وقتی تو ماشین گفتین یادتون رفته نماز ظهر و عصرتون رو بخونین ، انگار کسی بهم مژده ي بزرگی داده . انقدر خوشحال شدم که نتونستم مژده گونی این خبر رو ندم . با سر اشاره اي به کیسه ي تو دستم کرد . امیرمهدي – هم سوغاتیی که براتون آوردم و هم مژده گونی خبر نماز خوندنتون ، هر دو داخلشه . امیدوارم خوشتون بیاد . کیسه رو کمی بالا آوردم و نگاش کردم . من در مقابل این همه خوبی باید چیکار می کردم ؟ ادمی که رو به روم ایستاده بود واقعا ادم بود یا فرشته ؟ چرا انقدر خوب بود ؟ و من در مقابل باهاش چیکار کردم ؟ با آهنگی که می دونستم اصلاازش خوشش نمیاد ، اذیتش کردم . و چقدر شرمنده شدم از کارم . اول لب به تشکر باز کردم . من – ممنون . اصلا انتظارش رو نداشتم. و بعد نادم از رفتارم ادامه دادم من – بابت اون آهنگ ، واقعاً عذر .... نذاشت جمله م رو کامل بگم . امیرمهدي – بهتره راجع به چیزهاي خوب حرف بزنیم . بازگو کردن مسائل ناراحت کننده ، حلاوت اتفاقاي خوب رو از بین می بره . حرف خوب ؟ می خواست با من راجع به چیزهاي خوب حرف بزنه ؟ حرف بزنه ؟ آخ که چه حالی داشت شنیدن این جملات از دهنش ... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad