eitaa logo
دختران زهرایی
413 دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
129 فایل
قرارگاه(حضرت زهرا سلام الله علیها) مسجد حیدریه ارتباط باما @HAFi313 @dokhtarane_zahrayi لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
عشاق شبیه معشوق میشوند اگر راست بگویند که عاشقند🌱
در منزلگاه قصر بنی مقاتل، امام دستور میدهد مشکها را پر از آب کنند کاروان به راه می افتد، امام بر اسب خویش سوار است و لحظه ای به خواب میرود و وقتی چشم باز میکند می فرماید : انا لله و انا الیه راجعون علی اکبر جلو میرود و میپرسد : - پدر جان! چه شده؟ + عزیزم لحظه ای خوابم برد، در خواب سواری را دیدم که می گفت : «این کاروان منزل به منزل میرود و مرگ هم به دنبال آنهاست» پسرم! این خبر مرگ است ‌که به ما داده شده - پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ + بله، به خدایی که همه به سوی او میروند ، ما بر حقیم - اگر چنین است ما از مرگ نمی ترسیم، چرا که راه ما راه حق است با پاسخ علی اکبر قلب پدر آرامش میگیرد، امام جوانش را نگاه میکند و در چشمانش رضایت موج میزند
پنجشنبه دوم محرم الحرام سال ۶۱ هجری است آفتاب بر همه جا می تابد و سربازان حر خسته شده اند و اصرار دارند که حر کار را یکسره کند حر از امام میخواهد که به نزد ابن زیاد بروند و امام نمی پذیرد تا سرانجام اسب سواری نامه ی ابن زیاد را می آورد : 📜 از ابن زیاد به حر ، فرمانده سپاه کوفه زمانی که این نامه بدست تو رسید، سخت گیری بر حسین و یارانش را آغاز کن ، حسین را در بیابانی خشک و بی آب گرفتار ساز تا جایی که هیچ پناهگاه و سنگری نداشته باشد 📜 حر نامه را برای امام می خواند و میگوید : باید همینجا فرود آیید اینجا که بیابانی خشک است ولی گویا کاروان تا نینوا فاصله ای ندارد امام پیشنهاد میدهد در نینوا منزل کنند و حر قبول نمیکند : من نمیتوانم اجازه این کار را بدهم ،ابن زیاد برای من جاسوس گذاشته و باید به گفته ی او عمل کنم امام میفرماید : کمی جلوتر برویم حر با خودش فکر میکند که ابن زیاد دستور داده حسین ع را در صحرای خشک فرود آورم ، حال چه تفاوتی میکند اینجا یا قدری جلوتر؟ کاروان به راه می افتد و پس از مدتی حر میگوید : ای حسین! همین جا باید توقف کنی - چرا؟ - چون اگر قدری جلوتر روی به رود فرات میرسی و من دستور از ابن زیاد دارم که تو را جایی متوقف کنم که از آب فاصله داشته باشی
امام از اطرافیانش می پرسد نام این سرزمین چیست؟ به او میگویند که نام اینجا کربلاست امام تا نام کربلا را میشنود اشک میریزد و مشتی از خاک بر میدارد و می‌بوید و می‌فرماید : اینجا همان جایی که رسول الله (ص) به من خبرداده است ای یاران من! همین جا منزل کنید که اینجا همان جایی است که خون ما ریخته خواهد شد ای اصحاب من! با پدرم برای جنگ با معاویه به صفین میرفتیم، تا اینکه گذر ما به این سرزمین رسید و پدرم گریان شد و فرمود : «زمانی فرا میرسد که گروهی از خاندان پیامبر ص در این مکان منزل میکنند و در اینجا به شهادت میرسند»
روز دوم محرم الحرام ، کاروان امام حسین ع به کربلا میرسد و به محض ورود، امام حسین ع خبر از شهادت میدهد🖤
هدایت شده از دختران زهرایی
doafarajalifani.mp3
2.71M
بخوان دعای فَرج را... قرائت‌ هرشب ‌دعای ‌فرج ‌به ‌نیت‌ تعجیل در ظهور ..🤲 🕊 🦋 «اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و تو تنها معشوقی هستی که هیچ‌کس دیگر عشقت را رقیب حساب نمی‌کند..! آقای‌اباعبدلله🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزق ضمانت شده...🍃✨ ▫️عِیَاله الْخَلَائِق ضَمِنَ أَرْزَاقَهمْ وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهم. 🌕جمیع آفریده ها روزى خور اویند؛ رزق همه را ضمانت كرده و قوت و توشه آنان را مقدّر نموده است. 📘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روایت رهبر انقلاب از ماجرای شهادت غلام سیاه حبشی در کربلا و رفتار امام حسین(ع) با او 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 کودکان اسرائیلی بسته های کمکی را که قرار بود برای غیرنظامیان گرسنه در غزه باشد، نابود می کنند... 🔸 حتی کودکان صهیونیست هم در نسل کشی مردم غزه نقش ایفا میکنند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 «خلبان اعدامی» کودتای نقاب که «سرلشکر شهید» شد! 🔰 کبوتران حرم؛ روایت‌هایی از شهدای استان قم 🌹 خلبان شهید ابوالفضل مهدیار 💠 انتشار به مناسبت ۱۸ تیرماه، چهل و چهارمین سالروز خنثی شدن توطئه آمریکایی‌ها در پایگاه هوایی شهید نوژه در سال ۱۳۵۹ معروف به «کودتای نقاب» 🏷 |
ذوق زدگی خانم .. اوه مای گاد😏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عضو شورای سیاستگذاری ستاد آقای پزشکیان بدون شرح ...
💠 نام پایگاه:حضرت زهرا سلام الله علیها 💠نام حوزه:حضرت زهرا سلام الله علیها عنوان کارگاه : تربیت فرزند روز کارگاه سه شنبه ها ساعت کارگاه: ۱۰صبح آدرس دقیق محل برگزاری کارگاه: خ دورشهر، ک۳٠، فرعی ۱۷، جنب مسجد حیدریه(حاج غضنفر)،پایگاه حضرت زهرا سلام الله علیها
enc_16593090745287926387314.mp3
3.82M
💔 ▪︎هر جا که به پرچمش نگاهت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️مهدی جان... در این ماه فقط خدا می‌داند حالِ تو را... 🏴
🔻🔻🔻 🔻🔻 🔻 روز دوم محرم است جاسوسان به ابن زیاد خبر میدهند که حر آنگونه که باید با امام حسین ع سختگیری نمیکند، حر و سپاهش پشت سر امام نماز میخوانند و با او مدارا میکنند ابن زیاد خشمگین میشود و به فکر فرو میرود تا فرمانده ی جدیدی برای لشکر کوفه منصوب کند ....
ابن زیاد از این خبر به شدت ناراحت میشود و به فکر فرو میرود تا شخص دیگری را به عنوان فرماندهی نیروهای کوفه منصوب کند همه فرماندهان نزد ابن زیاد نشسته اند و هیچ کس جرات سخن گفتن ندارد ابن زیاد :《چه کسی از شما حاضر است به جنگ حسین برود؟》 کسی جواب نمیدهد چرا که جنگ با فرزند رسول الله کار ساده ای نیست او وعده میدهد :《هر کس به جنگ او برود ، حکومت هر شهری را که بخواهد به او میدهم》 باز کسی سخن نمیگوید قلب عمر سعد میلرزد با خودش حرف میزند :《مبادا این ماموریت به من سپرده شود، مبادا جنگ با حسین به من سپرده شود》 محرم قسمت دوم
در قصر ابن زیاد، کسی حاضر نمیشود به جنگ با پسر رسول خدا ص برود ابن زیاد رو به عمرسعد میکند و میگوید: 《تو باید به جنگ حسین بروی》 عمرسعد: 《قربانت شوم، خودت دستور دادی تا من بسوی ری بروم》 ابن زیاد : 《آری، اما فعلا جنگ با حسین مهمتر از ری است، وقتی کار او را تمام کردی، میتوانی بسوی ری بروی》 عمرسعد: 《امیر، کاش مرا معاف میکردی》 ابن زیاد : 《بسیار خوب ، میتوانی به کربلا نروی، اما به فکر حکومت ری هم نباش》 عمر سعد خود را آماده حکومت ری کرده بود، یعنی حکومت بر منطقه مرکزی ایران امروزی، این منطقه زیر نظر حکومت کوفه است و امیر کوفه برای آن امیر مشخص میکند عمرسعد: 《یک روز فرصت بده تا فکر کنم》 ابن زیاد لبخند میزند و موافقت میکند محرم قسمت سوم
عمر سعد به سمت خانه و در دلش آشوب است، میان دو راهی گیر افتاده است تصمیم میگیرد با دوستانش مشورت کند، آنها را دعوت میکند و جریان را تعریف میکند حمزه (پسر خواهر عمرسعد)، ابن یَسار (دوست قدیمی عمر سعد) و سایر افرادی که آن شب دعوت کرده بود، او را از جنگ با حسین ع منع میکنند + مبادا سخن ابن زیاد را قبول کنی، بترس از اینکه در روز قیامت طوری خدا را ملاقات کنی که گناه کشتن حسین ع بر گردنت باشد - نه ، من که قبول نکردم، یک روز مهلت خواستم تا شانه خالی کنم + خدا خیرت دهد، کار درستی کردی کم کم مهمانان خانه ی عمرسعد را ترک میکنند و خوشحالند که او را راضی کرده اند محرم قسمت چهارم
شب سوم محرم است و مردم در خوابند عمر سعد خوابش نمیبرد و در حیاط خانه اش قدم میزند او در خیالاتش خودش را امیر ری تصور میکند اما اگر به کربلا نرود شخصیتی فراموش شده خواهد شد با خودش سخن میگوید: 《من چگونه خرج و مخارجم را تامین خواهم کرد؟ آیا خدا راضی است زن و بچه ی من گرسنه باشند؟ و گاهی آتش جهنم را به یاد می آورد》 شیطان با او سخن میگوید: 《میتوانی بعدا توبه کنی، مگر نه این است که خدا توبه کنندگان را دوست دارد؟》 او به فکر فرو میرود: 《آری میتوانم توبه کنم، اگر معاد هم دروغ باشد که به آرزویم رسیده ام》 شیطان با او سخن میگوید:《اگر تو نروی ، افراد جنایتکار خواهند رفت، تو با حسین جنگ نمیکنی، دستور حمله نمیدهی، تلاشت را میکنی حسین را با ابن زیاد صلح و آشتی دهی، اینطوری هم دنیا را داری هم قیامت را》 عمر سعد :《آری او به خاطر زن و بچه اش هم شده صلح خواهد کرد، مگر او برادر حسن نیست؟》 محرم قسمت پنجم
هدایت شده از دختران زهرایی
doafarajalifani.mp3
2.71M
بخوان دعای فَرج را... قرائت‌ هرشب ‌دعای ‌فرج ‌به ‌نیت‌ تعجیل در ظهور ..🤲 🕊 🦋 «اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ»
💔🕊آن شب ، که گم شدم میان نیزه‌دارها .. بابای من ! می خواستم ، که فقط ، تو پیدا کنی مرا