eitaa logo
🌹دختران حاج قاسم❤
68 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
733 ویدیو
2 فایل
🌹این کانال ویژه دختران حاج قاسم می باشد. 🌹آمادگی اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان مکتب،برگزاری کنگره،یادواره،تولیدات و...ویژه مکتب حاج قاسم عزیز را داریم... خادم کانال 👇 @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 توی حدیث کساء وقتی جبرئیل میپرسه اینها چه کسانی هستند که تمام هستی رو بخاطرشون آفریدی ؟؟ خدا نمیگه علی، محمد، حسن یا حسین خدا میگه «فاطمه» پدرش، شوهرش، پسراش… یعنی از یک زن برای معرفی بهترین مخلوقاتش استفاده میکنه من ارزش زن در اسلام رو اینجوری شناختم ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
مردانی که نه خسته می‌شوند نه عصبانی 🔹۲ ماه و نیم است که اینجا در کف خیابان در کنار معابر و میادین به صف ایستاده‌ایم از ۷ صبح تا ۱۲ شب؛ نه از دشنام و توهین و اهانت از کوره در می‌رویم نه با شنیدن خسته نباشید و خدا قوت ذوق‌مرگ می‌شویم؛ کارمان همین است: «تأمین امنیت مردم». 🔹می‌گوید هم کتک خوردیم و هم سنگ. هم دشنام شنیده‌ایم و هم چاقو خوردیم؛ اما بیشتر تقدیر شدیم و گل گرفتیم. ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
📕✏سه نیمه سیب 🍎 _خانوم، زن داداشت حتما اشتباه کرده.مگر ممکنه دکتر، بچه ها را کشته باشه؟ _بله. با اون گیری که دکتر قبل زایمان به ما داد، اطمینان کامل دارم. دکتر می گوید: وقتی دکتر کم داریم ، چه کنیم؟ درسته جنگ تموم شده؛ولی هنوز اوضاع خوب نیست.تازه اگر از پاکستان و هند پزشک نیارند، وضع خیلی بدتر از اینهاست. تلاش بی فایده است و تو باید دست از پا درازتر برگردی منزل... شب و روز ، با خیال آن حادثه زندگی کنی؛تا یک سال بعد، با زنی میان سال مواجه شوی.اول، او بِربِر نگاهت کند،و بعد شک کنی که او را جایی دیده ای. و او بدون مقدمه بگوید: "شما همون خانومی نبودید که تو رازی..." _خوب ، آره؛...شما پرستار بودید دیگه. _بله،درست شناختی؛چقدر دوست داشتم ببینمت و بگویم دکتر اعدام شد. تنت یخ می کند.دهانت خشک می شود. _پس حقیقت داشت؟ _آره ، کارش شده بود پسرکشی دیگه. _چرا؟ _چون با شیعه مشکل داشت.گاهی عصبانی می شد و می گفت همین ها قراره بشن سربازهای رژیم. می روی به خیال پردازی خودت، که اگر در دادگاه می بودی ، در حد یک کشیده هم که شده، به دکتر می زدی و بعد می پرسیدی ، چرا به صرف شیعه بودن نفسی را گرفتی و حسرتی را بر دل و جان منِ مادر گذاشتی؟ باورت می شود که مادر هستی ؛مادر نوزاد مرتضی بختی.... &ادامه دارد... راوی:مادر مصطفی و مجتبی بختی ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌹مراسم یادواره حاج قاسم عزیز در مدرسه همراه با اجرا و روایت گری 👈مدارسی که درخواست برگزاری یادواره حاج قاسم عزیز با حضور تیم کامل و درخواست راوی تخصصی مکتب حاج قاسم را دارند، لطفا درخواست خود را به شماره ۰۹۹۲۹۱۱۶۶۹۵ یا آیدی ذیل الذکر اعلام نمایند... 👇 @Xshahidegomnamefakkehvatalaeieh ⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘☘http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ☘⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada
صدا ۰۴۸-۳.m4a
4.43M
🌹 روضه ی مادرم... از هجر روی ماهت من بی قرارم... بر‌ روی خاک قبرت سر می‌گذارم ... ⚘ یا مادر عنایتی کنید... ⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداصبری‌دهد دل‌های‌ازجارفته‌ی‌مارا ... ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 به دلخواه صلوات ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
📕✏از چیزی نمی ترسیدم 🌱قسمت -اول در دوران اول زندگی مشترک ، پدرم زندگی خیلی فقیرانه ای داشته است. اما آرام آرام صاحب دام هایی می شود؛ به نحوی که بعضی وقت ها یک یا دو چوپان داشته است. اولین ثمره ی زندگی آن ها دختر می شود و به دنیا می آید، به نام سکینه که در سنّ سه سالگی به دلیل سیاه سرفه فوت می کند. پس از مدتی کوتاه ، خواهرم هاجر و بعد برادرم حسین متولد می شوند و سپس من در سال به دنیا آمده ام... علاقه من به مادرم و شاید هم علاقه متقابل مادرم به من موجب می شود که من به جای دو سال، سه سال شیر بخورم.روز جدایی من از سینه ی پُرمهر مادرم روزهای سختی بود. کم کم عادت کردم،آرام آرام از بغل مادرم به چادرِبسته شده به پشت او منتقل می شوم. و من آرامشی در پشت او داشتم ! همان جا می خوابیدم. به نظرم ، مادرم هم از حرارتِ من آرامش داشت... &ادامه دارد... ⚘سلیمانی_شو ⚘ ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌹 دوره و کارگاه آموزش تخصصی روایت گری مکتب حاج قاسم عزیز به روش چند رسانه ای (تایم لاین) ⚘شهر مقدس قم ⚘در این دوره تعدادی از راویان دفاع مقدس، جبهه مقاومت، مدافع حرم و سیره شهدا اعم از (فرماندهان، پیشکسوتان، رزمندگان، روحانیون ، فرهنگیان، جوانان ، اساتید و...) حضور داشتند... ⚘مقرر گردید راویان شرکت کننده در این دوره و کارگاه جهت روایت گری مکتب حاج قاسم در ایام شهادت حاجی و طول سال به صورت تخصصی به سراسر کشور در جمع مخاطبین مختلف اعزام شوند... 👈 مدارس، دانشگاه ها، مراکز و مجموعه های سراسر کشور که درخواست راوی تخصصی مکتب حاج قاسم یا برگزاری مراسم یادواره حاج قاسم عزیز با حضور تیم کامل را دارند، لطفا درخواست خود را به شماره ۰۹۹۲۹۱۱۶۶۹۵ یا آیدی ذیل الذکر اعلام نمایند... 👇 @Xshahidegomnamefakkehvatalaeieh ⚘ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم ⚘مکتب حاج قاسم عزیز ⚘مجمع راویان ⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘☘http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ☘⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada
شبِ گذشتہ نسیمے وزید در خوابم گرفٺ شورِ عجیبے وجودِ بے تابم چہ حسُّ حالِ قشنگے،چرا ڪه میدیدم نمازِ صبح، ڪنارِ ضریحِ اربابم 🍃 ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌹دوشنبه های شهدایی 🌷هیئت بیت الشهدا برگزار می نماید: ⚘دیدار با خانواده مجاهد شهید آیت الله محمدصادق صدوق گلپایگانی 👈 با روایت گری فرزند بزرگوار شهید و راویان مدافع حرم 👈و ذکر توسل 👈زمان: دوشنبه ۲۱ آذرماه ، ساعت ۱۵:۳۰ 👈مکان: منزل فرزند شهید 👈علاقه مندان جهت شرکت در محفل ثبت نام نمایند تا آدرس خدمتشان ارسال گردد... 👈شماره تلفن ثبت نام: 09929116695 ⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘☘http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ☘⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏از چیزی نمی ترسیدم 🌱قسمت-دوم از همان کودکی ،حالتی از نترسی داشتم. دَه سالم بود،تابستان بود و مدرسه تعطیل. پدرم یک گاو شاخ زن خطرناک داشت که همه از اون می ترسیدند. مرا سوار این گاو کرد که ببَرم به دِهِ دیگری که ۱۵کیلومتر با خانه ما فاصله داشت و خانه ی عمه ام آنجا بود. گاوِ مغرور حاظر به فرمان بَری نبود و با سرِخود به پاهای کوچک من می کوبید.من ابن بیابان را، تنها سوار بر این حیوان خطرناک،تا دِهِ عمه ام رفتم... روزی نبود خانه ما خالی از مهمان باشد.سالی دو سه بار برنج می خوردیم که اصطلاحا به آن "قبولی"می گفتند.کسی آش به تنهایی نمی پخت؛اما زن های عشیره که همه عموزاده و خاله زاده بودند،با هم روی هم جمع می کردند و برای باریدن باران یا در ابتدای کوچ، نذر"سیدِ خوشنام، پیرِ خوشنام"آش نذری می پختند که حسابی خوشمزه می شد😋 &ادامه دارد... حداکثری ⚘سلیمانی_شو ⚘ ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
📕✏سه نیمه سیب 🍎 قبل از هر چیزی می بایست اسم و هویت خودت را به کلی عوض می کردی؛ که کردی. می بایست می شدی سکینه نوری، همسر جمعه خان،مادر واد رضایی و خاله ی بشیر زمانی ! اما از سر کنجکاوی مصطفی را از پشت تلفن سوال پیچ کرده ای که "آخه چرا باید بشم خاله تو؟یعنی چه فرقی داره که واقعیت را بگم ؟" -مامان چند بار بگم که اعزام دو برادر، اون هم هم زمان به سوریه، قدغنه؟! کمی از فراموش کاری خودت لجت می گیرد، و باز اسم و عنوان خود را مرور می کنی... از عنوان جمعه خان خنده ات می گیرد و باز با خودت می گویی :عجب اسمی رو باباشون گذاشتند... دل تو دلت نیست . باید آنقدر صبر کنی تا باز خود مصطفی زنگ بزند و چند و چون ماجرا را برایت بگوید که مامور گزینش لشکر فاطمیون آمد و خانه و زندگی شان را دید؛صحبت شد و قبول کرد که واقعا افغانی هستند و مشکلی برای اعزام ندارند... &ادامه دارد... راوی: مادر مصطفی و مجتبی بختی ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
🌹جلسه ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم عزیز با حضور تعدادی از فعالان مردمی جهاد و شهادت و مقاومت و فعالان جهادی و محلات 🌹هم اندیشی و همفکری ⚘شهر مقدس قم ⚘امشب ( دوشنبه ۲۱ آذر ) 👈 مدارس، دانشگاه ها، مراکز و مجموعه های سراسر کشور که درخواست راوی تخصصی مکتب حاج قاسم یا برگزاری دوره و کارگاه تخصصی مکتب حاج قاسم یا برگزاری مراسم یادواره حاج قاسم با حضور تیم کامل یا اعزام کاروان راهیان مکتب حاج قاسم عزیز را دارند، لطفا درخواست خود را به شماره ۰۹۹۲۹۱۱۶۶۹۵ یا آیدی ذیل الذکر اعلام نمایند... 👇 @Xshahidegomnamefakkehvatalaeieh ⚘ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم ⚘مکتب حاج قاسم عزیز ⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘☘http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ☘⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹جلسه ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم عزیز ؛ هم اندیشی و همفکری و ارائه ایده های تاثیرگذار در خصوص برنامه های سومین سالگرد شهادت حاج قاسم در حوزه خانواده و برای بانوان به ویژه دختران دهه ۹۰ و ۸۰ ⚘شهر مقدس قم 👈 مدارس، دانشگاه ها، مراکز و مجموعه های سراسر کشور که درخواست راوی تخصصی مکتب حاج قاسم یا برگزاری دوره و کارگاه آموزش تخصصی مکتب حاج قاسم یا برگزاری مراسم یادواره حاج قاسم با حضور تیم کامل یا اعزام کاروان راهیان مکتب حاج قاسم عزیز را دارند، لطفا درخواست خود را به شماره ۰۹۹۲۹۱۱۶۶۹۵ یا آیدی ذیل الذکر اعلام نمایند... 👇 @Xshahidegomnamefakkehvatalaeieh ⚘ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم ⚘مکتب حاج قاسم عزیز ⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘☘http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ☘⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada
❣عاشقانه های شهدایی❣ 🌸قهر بودیم در حال نماز خواندن بود… نمازش که تموم شد نشسته بودم و توجهی به همسرم نداشتم … کتاب شعرش را برداشت وبا یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن… 🧕ولی من باز باهاش قهر بودم! کتاب را گذاشت کنار… به من نگاه کرد و گفت: ♡“غزل تمام”…نمازش تمام…دنیا مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد…♡ 🌸باز هم بهش نگاه نکردم…. 🌸اینبار پرسید:عاشقمی؟؟؟ سکوت کردم…. گفت: عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بورز…. بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند… ❣دوباره با لبخند پرسید:عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟❣❣❣ 🌸گفتم:نـــــــه گفت:”تو نه می گویی و پیداست می گوید دلت آری…” “که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری…”♡♡ زدم زیر خنده….و روبروش نشستم…. 💓💓دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه… بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم… خداروشکر که هستی….💓💓 🎙راوی: همسر شهید بابایی ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
📕✏از چیزی نمی ترسیدم 🌱قسمت-دوم از همان کودکی ،حالتی از نترسی داشتم. دَه سالم بود،تابستان بود و مدرسه تعطیل. پدرم یک گاو شاخ زن خطرناک داشت که همه از اون می ترسیدند. مرا سوار این گاو کرد که ببَرم به دِهِ دیگری که ۱۵کیلومتر با خانه ما فاصله داشت و خانه ی عمه ام آنجا بود. گاوِ مغرور حاظر به فرمان بَری نبود و با سرِخود به پاهای کوچک من می کوبید.من ابن بیابان را، تنها سوار بر این حیوان خطرناک،تا دِهِ عمه ام رفتم... روزی نبود خانه ما خالی از مهمان باشد.سالی دو سه بار برنج می خوردیم که اصطلاحا به آن "قبولی"می گفتند.کسی آش به تنهایی نمی پخت؛اما زن های عشیره که همه عموزاده و خاله زاده بودند،با هم روی هم جمع می کردند و برای باریدن باران یا در ابتدای کوچ، نذر"سیدِ خوشنام، پیرِ خوشنام"آش نذری می پختند که حسابی خوشمزه می شد😋 &ادامه دارد... حداکثری ⚘سلیمانی_شو ⚘ ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
📕✏از چیزی نمی رسیدم 🌱قسمت_سوم 🌱در همسایگی ما خانه ای بود که آه در بساط نداشت.مادرم که نان می پخت،بچه های او می ایستادن به تماشا.هنوز ایستادن آن دو دختر در ذهنم مجسم است.مادرم چند دسته نان به آنها می دادو این عمل هر روز تکرار می شد.بعضی وقت ها برادرم،حسین ناراحت می شدو آن ها را دعوا می کرد؛اما گرسنگی باعث می شد تکان نخورند تا دسته های نان را دریافت کنند! 🌱تعطیلی مدرسه و دریافت کارنامه ۱۳ برایم اهمیت نداشت.آنچه مهم بود ، ترکه های خوابیده در جو بود.هر روز صبح که چشممان به ابن می افتاد، رعشه بر انداممان می انداخت. آن وقت ها مدرسه ما پسرانه و دخترانه مشترک بود.وقتی معلم من و حسین برادرم را کتک می زد، خواهرم آذر که خیلی شجاع بود، با چوب کوچولویی به معلم حمله می کرد و با گریه به او فحش می دادو می گفت :"چرا برادرما می زنی؟" &ادامه دارد... حداکثری ⚘سلیمانی-شو⚘ ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مزار مطهر سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی عزیز و رفقای شهیدشان در گلزار شهدای بین المللی کرمان نائب الزیاره هستم... ⚘سحر چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۱ (هم اکنون) سیاری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/sayarimojtabas ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به نام خدایی که نزدیک است خدایی که وجودش عشق است و با ذکر نامش آرامش را در خانه دل جا می دهیم 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
دل ڪه هوایے شود... پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند. و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد... 📎بیایید دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها ڪنیم ... 🏳 زیارت "شهــــــداء" 🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... 📎هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات.. سلام بر شهدا✋ ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
📕✏از چیزی نمی ترسیدم 🌱قسمت-چهارم 🌱هوا کاملا تاریک شده بود.به سمت پَلاس هایمان حرکت کردیم.در تاریکی شب،کفش های پلاستیکی مان که پاره بود و تا حالا چهار بر با اَنبُرِ داغ آن را پینه کرده بودیم،درحال لَق زدن در پایم بود.پیراهن هایمان هم "ببشور و بپوش"بود که خاله کبری می دوخت. هوا خنکِ خنک بود و کمی سردی را در بدن نحیف خودم، در حالی که تنها یک پیراهن کهنه تنم بود، حس می کردم. دره تاریک تاریک بود و ما سه بچه ی ده یازده ساله صدای آوازمان دره را پر کرده بود.صدای من از همه ی آن ها بهتر بود. آن سال پلنگ در دره دیده شده بود. از دور صدای فریاد مردان دِه را شنیدیم . نگران شده بودن و به استقبالمان آمده بودند گوسفندان بر اساس غریزه به سرعت تفکیک شدن و هر یک به خانه ی صاحب خود هجون می برد... &ادامه دارد... حداکثری ⚘سلیمانی-شو⚘ ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani